نقد دلیل استمرار فیض !
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله مغالطههایی که سران بهائی برای اثبات آئین پوچ و خرافی خود به کار میبرند، دلیل استمرار فیض است. بهائیان میگویند: دیانت الهی بایستی مبتنی بر اصل مقتضیات زمان باشد. اقتضای هر زمانی، ایجاب میکند که خداوند، مردمان را از فیض خود و متناسب با مقتضیات زمان بهرهمند سازد. بنابراین چون زمانه، مدام در حال تغییر و تبدیل است، خَتم رسالت و نبوت، منافی تداوم همیشگی فیض الهی است.
اما نقد و بررسی، بنابر این ادعا، دین جدید باید کاملتر و جامعتر از دین قبل باشد و با مقتضیات زمان همخوانی داشته باشد؛ پس حتی اگر بپذیریم که بهائیت دینی الهی بوده، میبایست قبل از اسلام پدید میآمد، زیرا به قدر بسیار زیادی نقصان در این آئین وجود دارد، همچنین اکثر معتقدات و نظرات و اصول دوازدهگانه ایشان زیر سؤال رفته و توسط دانایان مورد خدشه قرار گرفته است؛ نظیر تعلیم وحدت خط و لسان که بسیاری از اندیشمندان این نظریه را رد کردهاند؛ بعلاوه اینکه بهائیت، بسیاری از اصول و مبانی صحیح خود را از دیگر ادیان الهی تقلید کرده و ادعای بدیع بودن در مورد آنها کرده است نظیر مسأله وحدت عالم انسانی و تحری حقیقت. پس سؤال اینجاست آیا چنین آئینی میتواند دین کامل الهی برای بشر این زمانه باشد! اما در مقابل، دین مبین اسلام دستورات و اوامرش هماکنون مورد توجه اندیشمندان، فلاسفه و آزادیخواهان سراسر دنیاست؛ همچنین بسیاری از احکامش بعد از 1400 سال، اکنون حکمت علمی برخی از آنها روشن میشود، نظیر فایده خوردن گوشت مُزکی (گوشتهایی که حلال بوده و ذبح شرعی شدهاند) برای سلامت بدن و... .
بعلاوه، مسلمانان بنا به دلایلی معتقدند که حضرتمحمّد (صلّی الله علیه و آله) پیغمبر اسلام، خاتم رسولان؛ و اسلام، واپسین دین و جامعترین آیینی است که خداوند به بشر ارزانی داشته است. اسلام به تمام نیازهای بشر در جنبههای مختلف پاسخ داده است. پس دیگر به تجدید دین نیازی نخواهد بود. بعلاوه آیات متعدد قرآن کریم شاهد بر این مدعاست که روشنترین مورد آن، آیه 40 سوره احزاب است: «محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست، همانا او فرستاده و پایان دهنده پیامبران (خاتمالنبیین) است». (احزاب/40) خداوند در این آیه به صراحت با واژه خاتم از مقام خاتمیت شخص رسول اکرم (صلّیاللهعلیه وآله) سخن به میان آورده است. این واژه (خاتم) در لغت به معنای چیزی است که با آن، به چیزی پایان میدهند. افراد درگذشته پس از تمام شدن نامه، مهری بر پایان نوشته میزدند، که به معنای پایانِ نامه به شمار میآمد و از آنجا که این مهر به صورت انگشتر ساخته میشد، رفتهرفته کلمه خاتم برای هرنوع از انگشتر به کار میرفت. در قرآن نیز ماده ختم به معنای پایان یا بستن است؛ مانند: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا يَكْسِبُونَ (یس/65)؛ امروز (روز حساب) بر دهان آنها مهر میزنیم و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان بر آنچه به دست آوردهاند، گواهی میدهند». اگر خاتِم النبیین بخوانیم، معنایش واضح و ساده است. اسم فاعل و به معنای ختم کننده است. خاتِمالنبیین، یعنی پایان دهنده پیغمبران. خاتَم نیز همین معنا و مفهوم را میبخشد و افزون بر آن مفهوم اضافهای دارد و آن «تشبیه نبوت به نامهای است که پایان مییابد و نویسنده آن نامه، مهر خود را در پایان آن نقش میزند. پس باز هم مفهوم آن، پایان دادن است.[1] همچنین روایات مورد قبول و اتفاق فرق مختلف اسلامی ادعای فوق را ثابت میکند؛ مانند احادیثی که در شأن و منزلت امیرالمؤمنان علی (علیهالسلام) آمده است. پیامبر اسلام فرمود: «یاعلی انت منّی بهمنزله هارون من موسی إلّا أنّه لا نبی بعدی،[2] ای علی، تو برای من، به منزله هارون برای موسی هستی؛ مگر اینکه پس از من پیامبری نیست». یا در جای دیگر فرمودند: «أیّها الناس، أنّه لانبی بعدی و لا امّة بعدکم؛[3] ای مردم! همانا نه پیامبری بعد از من است و نه امتی بعد از شما». البته روایات با این مضمون از پیامبر گرامی اسلام زیاد است که ما به مختصری از آن بسنده کردیم. در آخر به پوچ بودن یکی دیگر از استدلالهای سران بهائی برای توجیه ادعاهای باطلشان پی بردیم. علاقهمندان برای درک عمیقتر و شناخت نظر شیعه، درباره خاتمیت پیامبر عظیمالشأن اسلام به کتاب خاتمیت، اثر ارزشمند آیتالله العظمی حاج شیخجعفر سبحانی مراجعه فرمایند. بخش عمده این کتاب، پاسخگویی به شبهات میرزاابولفضل گلپایگانی، مبلغ مشهور بهائی در کتاب فرائد است.
پینوشت:
[1]. مرتضی مطهری، خاتمیت، ص 18-17.
[2]. علامه مجلسی، بحارالانوار، نرمافزار معجم موضوعی بحارالانوار، مؤسسه تحقیقات کامپیوتری نور، ج 37، ص 254 و 289
[3]. شیخ حرّ عاملی، وسائلالشیعه، نرمافزار جامعالروایات، مؤسسه تحقیقات کامپیوتری نور، ج 1، ص 15
افزودن نظر جدید