ابن‌تیمیه در مواجهه با روایات فضائل اهل‌بیت (ع)

  • 1394/11/14 - 14:35

با جستجو در کتاب‌های ابن‌تیمیه به این نکته دست می‌یابیم که او در مواجهه با روایات فضائل اهل‌بیت(علیهم السلام)، کینه و عداوت خود را علنی می‌کند. در خصوص برخی از روایات شیوه تکذیب را به کار می‌برد و در مورد برخی دیگر که تکذیب آنها امکان ندارد و صدورشان قطعی است، شیوه تأویل را برمی‌گزیند!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با جستجو در کتاب‌های ابن‌تیمیه و بررسی نوشتار او به این نکته دست می‌یابیم که او در مواجهه با روایات فضائل اهل‌بیت(علیهم السلام) و علی الخصوص حضرت علی(علیه السلام)، کینه و عداوت خود را علنی می‌کند. در خصوص برخی از روایات شیوه تکذیب را به کار می‌برد و در مورد برخی دیگر  که تکذیب آنها امکان ندارد و صدورشان قطعی است، شیوه تأویل را برمی‌گزیند که در این مقاله به آن می‌پردازیم.
او در شیوه تأویل، معنای روایت را از ظاهر آن برمی‌گرداند به طوری که هیچ فضیلتی از آن روایت اثبات نشود و در برخی روایات به قدری در تأویل زیاده‌روی می‌کند که گویا آن روایت در مذمت حضرات معصومین(علیهم السلام) صادر شده است. در این نوشتار سعی می‌شود به موردی از عناد و دشمنی ابن‌تیمیه اشاره شود و ترفند او را در مواجهه با احادیث معروف فضائل، بیان کنیم.
1) حدیث منزلت (تو برای من در مقام و منزلت هارون از موسی هستی جز اینکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود.)[1]
یکی از روایاتی که مورد دستبرد ابن‌تیمیه قرار گرفته حدیث منزلت است. قبل از اینکه به برخورد او با این روایت اشاره کنیم لازم است مقداری در مورد اصل حدیث مطالبی عرضه شود.
الف) اعتبار حدیث منزلت
حدیث منزلت که قطعیت صدور آن مورد اعتراف بزرگان علمای اسلام و ثقات محدثین شیعی و سنی است، نزد شیعیان بر تقدم و افضلیت علی(علیه السلام) بر سایر صحابه دلالت می‌کند.
این حدیث را تعداد قابل توجهی از اصحاب و یاران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده‌اند که از جمله آنها می‌توان به افراد ذیل اشاره کرد:
علی بن ابی‌طالب(علیه السلام)، سعد بن ابی‌وقاص، معاویه، جابر، ابوسعید خدری، سعد بن مالک، اسماء بنت عمیس، عبدالله بن عمر، ابن ابی‌لیلی، مالک بن حویرث، عمر بن الخطاب، عبدالله بن عباس، ام سلمه، عبدالله بن مسعود، أنس بن مالک، زید بن ارقم، و....
این روایت مشهور و متواتر در صحاح و مسانید عمده چون صحیح بخاری و صحیح مسلم و سنن ابن‌ماجه و سنن بیهقی و... آمده است.[2]
ب) محل صدور حدیث منزلت
معروف‌ترین محل صدور حدیث منزلت در جایی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در سال نهم هجرت برای جنگ تبوک و هنگام ترک مدینه، علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) را جانشین خود در شهر قرار داد و خود همراه سی هزار نفر عازم جنگ شد.
اما این تنها محل صدور این روایت نیست و طبق ادله و روایات این حدیث در موارد دیگری نیز از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شده است. به عنوان نمونه:
1) روز نامگذاری امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)
شیخ سلیمان قندوزی حنفی در کتب خود از اسماء نقل می‌کند هنگامی که فاطمه(سلام الله علیها) امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) را به دنیا آورد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در گوش راست آنها اذان و در گوش چپ آنها اقامه گفت و سپس فرمود: « جبرائیل پیش من آمد و گفت: یا محمد! همانا پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: همانا مثل علی نسبت به تو مثل هارون نسبت به موسی است و سپس بر اساس دستور الهی، امام حسن را «حسن» [شبر] و اسم امام حسین را «حسین» [شبیر]، نام دو فرزند هارون نهاد».[3]
