هستیشناسی در نزد وهابیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در هستی شناسی، نگاه انسان به عالم هستی بحث میشود. وهابیت در باب هستیشناسی، حسگرا هستند. یعنی ملاک ایشان در تبیین موجودات هستی، مشروط به درک با حواس ظاهری است.
ابنتیمیه در این باره مینویسد: علوم حسی فقط در جزئی معین میباشد. به عنوان مثال، ما با حواس خود فقط "آتش" و "سوزاندن آتش" را درک میکنیم. اما اینکه با حواس خود هر آتشی سوزنده است را بفهمیم، قابل درک نیست. وی در ادامه میگوید: «حصول علم یقینی کلی، همچون "هر آتشی سوزنده است" و علم یقینی جزئی مثل "سوزاندن این آتش" نیازی به برهان ندارد، بلکه راه دسترسی به آن از راه "اعتبار غائب به شاهد" است و اینکه "حکم چیزی حکم مثل آن چیز است" میباشد». توضیح کلام ابنتیمیه این است که برای درک کلی، همچون هر آتشی سوزنده است، همینکه شما میبینید که آتشی که در این مکان سوزنده است(آتش حاضر) پس مشخص میشود که آتش در جایی دیگر(آتش غائب) نیز سوزانده است. وی این قیاس را، قیاس تمثیل میخواند.[1]
از این کلام ابنتیمیه دانسته میشود که تعمیم جزئیات که با حس قابل درک است با قیاس تمثیل صورت میگیرد که این قیاس نیز ریشه در حس دارد.[2] ابنتیمیه میگوید از راه سوزندگی آتش حاضر پی به سوزندگی آتش غائب میبریم و این به معنای استفاده از آتش حاضر است که با حواس درک میشود. این نحوه از هستیشناسی که تنها را درک موجودات این عالم حس است، دارای پیامدهایی است که از جمله آن میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
باید از وهابیان سوال کرد، درک مفاهیمی همچون خدا، انسان و... با چه وسیلهای صورت میگیرد. اگر وسیلهای غیر از عقل توان درک این مفاهیم را دارد، نام ببرید. به عبارت دیگر باید گفت: حسگرایی وهابیت، منجر به عدم کسب شناخت و معرفت میگردد.
وهابیت در هستیشناسی همان تفکر پوزیتویسم و اثباتگرایی که در جهان غرب مطرح است را دنبال میکند. متفکرین پیشین غربی بر این باور بودند که هر آنچه که با حس قابل دسترس نباشد، قابل اثبات نیست و به همین دلیل اموری که مجرد بودند را منکر میشدند.[3] وهابیت نیز همچون ایشان، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، این تفکر را پیش روی خود قرار داده است و امور مجرد را منکر هستند. یعنی منکر مجرد بودن روح و ملائکه هستند و خداوند را نیز مجرد از ماده نمیدانند.[4] اینکه خداوند مجرد از ماده نیست، منجر به جسمیتگرایی او میگردد. سوال پیش رو این است که اگر خداوند جسم است، پس باید خواص جسمیت را داشته باشد که این خود دچار نقض و حد برای دارنده خواص جسمیت خواهد شد.
ابنتیمیه علاوه بر اینکه خداوند را محسوس میداند، برای او نیز مکان و جهت، تعیین میکند و بر آن استدلال میآورد.[5] وی همچنین کلام خداوند را به صوت و حرف میداند و خداوند را محل حوادث(تغییرات) میداند.[6]
مبنای حسگرایی که با برچسب پیروی از سلف، در اندیشه وهابیت و نظریهپرداز آن، ابنتیمیه به وضوح قابل مشاهده است، خداوند را همچون انسانی تصور میکند که دارای مکان، جهت و... است و این چیزی، جزء نقص در خداوند نمیباشد.
پینوشت:
[1]. ابنتیمیه، الرد علی المنطقیین، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1424ق؛ ص96-97.
[2]. علیزاده، سید مهدی، سلفیگری و وهابیت، انتشارات آوای منجی، چاپ ششم، 1393ش؛ ج1، ص67.
[3]. علیزاده، سید مهدی، سلفیگری و وهابیت، انتشارات آوای منجی، چاپ ششم، 1393ش؛ ج1، ص67.
[4]. ره توشه
[5]. عویسی، منصور، ابنتیمیه لیس سلفیا، طرابلس، دار النهضه العربیه، چاپ اول، 1970م، ص 70-86.
[6]. همان، ص119-187.
افزودن نظر جدید