تقابل وهابیت با کتب معتبر اهل‌سنت

  • 1394/10/04 - 23:14
دشمنی وهابیت با اهل‌سنت غیر قابل انکار است. در دنیای کنونی، اهل‌ سنت مشاهده می‌کنند که چطور برادران و خواهران ایمانی آنها، در کشورهای مختلف اسلامی همچون عراق، سوریه، لیبی، نیجریه و... به دست جریان‌های تکفیری که تفکر وهابیت آغشته با پوست و خون آنان شده است، به شهادت می‌رسند. اما کار گروه‌های تکفیری و پیشوای آنان وهابیت، به همین جا ختم نمی‌شود، بلکه...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دشمنی وهابیت با اهل‌سنت غیر قابل انکار است. در دنیای کنونی، اهل‌ سنت مشاهده می‌کنند که چطور برادران و خواهران ایمانی آنها، در کشورهای مختلف اسلامی همچون عراق، سوریه، لیبی، نیجریه و... به دست جریان‌های تکفیری که تفکر وهابیت آغشته با پوست و خون آنان شده است، به شهادت می‌رسند. اما کار گروه‌های تکفیری و پیشوای آنان وهابیت، به همین جا ختم نمی‌شود، بلکه ایشان علی رغم عملکرد خشونت‌آمیز و غیر انسانی که در حق اهل‌سنت روا داشته‌اند، به کتب معتبر آنان نیز حمله کرده و بر خلاف معارف کتب حدیثی اهل‌سنت سخن رانده‌اند.
از جمله مواردی که در کتب معتبر اهل‌سنت آمده است، تبیین دایره نام‌گذاری مسلمان است. این‌که یک انسان با چه اعمالی در دایره اسلام قرار گرفته و مسلمان خوانده می‌شود. مسلم در کتاب صحیح خود که یکی از معتبرترین کتب اهل‌سنت است می‌نویسد: «هر کس با زبان به وحدانیت خداوند و نبوت رسول خدا اعتراف کند و عملا نماز بخواند و زکات پرداخت کند، مسلمان است و جان و مالش محترم و محفوظ است».[1] بخاری نیز در صحیح خود، همچون مسلم می‌گوید: «پیامبر فرمود: من با مردم به جنگ می‌پردازم، تا زمانی که ایشان شهادتین را بر زبان خود جاری کنند».[2]
بخاری جمله بسیار عجیبی در صحیح خود نقل می‌کند: «لعن مومن همانند کشتن اوست و هر کس به مومنی نسبت کفر دهد، همانند این است که او را کشته باشد».[3] شایسته است که در این جمله دقت وافری شود. بخاری می‌گوید همین که به مسلمانی نسبت کفر داده شود، همچون کشتن وی است. تکفیری‌ها و وهابیان که همچون علف هرز سر از تن مسلمان به بهانه تکفیر ایشان جدا می‌کنند چگونه به این روایت بخاری پاسخ می‌دهند.
بخاری همچنین در باب عدم نسبت تکفیر به مسلمان، از ابن عمر روایتی نقل می‌کند: «رسول خدا فرمودند: زمانی که مردی به برادر خود می‌گوید: "ای کافر" به راستی که یکی از آن‌ها گرفتار کفر می‌شود».[4]
ابن حجر عسقلانی در توضیح روایات عدم تکفیر می‌نویسد: نظر حق این است که روایت عدم تکفیر، درباره ممانعت مسلمان از به کار بردن کلمه "ای کافر" برای برادر مسلمانش است و معنای حدیث این است که تکفیر به خود گوینده برمی‌گردد.[5]
مسلم در جایی دیگری از کتاب صحیحش، داستانی درباره ملاک مسلمان شدن می‌گوید: «از اسامه بن زید نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را به همراه لشگری فرستاد، هنگام صبح در منطقه جهینه، مردی را دستگیر کردیم، او "لا اله الا الله" گفت، اما من با نیزه او را کشتم. در دل ناراحت شدم، جریان را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در میان گذاشتم، آن حضرت سوال کرد: آیا او "لا اله الا الله" گفت و او را کشتی؟ گفتم: ای پیامبر خدا او از ترس اسلحه این جمله را بر زبان جاری کرد؛ پیامبر فرمودند: آیا قلب او را شکافتی تا متوجه شوی که قلب او نیز این سخن را گفته یا نه؟ رسول خدا این قدر این جمله را تکرار کرد که آرزو کردم ای کاش امروز اسلام آورده بودم».[6]
روایات مذکور همه مسلمانان را ملزم می‌کند که در مورد برادران دینی خود از هر گونه نسبت کفر و شرک و دیگر کلمات تفرقه انگیز پرهیز کنند. این در صورتی است که وهابیت با راحتی تمام، همه مسلمانان را کافر دانسته و از آنان دشمنان درجه یک درست می‌کنند. به عنوان مثال سعود بن عبدالعزیز در جواب کسی که به وی اعتراض کرد که چرا این چنین با مردم مکه و مدینه برخورد کردید، می‌گوید: «هنگامی که مردم حرمین، قصد ندارند اسلام بیاورند، از دستور خدا و پیامبرش سرپیچی می‌کنند و همانند امروز در شرک، گمراهی و فساد غوطه‌ور هستند؛ بر ما واجب است که با آن‌ها جهاد کرده و حرم خدا و پیامبرش را از این چیزها پاک کنیم، اما باید حرمت این دو شهر را حفظ کنیم».[7] بنا به گفته این شاه سعودی، تمام مردم مدینه و مکه در آن زمان کافر بوده‌اند و این در حالی است که این افراد حج انجام داده، نماز خوانده و قربانی می‌کردند. روزانه در پنج نوبت نماز خوانده و زکات پرداخت می‌کردند.