2) بیان حدیث در روز عقد اخوت
 موفق بن احمد خوارزمی حنفی در کتاب خود نقل کرده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در بین مهاجرین و انصار عقد اخوت خواند، ولی علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) را تنها گذاشت و او را با کسی برادر ننمود. حضرت نیز از این موضوع سخت ناراحت شد و غمگین گشت و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) علت را جویا شد که رسول خدا فرمود: «قسم به خدایی که مرا به حق به پیامبری برگزید، من تو را فقط برای خود نگاه داشتم و مثل تو نسبت به من، مثل هارون نسبت به موسی است، جز اینکه پس از من پیامبری نیست.»[4]
بعد از بیان مطالب مختصر در مورد حدیث منزلت به بحث اصلی، که نحوه برخورد ابن‌تیمیه با این حدیث می‌باشد می‌پردازیم.
همه می‌دانیم که هارون در نزد حضرت موسی افضل از بقیه صحابه بود و تشبیه حضرت علی(علیه السلام) به هارون دال بر افضلیت حضرت بر بقیه اصحاب است. اما ابن‌تیمیه این فضیلت را برنمی‌تابد و در صدد تأویل آن برمی‌آید. او گفته است استخلاف حضرت علی(علیه السلام) در جنگ تبوک از استخلافهای دیگر اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، نه تنها افضل نیست بلکه ضعیف‌تر نیز می‌باشد و ارزش کمتری دارد. به چند دلیل:
الف) پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در این جنگ همه مؤمنین، به جز زنان، کودکان و منافقین را به همراه خود برد و کسی در مدینه باقی نماند تا حضرت علی(علیه السلام) بر آنها حکومت کند تا افضلیت حضرت نسبت به مومنین ثابت شود.
ب) اگر این جانشینی نشانه فضیلت و برتری حضرت علی(علیه السلام) بود، پس چرا خود ایشان به این فضیلت راضی نبود و طبق نقل روایات حضرت به دنبال پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌دوید و اشک می‌ریخت و می‌فرمود: «آیا مرا با زنان و کودکان تنها می‌گذاری؟»[5]
می‌بینیم که ابن‌تیمیه با وارد ساختن این شبهات، دست به تأویل حدیث منزلت می‌زند تا فضائل حضرت را به نحوی انکار کند.[6]
پاسخ به این توهمات و شبهات واهی، واضح و روشن است و در پاسخ می‌توان گفت:
الف) بنابر نقل تاریخ در پی این جنگ، منافقان در داخل شهر مانده بودند. لذا خطری که مرکز حکومت اسلام را تهدید می‌کرد به مراتب بالاتر از زمانی است که عده‌ای از مسلمانان در شهر باقی مانده باشند. بنابراین کسی در مدینه به عنوان جانشین انتخاب می‌شود که بتواند همانند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فتنه منافقین را خنثی کند. لذا با اینکه در جنگ به وجود حضرت علی(علیه السلام) نیاز بود ولی ماندن ایشان در شهر از اهمیت بالاتری برخوردار است.
ب) در ثانی گریه و تضرع حضرت علی(علیه السلام)، نشان از بی‌ارزشی استخلاف نیست، گریه ایشان به خاطر عدم همراهی با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و طعن‌های منافقین بود.
ج) در برخی از مصادر در ادامه حدیث منزلت آمده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی(علیه السلام) فرمود: «ناچار یا باید تو در شهر بمانی یا من»[7] و همین نکته نشان از اهمیت این جانشینی است.
در انتها لازم به ذکر است که بهانه تراشی‌های ابن‌تیمیه ثمری ندارد و نمی‌تواند در صحت این روایت خدشه کند چراکه علمای فریقين بر صحت این حدیث ادعای اجماع کردند.
ابن‌بابویه در ذیل این حدیث بیان می‌دارد که ما و مخالفان، بر حدیث منزلت اجماع داریم و این حدیث دلالت می‌کند بر این‌ که در هر حال، منزلت علی(علیه السلام) نسبت به پیامبر همانند منزلت هارون به موسی در تمام حالاتش است.[8] و همچنین ابن ابی‌الحدید نیز در شرح خطبه معروف به قاصعه، حدیث منزلت را به عنوان حدیث مُجْمَعٌ علیه آورده است.[9]

