وجود دشمنان اهل بیت در سند روایات وهابیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در راستای بیان افضلیت مقام امیرمؤمنان علی (علیه السّلام)، برخی اساس اعتقادی مذهب خویش را در تقدیم پستتر بر شخص برتر دانستند؛ اکنون به مصیبتی بزرگتر اشاره میکنیم که حاکی از وجود برخی دشمنان امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) در سلسله سند روایت مورد قبول وهّابیت میباشد:
الف) عمران بن حطّان سدوسی بصری خارجی مذهب؛ ابن حزم اندلسی یکی از علمای بزرگ و مورد قبول وهّابیت، میگوید: «ولا خلاف بین أحد من الأمّة فی أنّ عبد الرحمن ابن ملجم، لم یقتل علیّاً إلاّ متأوّلاً مجتهداً مقدراً أنّه علی صواب، وفی ذلک یقول عمران بن حطان شاعر الصفریة [1] هیچ مسلمانی در این مطلب شک ندارد که ابنملجم، برای کشتن علی (علیه السّلام) اجتهاد کرده و خود را بر حق میدانست و به همین علّت عمران بن حطّان شاعر صفریّه درباره ضربت ابنملجم میگوید: «چه ضربتی زد آن نیکوکار که از آن ضربت، هدفی جز رسیدن به رضای خداوند نداشت، هرگاه آن ضربت را به یاد میآورم، او را کسی مییابم که ترازوی عملش نزد خداوند از همه سنگینتر است.»
ب) حریز بن عثمان حمصی؛ دشمنی این شخص با امیرمؤمنان (علیه السّلام) تا حدّی بوده است که به عنوان نمونه درباره او گفتهاند هنگامی که مسیر طولانی مصر تا مکّه را طی میکرد مشغول لعن و سبّ امیرمؤمنان (علیه السّلام) بود و نیز هر روز صبحگاه 70 مرتبه و شامگاه 70 مرتبه آن حضرت را لعن و نفرین مینمود؛ ابن حجر عسقلانی مینویسد: «و قال إبن حبّان: کان یلعن علیّا بالغداة سبعین مرّة، و بالعشیّ سبعین مرّة، فقیل له فی ذلک، فقال: هو القاطع رؤوس آبائی و أجدادی [2] ابن حبّان گوید: حریز، هر صبح و شام علی (علیه السّلام) را هفتاد مرتبه لعن میکرد، چون علتش را جویا شدند، گفت: او سر پدران و اجدادم را از تن جدا کرده.» و یا دشمنی حریز با امیرمؤمنان (علیه السّلام) را تا حدّی دانستهاند که از وی نقل کردهاند که اتّهام و دروغی همچون آنچه در زیر میآید را به آن حضرت نسبت داده است: «و ذکر أبو الفتح الأزدیّ أنّ حریز بن عثمان روی أنّ النبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) لمّا أراد أن یرکب به غلته جاء علیّ رضی الله عنه فحلّ حزام البغلة حتّی یقع رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)[3] حریز بن عثمان روایت نموده: هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست سوار بر مرکب شود، علی بن ابیطالب چنان افسار مرکب را کشید تا آن حضرت را از بالای مرکب به زیر اندازد.» حال چنین شخصی هم از رجال و راویان کتاب بخاری و مسلم است و هم در کتابهای رجالی مورد قبول وهّابیت درباره او چنین توثیقاتی آمده: «و سألت أحمد بن حنبل عنه فقال ثقة ثقة و قال أیضا لیس بالشّام أثبت من حریز... قال: و قال أبو داود: سمعت أحمد و ذکر له حریز و أبوبکر بن أبی مریم و صفوان، فقال: لیس فیهم مثل حریز، لیس أثبت منه، و لم یکن یری القدر، قال: و سمعت أحمد مرّة أخری یقول: حریز ثقة، ثقة [4] درباره اعتبار روایات حریز از احمد بن حنبل پرسیدم، گفت: او ثقه و ثقه است (دو بار ثقه گفتن تاکید بر وثاقت او دارد) و در تمام شهر شام شخصی مطمئنتر از او در نقل حدیث و روایت اخبار، وجود ندارد تا حدّی که هنوز قدر و منزلت وی شناخته نشده است... .»
ج) عمر بن سعد، قاتل امام حسین (علیه السّلام)؛ همانان که احکامی آن چنان تند صادر میکردند درباره کسی که فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را با آن وضع فجیع به شهادت رسانده و دختران آن حضرت را به اسارت میبرد، چه برخوردی دارند و نسبت به روایات او چه معاملهای مینمایند؟ مزّی و ابن حجر عسقلانی دو تن از بزرگان علم رجال مورد قبول وهّابیت، با تصریح بر این که عمر بن سعد بن ابی وقاص، قاتل امام حسین (علیه السّلام) بوده، او را از تابعین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و صاحب روایات مورد اعتماد و قبول دانستهاند. عجلی گوید: «کان [عمر بن سعد] یروی عن أبیه أحادیث، و روی النّاس عنه، و هو الّذی قتل الحسین و هو تابعیّ ثقة [5] عمر بن سعد از پدرش روایاتی نقل کرده و دیگران نیز از او روایت نقل کردهاند. او تابعی و مورد اعتماد است، او همان کسی است که حسین (علیه السّلام) را کشته است.» چگونه است کسی که فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را با آن وضعیت فجیع به شهادت میرساند، دختران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به اسارت میبرد، از راویان کتاب مسلم قرار میگیرد و علمای رجال اهلسنّت و مورد قبول وهّابیت، روایات چنین شخصی را حجّت میدانند؟!
د) عمرو بن عاص؛ او که همان عمرو عاص مشهور و مشاور معروف معاویه است. در نیرنگ، حیله و دغلبازی سرآمد عرب آن زمان بوده و پیشنهاد به نیزه کردن قرآنها در جنگ صفین را او به معاویه داد: «و کان عمرو بن العاص أحد الدّهاة فی أمور الدّنیا المقدّمین فی الرّأی و المکر و الدّهاء [6] عمرو عاص یکی از زیرکترین و دغل بازترین اشخاص در امور دنیا در مشورت، مکر و حیله بود.» او کسی بود که نیرنگ سرنیزه کردن قرآنها را به معاویه پیشنهاد کرد: «و لمّا رأی عمرو ذلک قال: هلمّ نرفع المصاحف علی الرّماح و نقول: هذا کتاب الله [7] هنگامی که عمرو عاص وضع را چنین دید به معاویه گفت: بیایید تا قرآنها را بر سر نیزهها کنیم و بگوییم این کتاب خدا میان ما حکم کند.» حال چنین شخصی از راویان معتبرترین کتابهای روایی اهلسنّت و مورد قبول وهابیت است؛ تا جایی که از او 40 روایت در متون روایی خود نقل کردهاند.»
پینوشت:
[1]. المحلّی، ابن حزم اندلسی، دار الآفاق، بیروت، ج 10، ص 484.
[2]. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دارالفکر، بیروت، ج 2، ص 209.
[3]. الضعفاء و المتروکین، ابن جوزی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 197.
[4]. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دارالفکر، بیروت، ج 2، ص 209.
[5]. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دارالفکر، بیروت، ج 11، ص 179.
[6]. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ابن عبد آلبر، دارالجیل، بیروت، ج 3، ص 1188.
[7]. تاریخ ابن الوردی، ابن الوردی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 151.
افزودن نظر جدید