ارتباط فراماسونری با بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فراماسونری جمعیتی کاملا سرّی و دارای تشکیلات منظم جهانی است که بر ارکان دولتهای جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است. تشکیلات فراماسونری در انگلستان و پس از آن در فرانسه، آلمان و آمریکا در قرن هجدهم و پس از آن رشد كرد،[1] و به سازمانی مخوف، پیچیده و بسیار ذینفوذ مبدل شد که از طریق نفوذهای مخفیانه، خواستها و منافع لایههای مختلف طبقات سرمایهدار عصر جدید را پیش میبرد.[2] این سازمان اسرارآمیز با تشکیل لژهای (کلاس یا پایگاه) متعدد در جذب نخبگان و دولتمردان کشورهای مختلف و پرورش فکری آنها اقدام مینماید و با استفاده از نفوذ آنها در ارکان اجتماعی و حکومتی، پنجههای قدرت و نفوذ خود را در حاکمیت کشورها فرو برده و استعمار را در رسیدن به هدفش یاری مینماید.
تعلیمات بهائیت نیز انطباق زیادی با تعلیمات فراماسونری دارد که از جمله آنها میتوان به جدایی دین از سیاست، تسامح و تساهل، تشکیل حکومت واحد جهانی، تطابق دین با عقل بشر، اشاره کرد. ماسونیت با نشر این تعالیم سعی در استحاله تمامی فرهنگهای مذهبی در تفکر و فرهنگ غربی دارد. چنانکه پیامد نشر این تفکر (امانیسم) و (لیبرالیسم) مذهب همهی روشنفکران غربزده گردید و مبشر جهانی شد که با تبلیغ فرهنگ جهانی سعی در استیلای فرهنگ و تمدن مغربزمین بر تمام جهان دارد.[3] شکلگیری و تداوم فرقه بهائیت نیز با تلاش و برنامهریزی ایادی استعمار و کانونهای آن شکل گرفته است؛ به دنبال اقدامات قاطع امیرکبیر در اعدام باب و سرکوب خشونت و آشوبهای مسلحانه بابیان در نقاط مختلف کشور، پیروان باب از سرنگونی قاجاریه و تسلط بر ایران سرخورده شدند. آشنایی آنها با افکار و تحرکات اعضای محفل فرهنگی (مانکجی هاتریا) -رئیس سازمان اطلاعاتی بریتانیا در هند و ایران و بنیانگذار واقعی اولین سازمان فرماسونری در ایران-[4] نظیر شاهزاده جلالالدین میرزا، آخوندزاده، میرزا ملکم خان و...، تغییراتی در روش فکری ایشان به وجود آورد و آنها با افکار ماسونی و لیبرالی آشنا شدند، سپس با تدوین کتاب «تاریخ جدید» که صورت اصلاح شده «تاریخ قدیم» بابیان بود واژههای تند بر ضد شاه قاجار و برخی عوامل حکومت را حذف کرد یا تعدیل نمود و در عوض، همصدا با امثال آخوندوف، حملات پیشین خود را به روحانیت شدت بخشیدند. و با استفاده از ملکم و آخوندزاده، دست به تألیف رسالههای جدیدی مانند «مقاله سیاح» زدند.[5]
بر اساس تحقیقات تاریخ، مانکجی در سالهای 1890-1854، با سران بابی و بهائی از جمله با شخص میرزاحسینعلینوری (بهاء) ارتباط نزدیک داشته است. همچنین مطابق گزارش رکنالدوله به امینالسلطان در 1308ق، ملکمخان در عکّا با شخص بهاء دیدار و مذاکره داشته است.[6] عباسافندی نیز بعدها طی نوشتهای تلویحا از زحمات ملکم تقدیر و از اینکه دوستانش حق او را پاس نداشتند، اظهار تأسف میکند.[7] از سوی دیگر سفر کاملا برنامهریزی شده سالهای 1913-1911 عباسافندی به اروپا و آمریکا، که با تبلیغات فراوان از سوی با نفوذترین محافل سیاسی و مطبوعاتی دنیای غرب همراه بود، نشانی آشکار از پیوند عمیق و همکاری میان فرقهبهائی و کانونهای مقتدر فراماسونری در اروپا و آمریکا است که به عنوان نقطه عطف در تاریخ این فرقه از آن یاد میشود. در طول این سفر کوشش میشد تا وی به عنوان نماد پیدایش مذهب جدید انسانی و آرمان فرماسونری معرفی شود. بررسی جریان این سفر و مجامعی که عباسافندی (عبدالبهاء) در آن حضور مییافت، ثابت میکند که کارگردان اصلی این نمایش (انجمن جهانی تئوسوفیستی) یکی از محافل فرماسونری غرب بود. او به ویژه در آمریکا در مجامع متعدد فراماسونری حضور یافت و سخنرانی کرد.[8] حال چگونه فرقه ضاله بهائیت، این جریان وابسته به فراماسونری، استعمار و نظام سرمایهداری، میتواند دینی الهی برای هدایت و نجات بشر باشد؟! جواب با خواننده گرامی.
پینوشت:
[1].فرهنگ علوم سیاسی، علیآقا بخشی و مینو افشاریراد، تهران، چابهار، 1383،ص257.
[2]. جهت آشنایی بیشتر ر.ک: محمدخاتمی، فراماسونری، تهران: کتاب صبح، ص13،ج35.
[3]. رضا برنجکار، مهدویت و فرقهها، فصلنامه موعود، شماره22.
[4]. جسارتهایی از تاریخ بهائیگری در ایران، پیشین، ص22.
[5]. حضور در انجمنهای ماسونی و شبه ماسونی، علی رجبی، ویژهنامه ایام، ش29.
[6]. ابراهیم صفایی، پنجاه نامه تاریخی دوران قاجاریه، ص121.
[7]. مائدههای آسمانی، 9/144.
[8].عبدالله شهبازی، نظریه توطئه، صعود سلطنت پهلوی و تاریخنگاری جدید در ایران، ص74-69.
دیدگاهها
ناشناس
1395/02/02 - 17:12
لینک ثابت
خیلی هم عالی
ضد بدی
1395/11/13 - 15:51
لینک ثابت
اگه ممکنه اول تو ویکی پدیا
افزودن نظر جدید