دیدگاه باطل بهائیت پیرامون توحید

  • 1394/10/23 - 00:01
حسینعلی‌بهاء، کسی که بهائیان او را پیامبر خود می‌پندارند، ابتدا مدعی نوکری صبح ازل بود و رفته رفته پا را فراتر گذاشت و به تدریج ادعای پیامبری و سپس ادعای خدایی به سرش زد. وی توحید را در ایمان پیروانش به خود و قبول افکار و عقائدش خلاصه می‌کند و گفته است هرکس که خدایی او را قبول نداشته باشد در زمره‌ی مشرکین و کافران است...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حسینعلی‌ نوری، کسی که بهائیان او را پیامبر خود می‌پندارند، ابتدا مدعی نوکری و خدمت‌گزاری صبح ازل، برادر خویش بود. رفته‌رفته پا را فراتر گذاشت و به تدریج ادعای پیامبری و سپس ادعای خدایی به سرش زد؛ وی توحید را در ایمان پیروانش به خود و قبول افکار و عقائدش خلاصه می‌کند و گفته است هرکس او را قبول نداشته باشد در زمره‌ی مشرکین و کافران است: «إن الّذی ما شرب من رحیقنا المختوم الذی فککنا ختمه باسمنا  القیوم إنه ما فاز بانوار التوحید و ما عرف المقصود من کتب الله... و ما کان من المشرکین،[۱] همانا کسی که از شراب زلال دست نخورده و سربسته‌ی ما، که به وسیله‌ی اسم ما که قیوم است باز شده، نیاشامد هرگز به انوار توحید نرسیده و مقصود کتب الهی را نشناخته و از زمره‌ی مشرکین است».
حسینعلی که خود را در ابتدا پیامبر خدا معرفی کرد، در ادامه ادعای خدایی کرده و ذات خود را، ذات خدا دانسته است. او با اشاره به روز ولادتش در کلامی متناقض گفته است: «فیا حبّذا هذا الفجر الذی فیه ولد من لم یلد و لم یولد؛[۲] مرحبا بر این صبحگاهی که در آن، شخصی که نه کسی را زاده و نه از کسی زائیده شده، متولد گردید». این ادعایی بس گزاف است؛ چرا که در این کلام از یک طرف به روز تولد خود اشاره می‌کند و از طرف دیگر مدعی است که زائیده نشده و کسی از او زائیده نمی‌شود! اما سؤالی که باقی می‌ماند این است: مگر نه اینکه پدر حسینعلی‌بهاء، میرزا عباس نوری است؟ همچنین عباس افندی مگر نه اینکه فرزند حسینعلی‌بهاء است. اگر از پدرش زائیده نشده و پدرش باعث تولد او نبوده، پس پدرش کیست؟
از حسینعلی‌بهاء، رهبر فرقه‌ی بهائیت پرسیدند: شما که خود را خدا می‌دانی، چرا بعضی در بعضی نوشته‌‌هایت از خدا استمداد می‌طلبی؟ او جواب داد: «یدعو ظاهری باطنی و باطنی ظاهری، لیست فی الملک سوای ولکن الناس فی غفلة مبین؛[۳] ظاهرم باطنم را و باطنم ظاهرم را می‌خواند و در جهان خدایی غیر از من وجود ندارد؛ لیکن مردم در غفلت آشکارند».
حسینعلی‌بهاء خود را خالق عالم دانسته و می‌گوید: «إن الذی خلق العالم لنفسه منعوه ان ینظر إلی احد من أحبائه إن هذا إلّا ظلم مبین؛ [۴] نگذاشتند کسی که جهان را برای خود خلق کرده، به یکی از دوستان خود نگاه کند، این جز ستمی آشکار نیست». او در فرازی دیگر این آیه را نازل کرده است: «والذی ینطق فی السجن الأعظم إنّه لخالق الأشیاء و موجد الأسماء؛ [۵] کسی که در زندان بزرگ سخن می‌گوید (یعنی خود میرزا بهاء) به درستی که هر آیینه اوست خلق کننده‌ی اشیاء و به وجود آورنده‌ی اسماء».
با شنیدن این دو ادعای اخیر، جای این پرسش باقی می‌ماند، کسی که ادعای خدایی و خلق جهان هستی با این عظمت را دارد، چگونه نمی‌تواند به یکی از دوستان خود نگاه کند و یا خود را از زندان رهایی دهد!؟ غیر از اینکه پیروانش باید بسیار احمق باشند که به چنین شخصی، با همچنین ادعاهای گزافی ایمان آورده‌اند و خود را پیرو و سینه چاکان او می‌دانند.
