ریشهیابی ستیز وهابیت با عقل
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مکتب وهابیت، عقل به شدت مذمت گشته است. فتاوای عجیب و مضحکی که گاهی از شیوخ وهابی به گوش میرسد، از دشمنی آنان با عقل نشأت میگیرد. اما باید از خود پرسید که منشأ چنین ستیزی با عقل، از سوی وهابیت چیست؟ بدون شک وهابیت با تأثیر پذیری از پیشینیان خود، بدین شدت عقل را منکر شده است. به عنوان مثال، درباره اهلحدیث که سرچشمه افکار وهابیت است، در مورد عقل بیان شده است: بدان که آنچه اهلسنت را از مبتدعه جدا میکند، عقل است. چرا که بدعتگذاران، دین خود را بر معقول پایهریزی میکنند و پیروی از نصوص را به تعبیت از عقل میخوانند اما اهلسنت به اصل پیروی (تبعیت) قائل هستند. اگر اساس دین بر معقول باشد، هر آئینه خلق از وحی و از انبیاء بینیاز خواهد گشت. [1] از اصحاب حدیث، کسانی که بیشتر تحت سیطره نظام فکری خارج از اسلام بودهاند، معتقدند وجوب معرفت الله و صفات، سمعی است و نه عقلی. [2]
احمد بن حنبل که از جمله سلف وهابیت به حساب میآید نیز گفته است: در هر آنچه که کتاب و سنت، سخنی ندارد، باید سکوت نمود و روایاتی که در باب عقل آمده است، ضعیف میباشد؛ اما در جواب باید گفت: اولاً وی از سنت سلف خارج شده و عقل را تعریف نموده است، ثانیاً تعریف او تعریفی بر اساس مبانی فلسفه یونان است، که او مدعی مخالفت با آن بوده است، ثالثاً بر خلاف قاعده خویش عمل نموده و درباره آنچه به زعم او در باب آن روایاتی صادر نگردیده است سخن رانده است. احمد، عقل را از جمله علوم ضروری دانسته است، که تنها به حیوان ناطق اختصاص دارد. او جایگاه عقل را قلب میدانست و ممیزیت بین دو شی را معنای عقل میپنداشت. [3]
ابنتیمیه که به عنوان نظریهپرداز وهابیت مطرح میباشد، درباره حدیثی که در آن خداوند میفرماید: به عزت و جلالم موجودی شریفتر از عقل نیافریدهام؛ میگوید: این حدیث کذب و دروغ است و این دروغ بودن را به اتفاق داشتن اهل علم نسبت میدهد. [4] وی در جایی دیگر مینویسد: متکلمین در اموری همچون الهیات، معاد و نبوت نه علم، نه شرع و نه عقل دارند. [5] او بیان میکند که اهل کلام پیروان جهمیه هستند و مدعی است که اصول عقلیه متکلمین در حقیقت عقل نیست. [6]
علاوه بر این، ابنتیمیه میگوید: مردم از سه طریق به دنبال کسب علم میروند. اما یک قسم از این راهها، دقت و استدلال در چیزی است که پیامبر آورده است. این راه شرعی و قابل پذیرش است و بر آن براهین یقینی و استدلالات عقلی دلالت دارد. ولی دو راه دیگر که بدعت میباشد عبارتند از: راه اهل کلام که بسیار باطل است و طریق اهل ریاضت و تصوف که ایشان به سوی آئین مسیحیت منحرف شدهاند. [7]
زمانی که مبانی فرقهای از افکار چنین اشخاصی که عقل را چنین تحقیر میکنند نشأت گرفته باشد، بجاست که فتاوای مسخرهای بدهند و موجبات تمسخر دین مبین اسلام را فراهم آورند.
پینوشت:
[1] سمعانی، منصور، الانتصار لاصحاب الحدیث، محقق: محمد الجیزانی، عربستان، انتشارات مکتبه اضواء المنار، چاپ اول، 1417 ق. ص 81-82.
[2] بهشتیپور، روحالله، عقل و وحی از نظر اهل حدیث، پایاننامه ارشد، دانشکده اصول دین، 1385 ش؛ ص 94
[3] به عنوان مثال لالکائی در کتاب اصول اعتقاد ج 1، ص 193 همان، ص 105
[4] ابنتیمیه، احادیث القصاص، محقق: محمد صباغ، بیروت، انتشارات مکتب اسلامی، چاپ سوم، 1408 ق، ج 1، ص 57
[5] ـــــــــــــ، الرد علی المنطقیین، بیروت، دار المعرفه، بیجا؛ ص 31
[6] ـــــــــــــ، النبوات، محقق: عبدالعزیز الطویان، ریاض، انتشارات اضواء السلف، چاپ اول، 1420 ق، ج 1، ص 319
[7] ـــــــــــــ، منهاج السنه، محقق: محمد سالم، انتشارات دانشگاه محمد بن سعود، چاپ اول، 1406 ق. ج 5، ص 428
افزودن نظر جدید