رد قائمیت سید باب

  • 1392/07/19 - 20:06
رد ادعای قائمیت باب بوسیله ی حالاتی که خود بهائیان از او نقل می کنند و مقایسه ی آن با روایات اسلامی بهترین روش برای باطل شمردن سید باب است که به تبع آن بطلان میرزا بهاء و میرزا یحیی و بقیه رهبران بهائی هم ثابت می شود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به عقیده ی بهائیان سید علی محمد باب همان قائمی است که در روایات اسلامی وعده ی آن داده شده است. برای آنکه ادعای بهائیان رد شود باید احوالات سید علی محمد باب در کتاب های بهائی را با روایات اسلامی مقایسه کنیم.

در کتاب اصول تدریس دروس اخلاقیه گوید: بعثت حضرت اعلی در سنه 1260 در شیراز در سن 25 سالگی است... و شهادت حضرت اعلی در تبریز در سنه 1266 به امر اتابک.

در اینجا تصریح کرده است که سید باب در 25 سالگی و در شیراز مبعوث شده است و در سال 1266 فوت کرده است.

اولا: در کتاب منتخب الاثر صفحه 266 صد و چهل و شش حدیث نقل می کند که نام پدر قائم ابی محمد الحسن العسکری علیه السلام است.

ثانیا: در صفحه 247 صد و بیست و سه حدیث نقل می کند که قائم روی زمین را پس از جور و ظلم از عدل و انصاف پر می کند.

ثالثا: در صفحه 254 نود و یک حدیث نقل می کند که برای قائم غیبت طولانی خوااهد بود.

رابعا: در صفحه 274 سیصد و هیجده حدیث نقل می کند که قائم بسیار عمر طولانی خواهد داشت.

خامسا: در صفحه 320 دویست و چهارده حدیث نقل می کند که قائم چگونه و در کجا متولد شده است.

پس به موجب این احادیث و روایات دیگر، سید باب مصداق خارجی این عناوین کلی نمی باشد، و مسلمین اگر منتظر قائمی هستند ناچار باید در انتظار کسی باشند که دارای چنین اوصافی بوده و با قیام و ظهور او احادیث منقوله تطبیق پیدا کند.

گذشته از این مسلمین و شیعه، منتظر ظهور مهدی هستند، نه بعثت نبی، و به طوری که گفته شد به اعتقاد تمام مسلمین پیغمبر اسلام آخرین پیغمبر و خاتم النبیین است و هر کسی که پس از آن حضرت دعوی نبوت و رسالت نماید، کاذب و مخالف است.

آری بعثت سید باب مخالف قرآن و احادیث است و گفته ها و اظهارات او همه برخلاف گفته های پیغمبر اسلام است و روی این نظر مسلمین نمی توانند به چنین فردی رای موافق داده و حسن نظر داشته باشند.

و در پنج شان سید باب می گوید: تلک لیلة قد اکملت الالف و اللام فی السنین من عمری و ادخلتنی فی الباء و اللام فلک الحمد یا الهی علی ذلک ما کنت قبل ذلک مذکورا بین یدیک و لاموجوا بین عینک .... [2] این موقع شبی است که از عمر من سی و یک سال را (لام مساوی است با 30 و الف با یک) به اتمام رسانیدی و به سال سی و دو مرا داخل کردی و تو را ستایش می کنم ای پروردگار من که پیش از این ذکری از من نبود و موجود نبودم.

در این جمله تصریح کرده است که هنگام نوشتن کتاب پنج شان سی و دو ساله بوده و روی این نظر این نوشته در آخرین روزهای زندگی او صورت گرفته است.

و دیگر اینکه خود سید باب به فطرت و طبیعت اولیه تصریح می کند که پیش از این ذکری از من نبوده است و این معنی منافی دعوی های او است که تمام انبیاء از آمدن من خبر داده اند و پیغمبر اسلام و ائمه معصومین و قرآن مجید بشارت هایی درباره من داده و علائمی برای ظهور من ذکر کرده و اوصاف مرا شرح داده اند.

