نقش استعمارگران در ایجاد و حمایت از بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دینسازی، فرقههای نوظهور و ایجاد چند دستگی بین مسلمانان توسط استعمارگران در سه سده اخیر کاملاً مشهود میباشد و انگیزه این دُوَل برای ایجاد و حمایت از این جریانها، چند دستگی و ضعیف شدن مسلمانان و درحاصل تسلط بر آنها میباشد؛ با مختصر تأملی در اوضاع و شرایط داخلی ایران در دورهی قاجار (زمان پیدایش و ظهور بابیگری) روشن میگردد که دولتهای استعمارگر روس و انگلیس بر سر منافع و امتیازات در ایران، در رقابت با یکدیگر بودند و در نهایت در صدد برآمدند ایران را بین خود تقسیم کنند، به گونهای که بعد از برقراری مشروطه در دورهی مجلس اول، قرارداد ۱۹۰۷ و تکمله های سری آن در ۱۹۱۵ نشان میدهد که آنان به این توافق، که شمال از آن روسیه و جنوب در اختیار انگلیس باشد، رسیده بودند. [1] از آنجا که استعمار پیر در طی تاریخ استعمارگری خود، زیرکانه دریافته بود که با شیوهی منسوخ قدیمی جنگهای صلیبی و لشکرکشی نظامی، نمیتواند به هدف خود، که محو و نابودی اسلام است، نائل آید، با انواع ترفندها در صدد برآمد آن را تضعیف کند و برای رسیدن به هدف خود ابزارهای دیگری به کار گرفت. در دورهی فتحعلیشاه در جنگهای ایران و روس، که در آغاز ایران به فتوحاتی دست یافت، قدرت دین و مردم برای روسها مسلم شد و در دورهی ناصرالدینشاه اولین مقاومتهای دینی و ملی در مقابل قراردادهای ظالمانهی بیگانگان انجام شد. [2]
کاربرد و کارآیی مذهب تشیع پس از مقابلهی روحانیت با قرارداد رویتر، به خصوص پس از رویداد «رژی» که به جنبش معروف تنباکو و پیروزی مردم و روحانیت منجر شد، [3] توجه قدرتهای استعمارگر را برانگیخت و پس از آن به کارگیری جاسوسان و عوامل مختلف برای بهرهبرداری از این مسأله در جهت برآوردن منافع مورد نظر خویش، در رأس اقدامات آنان قرار گرفت. در چنین زمانی بود که دعاوی باب و بهاء نظر سیاست بازان خارجی را به تداوم حیات این فرقهها به عنوان نطفهای که میتواند تهدیدی جدی برای تشیع، روحانیت و نظام مدافع و مروج شیعه به شمار آید، به خود جلب کرد. به نحوی که از همان آغاز تقویت و تحریک این مدعیان در دستور کار دولتهای استعماری قرار گرفت. در مقابل نیز رهبران بهائی و ازلی نیز سرسپردگی خود را به سفارتخانههای روس و انگلیس دو چندان ساختند تا از این طریق و تحت حمایت سیاستهای بیگانه، مجری طرحها و توطئههایی شوند که از یک سو رونق کسب و کارشان و از سوی دیگر جلب رضایت بازیگران و سیاستگذاران خارجی را به دنبال داشت. [4]
آنچه که در این زمینه واضح و مبرهن است، آنچنان آشکار که حتی پیروان این فرقه به آن اعتراف دارند، رابطه مستقیم سران بهائی با استعمارگران میباشد، هرچند در صدد توجیه آن برآمدند اما منکر اصل قضیه نمیباشند، مورخین بیطرف بر این مسأله تاکید و اتفاق دارند که ایجاد فرقه بابیت و بهائیت برای تغییر در ساختار مذهبی ایران و پیاده کردن اهداف استعمارگران بود. این پروژه با جامعهشناسی مذهبی مناسب، در شرایط آن روزگار ایران و مذهب رسمی جعفری، اعتقاد به منجی را هدف گرفت، سید علیمحمد شیرازی بازیگر نقش اول این جریان، فرد مناسبی برای ایفای این نقش شناخته شد و در سال ۱۲۶۰ در سن ۲۵ سالگی ادعای بابیت کرد و فتنه شروع شد؛ مرحله بعدی این جریان توسط میرزا عباس نوری پیگیری شد تا فرزندان او به نامهای (ميرزا يحيی) و (حسینعلی نوری) ادامه دهنده فتنه علیمحمد باب باشند. اینک برای مثال چند نمونه از روابط و همکاری رؤسای این فرقه را با استعمارگران به نقل از کتب بهائیان نقل میکنیم:
