خدای بی‌توجه و بی‌محاسبه وهابیت

  • 1394/08/06 - 10:44
خدایی که در قرآن کریم و فرهنگ اهل‌بیت معصومین (علیهم السّلام) معرفی شده، خدایی است که شأن او از تصوّر بشر خارج است، اما خدای وهابیت، خدایی است بی‌توجه و بی‌محاسبه، بهشتی ساخته که از بس گنه‌کاران را به دوزخ افکنده و با پای خویش آنها را درهم کوبیده مساحتی از بهشت اضافه آمده و خالی مانده است و چون از قبل، فکری برای این کار نکرده ناچار می‌شود تا مخلوقات دیگری...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خدایی که در قرآن کریم و فرهنگ اهل‌بیت معصومین (علیهم السّلام) معرفی شده، خدایی است که شأن او از تصوّر بشر خارج است، اما خدای وهابیت، خدایی است بی‌توجه و بی‌محاسبه، بهشتی ساخته که از بس گنه‌کاران را به دوزخ افکنده و با پای خویش آنها را درهم کوبیده مساحتی از بهشت اضافه آمده و خالی مانده است و چون از قبل، فکری برای این کار نکرده ناچار می‌شود تا مخلوقات دیگری بیافریند و در قسمت‌های خالی بهشت سکونت دهد تا این مشکل برطرف گردد. به این روایت توجه کنید: «انس از پیامبر اکرم نقل می‌کند که حضرت فرمود: همواره در آتش دوزخ افکنده می‌شوند و دوزخ می‌گوید آیا باز هم کسی هست؟ تا آن که خداوند پای خویش را در دوزخ گذارده و گنهکاران را درهم می‌کوبد و به همین سبب دوزخ می‌گوید سوگند به عزت و کرم تو که دیگر کافی است و همواره بهشت خالی مانده و بخشی از آن اضافه می‌آید تا آن که خداوند برای این قسمت مخلوقاتی می‌آفریند تا در بخش باقی مانده از بهشت سکونت دهد.»[۱] عجیب است که بیشتر خلق این دنیا مشمول عفو و بخشش خداوند قرار نمی‌گیرد و برای همیشه به دوزخ می‌روند، آن‌گاه برای پر شدن بخش خالی بهشت باید گروه دیگری خلق شوند و بدون هر امتحان، عمل صالح و حساب و کتاب به آنجا فرستاده شده و در آن‌جا سکونت داده شوند. ضمن این که آیا خداوند از ابتدا نسبت به این موضوع آگاهی نداشته تا بهشت و یا دوزخ را به اندازه مورد نیاز خلق کند تا ناچار به در هم کوبیدن دوزخیان و یا خلق مجدد برای سکونت در بهشت نگردد؟! یا مبادا از ابتدا نسبت به تعداد بهشتیان آگاهی و اطلاع کافی نداشته است؟! و روایات بسیار دیگری که به جهت اختصار از بیان آنها خودداری می‌کنیم.
از جمله روایاتی که علاوه بر داشتن معارض، نشان از غفلت خداوند دارد، نزول ناقص آیه ۹۵ سوره نساء است: «... پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بود. بر او وحی شد: آنان که از مؤمنین (در منزل) نشسته‌اند (و به جهاد نمی‌روند) با کسانی که در راه خدا جهاد می‌کنند مساوی نیستند... ابن امّ مکتوم (که نابینا بود) وارد شد و از این آیه که او را شامل نمی‌شد ناراحت شد و گفت: اگر من هم می‌توانستم به جهاد می‌رفتم... بعد از این اعتراض، خداوند آیه مذکور را این‌گونه کامل کرد: مگر کسانی که جهاد برای آنها ضرر دارد.»[۲] این روایت به جز سنن ابن ماجه در همه صحاح آمده است. حال سؤال ما این است: آیا خداوند از احوال بندگان خود آگاه نبود که ابن امّ مکتوم باید او را توجّه دهد؟ چه کسی می‌تواند باور کند که موضوع به این روشنی که یکی از بندگان نابینای خداوند از آن آگاهی داشت، خدای آفریننده جهان از آن آگاهی نداشت؟ آیا خود نفرموده است که علمش به همه چیز احاطه دارد؟ سؤال دیگر ما این است که اگر ابن امّ مکتوم نمی‌آمد و یا اصولا در آن زمان نابینایی در میان صحابه وجود نداشت تکلیف چه بود؟ لابدّ همه معذورین باید قدردان ابن امّ مکتوم باشند!