وی همچنین خود را ربّ و پروردگار جهان دانسته و می‌گوید: «إنّ جمال الأبهی الأقدس قد استوی ذلک الیوم علی عرش ربوبیته الکبری و تجلّی اهل الأرض و السماء بکلّ اسمائه الحسنی و صفاته العلیا؛ [۶] به درستی که امروز جمال ابهی اقدس(حسینعلی‌بهاء) بر عرش ربوبیت کبرایش تکیه داده و با تمام اسماء حسنی و صفات علیایش بر اهل زمین و آسمان آشکار شده است».
حسینعلی، توحید در تشریع را مختص و منحصر در خود می‌داند و حتی اعلام می‌دارد که هر حکمی که از ناحیه‌ی او صادر شود، ولو بر خلاف عقل و در تناقض آشکار با واقعیات باشد، حکمی بر حق است: «إنّه لو یحکم علی الیمین حکم الیسار و علی الجنوب حکم الشمال حق لا ریب فیه إنّه محمود فی فعله و مطاع فی امره و لیس له شریک فی حکمه؛ [۷] اگر حسینعلی بهاء حکم کند به سمت راست و بگوید سمت چپ است و بر جنوب بگوید جهت شمال است، حکمی بر حق بوده و هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای در آن نیست و به درستی که او (بهاء) در فعلش مورد ستایش و در امرش مطاع است و در حکم کردنش احدی شریک نیست».
او قصد داشت که پیروانش را چشم و گوش بسته نگه دارد تا حتی به ادعاهای کفر آمیز او ایراد نگیرند. رهبر بهائیان پیروان این فرقه را به پرستش خود و بهاء پرستی دعوت می‌کند، چنانکه گفته: «ثم اخرجی یا حوریة الفردوس من غرف الجنان و اخبری اهل الأکوان تالله قد ظهر محبوب العالمین و مقصود العارفین و معبود مَن فی السموات و الأرضین و مسجود الأولین و الآخرین؛ [۸] ای حوریه، از غرفه‌های بهشت خارج شو و به اهل عالم خبر بده که به خدا قسم؛ محبوب عالمین و مقصود عارفین و معبود اهل آسمان‌ها و زمین و مسجود اولین و آخرین (یعنی حسینعلی‌بهاء) ظاهر شد».
مبلّغان و بزرگان بهائیت که پیروان این فرقه را گوسفندان چشم و گوش بسته و مطیع بی چون و چرا گیر آورده‌اند، نیز به ترویج بهاء پرستی پرداخته و کسی جز او را مستحق پرستش نمی‌دانند: «قبله‌ی ما اهل بهاء روضه‌ی مبارکه (قبر حسینعلی‌بهاء) در مدینه عکّا که در وقت نماز خواندن باید رو به روضه‌ی مبارکه بایستیم و قلباً متوجه به جمال قدوم جل جلاله و ملکوت الهی (بهاء) باشیم و این است آن مقدوری که در کتاب اقدس نازل شده و اما در وقت تلاوت آیات و خواندن مناجات رو به قبله بودن واجب نیست، روی ما به هر طرف باشد جایز است و لکن در قلب باید متوجه به جمال قدم و اسم اعظم (بهاء) باشیم؛ زیرا مناجات و راز و نیاز ما با اوست؛ و شنونده‌ای جز او و اجابت کننده‌ای غیر از او نیست».[۹]

پی‌نوشت:
[۱]. حسینعلی‌نوری، اشراقات، نسخه خطی، بی‌تا، ص۵۵.
[۲]. عبدالحمید اشراق خاوری، رساله ایام تسعه، تهران: لجنه ملّی نشر امری، ۱۰۳بدیع، ص۵۰.
[۳]. حسینعلی‌نوری، مبین، بی‌جا، انتشارات مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، ۱۲۰بدیع، ص ۴۰۵.
[۴]. همان، ص۲۳۳.
[۵].حسینعلی‌نوری، اقدس، چاپ ناصری، بمبئی، ۱۳۱۴هـ ق، ص ۲۵.
[۶]. حسینعلی‌نوری، اشراقات، نسخه خطی، بی‌تا،  ص۱7.
[۷]. همان.
[۸]. حسینعلی‌نوری، مبین، بی‌جا، انتشارات مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، ۱۲۰بدیع، ص 48.
[۹]. محمدعلی قائنی، دروس الدیانه، قاهره، به معرفة فرج‌الله زکی کردی، ۱۳۴۱ هـ ق، درس نوزدهم.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.