اول: رابطه نزدیکان بهاءالله با سفارت روس در ایران: پدرش میرزا عباس نوری، برادر و شوهرخواهر و خواهرزادهی وی در استخدام سفارت روس در ایران بودند. [5] از جمله حمایتهای و همکاریهای مستقیم شوروی با بابیت و بهائیت؛ «اقدام و پیگیری مؤثر سفیر روسیه در نجات جان بهاءالله که در واقعه ترور ناصرالدین شاه به زندان افتاده بود». [6] و نیز «دعوت رسمی و البته نمایشی شوروی از بهاءالله برای اقامت در این کشور»؛ [7] تشکر ویژه بهاءالله از دولت شوروی که بدین شرح است: «قد نجینی احد سفرائک اذا کنت فی السجن تحت السلاسل و الاغلال...» [8]؛ اسناد این روابط بسیار نزدیک، در منابع خود بهائیان به وفور یافت میشود، که ما برای اثبات مدعای خود به اندکی از آن کفایت کردیم. اینک این سؤال مطرح میشود که علت این حمایتها چه میتواند باشد؟ آیا سفیر روسیه به حسینعلی نوری ایمان آورده بود؟ اگر اینچنین بود پس چرا بهاءالله هنگام تشکر از شخص امپراتوری روسیه تشکر میکند؟
دوم: بهائیت و انگلیس: این رابطه از زمان سفر بهاءالله به بغداد شروع شد، و در دوران ریاست عبدالبهاء به اوج خود رسید (تا آنجا که پس از پایان جنگ جهانی اول و واگذاری قیومیت فلسطین به بریتانیا سرهربت ساموئل اولین کمیسر عالی فلسطین بلافاصله به دیدار عباس افندی شتافت و به پاس زحمات وی در دوران جنگ نشان (نایت هود) و عنوان رسمی sir را به وی اعطا کرد؛ [9] از جمله این حمایتها، همکاریهای فکری و اطلاعاتی و حمایتهای سیاسی از بهائیان میباشد که منابع آن موجود میباشد.
سوم: رابط نزدیک بهائیان با دولت غاصب اسرائیل نیز کاملاً واضح میباشد، در نوشتههای عبدالبهاء قبل از تشکیل این رژیم به این مطلب برمیخوریم: «اینجا فلسطین است اراضی مقدسه عنقریب قوم یهود به این ارض بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت....». [10] البته اینگونه روابط مستقیم در کتب تاریخی و بهائیان، بسیار ذکر شده که ما به مختصری از آن اشاره کردیم، و در آخر اذهان بیطرف و حقیقت جو باید قضاوت کنند در مورد اینکه آیا این فرقه استعماری میتواند دینی الهی باشد؛ یا وسیلهای برای رسیدن دول استعماری به خواستههایشان و تأمین منافع عدهای سودجو که به دنبال منافع خود بوده و انسانهای بسیاری را فریفتهاند.
پینوشت:
[1]. تاریخ سیاسی معاصر ایران چاپ ۲ بیتا، ۷۱ ـ ۷۳
[2]. تبیان ۲۰ سیدجلال الدین مدنی ص ۱۵ ـ ۱۷
[3]. تاریخ معاصر ایران ۱۳۸۱ ص ۱۶۹ ـ ۱۷۰
[4]. سیدمحمد باقر نجفی، بهائیان، کتابخانه طهوری، ۱۳۵۷، صص ۶۱۶ و ۵۱۶.
(منابع بهائی):
[5]. [نشریه ایام شماره ۲۹ ص ۴]
[6]. [ر.ک.قرن بدیع، قسمت دوم ص ۳۳]
[7]. تلخیص تاریخ نبیل زرندی ص ۵۹۳]
[8]. [کتاب مبین ص ۷۶]
[9]. [قرن بدیع ص ۳۰۵]
[10]. [اخبار امری ارگان محفل بهائیان ایران، شماره ۳ تیر ۱۳۳۳ ص ۸ و ۹]
افزودن نظر جدید