آویزان شدن با طناب به خدای وهابیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برای اینکه بیش از این از عنوان فوق متعجّب نشوید روایتی را که ترمذی در سنن خود که یکی از کتب صحاح ستّه اهلسنت است توجه نمایید: «ابوهریره میگوید: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اصحابش نشسته بودند که ابری پیدا شد. حضرت فرمود: آیا میدانید که این چیست؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. فرمود: این عنان است... پرسید: آیا میدانید بالای شما چیست؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. فرمود: الرّقیع (به معنای آسمان دنیا یا مطلق آسمان) سقفی محفوظ و موجی نگه داشته شده. سپس پرسید: آیا میدانید بین شما و آن (رقیع) چه مقدار راه است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. فرمود: به اندازه ۵۰ سال. آنگاه پرسید: آیا میدانید ما فوق آن چیست؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. فرمود: ما فوق آن، دو آسمان است که بین آندو، مسیر ۵۰ سال راه میباشد. تا آن که هفت آسمان را شمرد که بین هردو آسمان ۵۰ سال راه بود. سپس فرمود: آیا میدانید ما فوق آن چیست؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. فرمود: بالای آن عرش است که فاصله آن تا آسمان به اندازه فاصله بین دو آسمان است (یعنی ۵۰ سال راه). آنگاه پرسید: آیا میدانید که پایین شما چیست؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. فرمود: زمین. سپس فرمود: آیا میدانید پایین آن چیست؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. گفت: زیر آن زمین دیگری است که بین آندو، مسیر ۵۰ سال راه است. تا آن که هفت زمین را شمرد که بین هر دو زمین نیز مسیر ۵۰ سال راه بود. سپس فرمود: قسم به آن کس که جان محمّد در دست اوست، اگر شما با طناب، یکی را به زمین پایینی آویزان کنید بر خدا فرود میآید.»[۱] گرچه ترمذی پس از نقل این حدیث درباره آن نظر داده و سعی کرده آن را بدین شکل توجیه کند: «این حدیثی است غریب. برخی از علما آویزان شدن باطناب به خدا را به علم، قدرت و سلطنت خداوند تفسیر کردهاند.»[۲]
بارانی که از پیش خدا میآید؛ با روایاتی که مشخص کرد میتوان با طناب به خدا متصل شد! جالب است راهی دیگر برای متصل شدن به او را نیز بدانیم! به این روایت توجّه فرمایید: در سنن ابو داود که یکی از صحاح ستۀ اهل سنت است و همچنین در مسند احمد بن حنبل[۳] آمده است: «انس میگوید: با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم که باران آمد. حضرت بیرون رفت و لباسش را کنار زد تا باران به او اصابت کند. عرض کردیم: ای رسول خدا! چرا چنین کردید؟ فرمود: زیرا او تازه از نزد پروردگارش آمده است.»[۴]
خدا در خواب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ اکنون نوبت آن رسیده تا ببینیم خدای وهّابیت در خواب چگونه است: «معاذ بن جبل میگوید: صبحگاهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای نماز جماعت صبح تأخیر نمود تا جایی که نزدیک بود خورشید طلوع کند و چون آمد و نماز گزارد، علّت تأخیر را چنین بیان کرد: چون نماز شبم را مقداری خواندم در حال نماز چرتم برد به طوری که سنگینی بر من عارض شد. در این حال پروردگارم را دیدم که در بهترین صورت بر من ظاهر شد و گفت: ای محمّد! گفتم: لبّیک ای پروردگار من! فرمود: علّت مخاصمه در میان فرشتگان چیست؟ گفتم: گفتم: نمیدانم! سهبار آن را تکرار کرد. دیدم که کف دست خود را بین دو شانهام گذاشت طوری که خنکی نوک انگشتان او را بر سینهام احساس کردم.»[۵] البته از خدایی با اوصافی که تاکنون از آن بیان شد نباید انتظار داشت که چرا زودتر به خواب نیامده تا نماز صبح پیامبر تا آن وقت به تاخیر نیافتد!
پینوشت:
[۱]. سنن ترمذی، ترمذی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج ۵، ص ۴۰۳.
[۲]. سنن ترمذی، ترمذی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج ۵، ص ۴۰۳.
[۳]. مسند أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل، مؤسسه قرطبه، مصر، ج ۳، ص ۲۶۷.
[۴]. سنن أبی داود، أبو داود، دارالفکر، بیروت، ج ۴، ص ۳۲۶.
[۵]. سنن ترمذی، ترمذی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج ۵، ص ۳۶۹
افزودن نظر جدید