با توجه به قاعده عقلایی «قبح تاخیر بیان از زمان نیاز (یعنی قبیح بودن بیان حکم بعد از زمان نیاز به حکم)» بدون هر مقدمه به روایت ذیل توجه نمایید و خود قضاوت کنید: «سهل بن سعد می‌گوید: وقتی این آیه نازل شد: «هنگام سحر تا زمانی مجاز به خوردن و آشامیدن می‌باشید که خطّ سیاه از خطّ سفید تمیز داده شود.» مردم به دو پایشان نخ سیاه و سفید می‌بستند (و در روایتی دیگر نخ سفید و سیاهی برمی‌داشتند) و مشغول خوردن و آشامیدن می‌شدند تا آن که آن دو نخ از هم تمیز داده می‌شد (آن وقت دست از خوردن و آشامیدن می‌کشیدند) تا آن که خداوند کلمه «من الفجر» را بدان افزود. آن‌گاه مردم دانستند که مراد از آیه، شب و روز است (نه نخ سیاه و سفید).»[۳] چگونه ممکن است خداوندی که از تمام امور بندگان آگاه است غفلت ورزیده و در حالی که می‌توانست از ابتدا با افزودن کلمه «من الفجر» مردم را از سردرگمی و حیرت خارج سازد، امّا آن را نازل نکرد و چون دید مردم پاهای خود را با نخ می‌بندند آن کلمه را افزود؟!
و نیز آیا این سؤال مطرح نمی‌شود که اگر بنا باشد کارهای انسان‌ها ملاک تغییر و یا کم و زیاد شدن آیات باشد چه سرنوشتی برای احکام الهی در انتظار می‌باشد؟! حال، با توجّه به روایاتی که کذب و دروغ بودن آنها به خوبی آشکار است باز هم علمای اهل‌سنت و وهّابیت ادّعا می‌کنند که این دو کتاب (صحیح بخاری و صحیح مسلم) «اصحّ الکتب بعد القرآن؛ صحیح‌ترین کتاب‌ها پس از قرآن کریم» هستند؟! این جاست که باید در پاسخ وهّابیتی که همواره شیعه را متّهم به شرک و کفر می‌سازد بگوییم: «آری، ما به چنین خدایی که شما در روایات بسیار صحیح و معتبر نزد خود معتقدید کفر ورزیده و هرگز چنین خدایی را قبول نداشته و عبادت نمی‌کنیم و همان سخن پروردگارمان را زمزمه می‌کنیم که فرمود: «اَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ * يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [توبه/۳۱ و ۳۲] هیچ خدایی جر او نیست. منزه است از آنچه شریکش می‌سازند. می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و خدا جز به کمال رساندن نور خود نمی‌خواهد هر چند کافران را خوش نیاید.» آری نتیجه روآوردن به روایات اسرائیلیات و بستن دروازه علم امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السّلام) و پشت کردن به اهل‌بیت (علیهم السّلام) که در روایت «ثقلین» که در صحیح‌ترین کتاب روایی اهل‌سنت مراجعه به آنان را توصیه نموده چیزی جز چنین اعتقادات شرک‌آلود نمی‌باشد.[۴]

پی‌نوشت:
[۱]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج ۶، ص ۶۹۴۹.
[۲]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج ۳، ص ۱۰۴۲.
[۳]. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج ۲، ص ۱۰۹۱.
[۴]. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج ۴، ص ۲۴۰۸.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.