و باز در همین کتاب گوید: و اننی انا قد اظهرت نفسی فی الابواب فی اربع سنین و ینبغی ان توجد لکل حرف مرآتا  لتکونن مظهر تلک الحروفات، لانی بعد ما اخلعت  ذلک القمیص و اظهرت نفسی باسم المقصودیة الموعودیة لابد ان یلبستها من هیکل ها فانظر کیف جاء صاحبه [3]- و من مدت چهار سال خودم را در لباس ابواب (بابیت) ظاهر کردم،  و لازمست برای هر حرفی مرآت و مظهری باشد، زیرا بعد از آنکه من بابیت را از خود خلف کرده و به نام (مقصود بالذات و موعود ملل) اظهار وجود نمودم، لازمست که کسی لباس سابق بابیت از هیکل ها (باب در عدد مساوی ه است یعنی 5) پذیرفته و آنرا بپوشد. و به موجب این نوشته، سید باب چهار سال تمام دعوی و اظهار بابیت از قائم مهدی کرده است و البته در مدت این چهار سال که خود را باب قائم تصور می کرد، نمی توانست روایات مربوط به قائم را به خودش تطبیق بدهد. و سپس دعوی مقصودیت استقلالی یعنی نبوت و رسالت کرده است و در این صورت نیز مصداق احادیث مربوط به قائم نخواهد بود.

1-معلوم می شود سید معتقد به وجود حضرت ولی عصر علیه السلام نبوده است.

2- با اینکه اعتقادی به قائم نداشته است، مدت چهار سال دعوی وساطت و بابیت از قائم کرده و اظهار می نموده است که سخنان من همه از جانب حضرت ولی عصر علیه السلام است و حتی در نوشته های خود به طوری که نقل کردیم به نام و نسب آن حضرت تصریح کرده است.

3- سید باب بعد از آنکه چهار سال تمام افکار مردم را منحرف و عقائد ملت را به یک امر موهون و سستی (به عقیده خودش) متوجه کرده است، اظهار می کند که من مقصود بالذات هستم.

4- بعد از چهار سال لباس بابیت را از تن خود کنده و به فرد دیگری که ظاهرا صبح ازل باشد واگذار می کند.

5- در صورتی که به عقیده او حضرت ولی عصر علیه السلام وجود حقیقتی نداشته است، به چه منظور و نیتی خود را باب معرفی می کرد؟ و از طرف کدام قائم یا پیغمبری نیابت و بابیت داشته است؟ و آیا این اظهار دروغ صرف بوده است؟ و آیا نمی توانست اقلا اسم و نسب قائم را ذکر نکند؟

6- جالب آنکه بهاء بعد از بیست سال از فوت سید باب به تدریج گفته های او را منسوخ کرده و اظهار داشت که سید باب از جانب من بابیت و ماموریت داشته است. و در این صورت باید گفت: دعوی مقصودیت بالذات بود سید باب هم دروغ بوده است.

7- هر یک از این دعاوی مختلف محتاج به اثبات است و ادعاء کردن بدون اقامه برهان کوچکترین ارزش و کمترین اثری ندارد. [4]

پس در نتیجه معلوم می شود که دعاوی های سید باب دروغی بیش نبوده، زیرا از حکمت خداوند متعال بدور است که بین وعده و نشانه های الهی و وقایعی که اتفاق افتاده اختلاف وجود داشته باشد. همانطور که وقتی پیامبری وعده ظهور پیامبر بعد از خود را می داد، تمام نشانه هایی که به مردم می فرمود با پیامبر بعدی مطابقت داشت.

 

پی نوشت:

1- اصول تدریس دروس اخلاقیه، صفحه 45

2- پنج شان، صفحه 14

3- پنج شان، صفحه 280

4- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 3 صفحه 127 تا 130

دیدگاه‌ها

با تشکر از مطالب زیبایتان

بعد از مطرح شدن ادعای سید باب مبنی بر قائمیت، بابیت به ملاحسین بشرویه داده شد و وی را باب الباب می خواندند. البته خوب است در این مقاله به احادیث و روایاتی که در اسلام درباره مهدی موعود گفته شده است، می پرداختید و بعد اثبات می کردید که مراد از این احادیث سید باب نیست. برخی از مهم ترین دلایلی که بابیها به عنوان منابع حدیثی به آن اشاره می کنند برایتان لیست می گردد تا به امید خدا جواب آنرا نیز بنویسید: 1- استناد به حدیث آذربایجان 2-استناد به حدیث سنه ستین 3-استناد به حدیث ترکیبی بودن نام قائم از خلف و نبی (علی و محمد) 4-استناد به حدیث کتاب علی العرب شدید 5-استناد به حدیث ظهور قائم در الر 6-استناد به دعای معروف السلام علی حق الجدید و... ان شاء الله موفق و موید باشید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.