پی‌نوشت:

[1]. «أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هاروُن مِن موُسی إلا لا نَبیَّ بَعدی»
[2]. صحیح بخاری، محمدبن اسماعیل بخاری، دارالکتب العلمیة، بیروت: کتاب المغازی، باب 80، باب غزوه تبوک، ص777، ح4416.
صحیح مسلم، محمد بن مسلم نیشابوری، داراحیاء التراث العربی، بیروت: کتاب فضائل الصحابة، باب4، ص1042، حدیث31. (گفتنی است که مسلم نیشابوری این حدیث را در این باب با چهار طریق نقل کرده است)
سنن ترمذی، الجامع الصحیح، سنن الترمذی،داراحیاء التراث العربی، بیروت: ج5، ص641، حدیث 3731، کتاب المناقب، باب21
سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، دارالفکر، بیروت،:ج1، ص54، ح115، باب فضائل اصحاب رسول الله.
خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب،احمد بن شیعیب نسایی، مجمع إحیاء الثقافة الاسلامیة، قم: ص53،حدیث24
[3]. «جائَنی جِبرائیل فَقالَ: یا مُحَمَّد إنَّ رَبَّکَ یُقرِئُکَ السَّلام وَ یَقوُلُ لَکَ إنَّ عَلیاً مِنکَ بِمَنزِلَةِ هاروُن مِن موُسی...» ینابیع المودة، قندوزی حنفی، چاپ اسوه، قم: ج2، ص261، باب56
[4]. «وَ الذی بَعَثَنی بِالحَقِّ ما أخَّرتُکَ الّا لِنَفسی وَ أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هاروُنَ مِن موُسی غَیرُ أنَّه لا نَبیَ بَعدیِ...» مناقب أمیرالمؤمنین، موفق بن احمد خوارزمی، جامعه مدرسی، قم: ص152، حدیث178
کنزالعمال،متقی هندی، موسسة الرسالة بیروت: ج13، ص105، حدیث363445
ینابیع المودة، قندوزی حنفی، چاپ اسوه، قم: ج1، ص67، باب7.
[5]. «أتَخلِفُنی مَعَ النِّساءِ وَ الصِّبیان؟» صحیح بخاری، محمدبن اسماعیل بخاری، دارالکتب العلمیة، بیروت: کتاب المغازی، باب 80، باب غزوه تبوک، ص777، ح4416
صحیح مسلم، محمد بن مسلم نیشابوری، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 2000: کتاب فضائل الصحابة، باب4، ص1042، حدیث31
[6]. منهاج السنة النبویة، ابن‌تیمیه، دارالحدیث، قاهره: ج7،ص328
[7]. «إنَّه لابُدَّ مِن أن تُقیم أو أقیم» المعجم الکبیر، طبرانی، دار إحیاء التراث العربیة، بیروت: ج3، ص316، ح4952
الطبقات الکبری، ابن سعد، دارالفکر، بیروت: ج2، ص58
فتح الباری، ابن‌حجر عسقلانی، دارالفکر، بیروت: ج4، ص74
تاریخ دمشق الکبیر، ابن‎‌عساکر، دارإحیاءالتراث العربیة، بیروت: ج5، ص142
[8]. معانی الاخبار،ابن بابویه قمی، چاپ غفاری، قم: ج1، ص74
[9]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید معتزلی، چاپ قاهره: ج13، ص210

نویسنده: محمد یاسر بیانی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.