جایز بودن زیارت قبور در کتاب صحیح مسلم و ردّ گفتار وهابیت

  • 1394/10/06 - 12:14
از شبهه‌های بی‌اساس وهابیان که دستاویزی برای تعرّض به مقدسات اسلامی و تخریب آثار و بناها و زیارتگاه‌های معصومین(علیهم السلام) قرار داده‌اند، ممنوعیت زیارت اموات و قبور مسلمین است و این پندار بی‌اساس باعث گردید که سران وهابیت با فتاوای پوچ خود، با اجماع مذاهب اسلامی صراحتاً به مخالفت بپردازند و از طرف دیگر بسیاری از علمای مذاهب...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_از شبهه‌های بی‌اساس وهابیان که دستاویزی برای تعرّض به مقدسات اسلامی و تخریب آثار و بناها و زیارتگاه‌های معصومین(علیهم السلام) قرار داده‌اند، ممنوعیت زیارت اموات و قبور مسلمین است و این پندار بی‌اساس باعث گردید که سران وهابیت با فتاوای پوچ خود، با اجماع مذاهب اسلامی صراحتاً به مخالفت بپردازند و از طرف دیگر بسیاری از علمای مذاهب مختلف اسلامی با آن به مخالفت برخاسته و برای اثبات بطلان آن کتاب‌ها و مقالات گوناگون نوشته و آن را منتشر کرده‌اند، تا ردّی باشد نسبت به خطرات ناشی از عقاید سست و پوچ وهابیان، لذا این مقاله اشاره گذرا به برخی روایات وارده در کتاب مهم اهل‌سنت یعنی صحیح مسلم دارد، کتابی که خود وهابیت هم شدیداً موافق با آن هستند اما عملاً از این کتاب پیروی نمی‌کنند و شیوه و روش خود را اعمال می‌کنند، و ما از باب نمونه چند حدیث را همراه با آدرس آن از همین کتاب ذکر می‌کنیم تا عمق بی‌اطلاعی این فرقه جاهل و نادان را برای خوانندگان معلوم کنیم:
در کتاب صحیح مسلم بابی وجود دارد به نام «ما یقال عند دخول القبر و الدعا لاهلها» ذکر ورود به قبرستان و دعا برای اهل قبرستان، که در آن، حدیثی از عایشه از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که آن حضرت هنگامی که به سوی قبرستان بقیع می‌رفت، می‌فرمود: «السلام علیکم دار قوم مومنین...».[1]سلام بر شما که خانه مومنین هستید... و در ادامه نیز حدیث دیگری از سلیمان بن بریده نقل شده که از قول پدرش چنین آورده است: پیامبر خدا به آنان می‌آموخت که وقتی به قبرستان می‌روند، چه بگویند... عده‌ای بنابر روایت ابوبکر نقل کرده‌اند که حضرت فرمود: هنگام ورود به قبرستان این چنین بگویند: «السلام علی اهل دیار».[2] سلام بر اهل این منزل و در روایت زهیر آمده است: «السلام علیکم اهل الدیار من المومنین و المسلمین و المسلمات، انّا ان شاء الله بکم لاحقون...».[3] سلام بر شما ای اهل این منزل از مردان مومن و زنان مسلم، بدرستی که من هم اگر خدا بخواهد به شما ملحق می‌شوم.
و جالب اینکه در این کتاب در ادامه این بحث، بابی با عنوان «اجازه خواستن پیامبر اکرم از پروردگار برای زیارت قبر مادر بزرگوارش» آمده است، که از باب نمونه به چند حدیث اشاره می‌کنیم که تایید صریح در خصوص امر به زیارت قبور شده، حدیث اول: حدیثی را ابوهریره نقل می‌کند و می‌گوید: «پیامبر خدا فرمودند: از پروردگارم اجازه خواستم که برای مادرم آمرزش بخواهم، اجازه داده نشد، بعد اجازه خواستم که به زیارت قبر مادرم بروم که اجازه داده شد».[4] حدیث دوم: باز ابوهریره در حدیث دیگری چنین نقل می‌کند که: «پیامبر خدا به زیارت قبر مادرش رفت و گریه نمود چندان که اطرافیان ایشان نیز به گریه افتادند، پس حضرت فرمود: از خداوند اجازه خواستم که برای مادرم طلب آمرزش و مغفرت کنم، اجازه نفرمود، ولی اجازه خواستم که به زیارت قبرش بروم، اجازه داد، پس به زیارت قبور مردگان بروید که مرگ را به یاد انسان می‌آورد».[5]
حدیث سوم: بریده به نقل از پدرش می‌گوید: « پیامبر خدا فرمود: شما را از زیارت قبور باز داشتم، اما به زیارت آنها اکنون بروید، و شما را از ذخیره کردن گوشت قربانی-برای صدقه دادن- بیش از سه روز نهی کرده بودم، اما اکنون می‌توانید تا مدتی که صلاح می‌دانید، آن را ذخیره کنید...».[6] حدیث چهارم: احادیث دیگری با همین مضمون و با سندهای متفاوت نقل شده است.[7] و نهایتاً حدیث معروف: «من زار قبری وجبت له شفاعتی».[8] هر کس قبر مرا زیارت کند، شفاعت او بر من واجب می‌گردد، را علمای بزرگ اهل‌سنت در کتاب‌های خود آورده‌اند که بسی جای تعجب دارد از فرقه وهابیت که آیا این احادیث را از علمای سلف خود دریافت نکرده‌اند و در آن تفکر و تعقل نمی‌کنند، و در روز محشر چگونه پاسخ پیامبر عظیم الشان را خواهند داد که بفرماید من متذکر شدم، آیا شما نشنیده‌اید و یا ندیده‌اید که گفتم: «من حجّ فزار قبری بعد وفاتی فکانّما زارنی فی حیاتی.[9] هرکس حج بگزارد و قبر مرا پس از مرگم زیارت کند، مانند کسی است که در زمان حیاتم به دیدارم آمده است»، و یا این حدیث که می‌فرماید: «من حجّ البیت و لم یزرنی فقد جفانی.[10] هرکس حج بیت الله بگذارد و مرا زیارت نکند، به من جفا کرده است.»

پی‌نوشت:
[1]. صحیح مسلم،دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج2 ص669 باب 35 حدیث 102،103.
[2]. همان، ج2 ص671 باب 35 حدیث 104.
[3]. همان، ج2 ص671 باب35 حدیث 104.
[4]. همان، ج2 ص671 باب35 حدیث 105.
[5]. همان، ج2 ص671 باب 35 حدیث105.
[6]. همان، ج2 ص671 باب 36 حدیث 106.
[7]. همان، ج2 ص671 باب 36 حدیث 106.
[8]. سنن دارقطنی، دارقطنی، دارالفکر، بیروت، لبنان، (2005م)، ج2 ص278 حدیث 194.
[9]. کنزل العمال، متقی هندی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، (1985م1405ه)، ج5 ص135 حدیث 12368.
[10]. وفاء الوفاء، سمهودی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، تحقیق خالد عبدالغنی، ج4 ص1342

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.