نوادگان محمد بن عبدالوهاب نیز دیگر مسلمانان را مستحق آتش می‌دانند. آنان مدعی هستند که هر کس از راه ایشان پیروی نکند وارد آتش جهنم خواهد شد. نجدی در این باره می‌نویسد: «از حسن بن حسین، سعد بن حمد و... به تمامی برادران ما از علمای نجد: شایسته نیست که هیچ یک از مردم، از طریقه آل شیخ (نوادگان آل شیخ) روی‌گردانی و با آن‌ها در اصول دین مخالفت کنند، زیرا آنان صراط مستقیمی هستند که اگر کسی از آن خارج شود، راه اصحاب جهنم را پیموده است».[8]
غنیمان از علمای مشهور وهابی، درباره اشاعره که چیزی نزدیک به پانصد میلیون نفر از اهل‌سنت دنیا را تشکیل می‌دهند می‌گوید: «بر علمای مسلمان(یعنی وهابیت) واجب است که با اشاعره مناظره کنند و گاهی کار به جایی می‌رسد که لازم است اسلحه کشیده شود!»[9] محمد باشمیل، یکی دیگر از مبلغان عربستان است که تمام مسلمانان را مشرک می‌خواند؛ «از چیزهایی که موجب تاسف است این است که مسلمانان جاهل هستند و معنای حقیقی عبادت را نمی‌دانند و همین کار آنان را از ملت اسلام خارج می‌کند».[10]
با بررسی اقوال وهابیت در باب تکفیر دیگر مسلمانان، به وضوح روشن می‌گردد که ایشان با کتب معتبر اهل‌سنت ‌همچون صحیح بخاری و مسلم و... دشمنی می‌کنند. این کتب در صدد هستند که مسلمانان را برادر و برابر بخوانند و راه را بر هر گوه سوء استفاده احتمالی در تکفیر مسلمانان ببندند. اما وهابیت با بی‌اعتنایی به این کتب، در صدد به وجود آوردن تکفیر‌گرایی و نتیجتا برادر کشی می‌باشند.

پی‌نوشت‌:
[1]. «فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «الْإِسْلَامُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَتُقِيمَ الصَّلَاةَ، وَتُؤْتِيَ الزَّكَاةَ، وَتَصُومَ رَمَضَانَ، وَتَحُجَّ الْبَيْتَ إِنِ اسْتَطَعْتَ إِلَيْهِ سَبِيلًا»نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، محقق: بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا؛ ج1، ص53، ح22.
[2]. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: "أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَإِذَا قَالُوا: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلَّا بِحَقِّهَا وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ»بخاری، صحیح بخاری، محقق: مصطفی ذیب، بیروت، دار ابن‌کثیر، چاپ سوم، 1497ق. ج1، ص17، ح25.
[3]. «مَنْ حَلَفَ بِمِلَّةٍ غَيْرِ الإِسْلاَمِ كَاذِبًا فَهُوَ كَمَا قَالَ، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَيْءٍ عُذِّبَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ، وَلَعْنُ المُؤْمِنِ كَقَتْلِهِ، وَمَنْ رَمَى مُؤْمِنًا بِكُفْرٍ فَهُوَ كَقَتْلِهِ». همان، ج5، ص2264.
[4]. همان، ج5، ص2236.
[5]. عسقلانی، ابن‌حجر، فتح الباری شرح صحیح بخاری، محقق: محب الدین خطیب، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا؛ ج10، ص466.
[6]. «فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَقَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَقَتَلْتَهُ؟» قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّمَا قَالَهَا خَوْفًا مِنَ السِّلَاحِ، قَالَ: «أَفَلَا شَقَقْتَ عَنْ قَلْبِهِ حَتَّى تَعْلَمَ أَقَالَهَا أَمْ لَا؟» فَمَا زَالَ يُكَرِّرُهَا عَلَيَّ حَتَّى تَمَنَّيْتُ أَنِّي أَسْلَمْتُ يَوْمَئِذٍ». نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، محقق: بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا؛  ج1، ص96، ح97.
[7]. نجدی، عبدالرحمن، الدرر السنیه فی اجوبه النجدیه، چاپ ششم، 1417ق. بی‌جا؛ ج9، ص264-285.
[8]. همان؛ ج14، ص374-375.
[9]. غنیمان، عبدالله، شرح کتاب التوحید من صحیح بخاری، ریاض، دار العاصمه، ریاض، چاپ دوم، 1422ق،  ج1، ص19.
[10]. باشمیل، محمد، کیف نفهم التوحید، 1406ق، بی‌جا، بی‌تا؛ ص5. برگرفته از مقاله تقابل دیدگاه وهابیت تکفیری در حرمت تکفیر اهل‌ قبله با آیات و روایات، قم، انتشارات دار الاعلام، به کوشش مهدی فرمانیان، چاپ  اول، 1393ش. ج1، ص235.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.