نقد یکی ازعمده‌ترین مبانی اعتقادی وهّابیت

  • 1394/07/08 - 07:27
از جمله اتهاماتی که از سوی وهّابیت به شیعه وارد می‌شود، تهمت شرک و قبرپرستی است. به همین جهت بایسته است در تبیین معنای عبادت و توحید و نفی این اتّهام، مقدمه‌ای را بیان کنیم: عبادت آن‌چنان که از سوی مفسّران قرآن کریم و علمای اسلام تعریف شده به معنای نهایت خضوع همچون سجده، رکوع، گذاردن پیشانی و یا گونه بر خاک به عنوان تواضع و دیگر رفتارهای از این قبیل می‌باشد. مختص...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله اتهاماتی که از سوی وهّابیت به شیعه وارد می‌شود، تهمت شرک و قبرپرستی است. به همین جهت بایسته است در تبیین معنای عبادت و توحید و نفی این اتّهام، مقدمه‌ای را بیان کنیم: عبادت آن‌چنان که از سوی مفسّران قرآن کریم و علمای اسلام تعریف شده به معنای نهایت خضوع همچون سجده، رکوع، گذاردن پیشانی و یا گونه بر خاک به عنوان تواضع و دیگر رفتارهای از این قبیل می‌باشد.[1] مختص بودن عبادت به خداوند جهانیان از ضروریات دین اسلام است که همه علما بر آن اتفاق نظر داشته و از بزرگ‌ترین ارکان اصول دین می‌باشد؛ چرا که کسی جز او شایسته عبادت نمی‌باشد و هر که غیر او را بپرستد کافر و مشرک است. در معنا و تعریف عبادت هیچ‌یک از مسلمانان شک و تردید ندارد. چگونه ممکن است مسلمانی در این موضوع شک داشته باشد، در حالی که همه روزه ده مرتبه می‌گوید: «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین [فاتحه/5] تنها تو را می‌پرستیم و از تو کمک می‌جوییم.» و یا بسیاری دیگر از آیات قرآن کریم که در شبانه‌روز از سوی مسلمانان قرائت و به آن اقرار می‌کند. حال با چنین تعریفی از عبادت آیا می‌توان احترام و خضوع شیعیان در برابر بزرگان دین و قبور آنها را عبادت و پرستش نامید؟!
خضوع و احترام، یا عبادت و پرستش؟! و امّا زیارت قبور، دست کشیدن، بوسیدن، تبرّک جستن و امثال این کارها، همان‌گونه که به وضوح روشن می‌باشد را نمی‌توان عبادت نامید، چرا که این‌گونه کارها هرگز به معنا و مفهومی که در بالا گفته شد، نیست؛ چرا که در عبادت لازم است نوعی از خضوع که مفهوم خاص عبادت از آن برداشت می‌گردد، نهفته باشد و حال آن که اگر بنا باشد هرگونه خضوع و احترامی را عبادت نامید، لازم خواهد آمد تمام انسان‌ها از جمله وهّابیت نیز جزو مشرکان باشند؛ چرا که آن‌ها نیز برای افراد بلند‌پایه و رؤسای خود خضوع و احترام می‌کنند. به عنوان مثال برای امیران، بزرگان، فرماند‌هان و سران کشوری و لشکری خود و یا فرزندان برای پدران به نحوی خاص خضوع می‌کنند. چنان که کارگران برای کارفرمایان، مرئوسان برای رؤسا، نوکران برای اربابان و به طور کلّی هر طبقه و گروه برای طبقه و گروهی دیگر از انسان‌های مافوق و بلند‌پایه و قابل احترام خود، شکلی از خضوع را قائلند؛ چنان که خداوند سبحان در قرآن کریم به فرزندان امر می‌فرماید نسبت به پدران خود خضوع داشته باشند: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاح الذُّلّ مِنْ الرَّحْمَة [اسراء/24] و بال‌های تواضع خویش را از لطف و محبّت، در برابر آنان فرود آرا» حال آیا می‌توان این امر خداوند تبارک و تعالی را به معنای امر به عبادت پدر و مادر دانست؟ و یا آن‌جا که خداوند می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ [حجرات/2] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید آن‌گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا می‌کنند» در آیه شریفه فوق، دستور به خضوع در برابر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) داده است، حال آیا به این معنای عبادت و پرستیدن آن حضرت می‌باشد؟! آیا تواضع از جمله اخلاق زیبا، پسندیده و مورد ستایش نیست؟ با این توصیف آیا عمل صحابه در تواضع نمودن برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که از مسلّمات و قطعیّات تاریخ و سیره‌نگاران است به معنای عبادت و پرستش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار می‌‍آید؟! چنان که بخاری و مسلم در صحیح خود روایت کرده‌اند:[2] «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از مدینه به قصد بطحاء حرکت خویش را آغاز نمود. در مسیر راه، نماز ظهر و عصر خود را دو رکعت به جای آورد و در حالی که آن حضرت، چوب بلندی در دست داشت و زنی پشت سر او حرکت می‌کرد به راه افتاد. مردم نیز پشت سر آن حضرت حرکت می‌کردند و دست آن حضرت را گرفته و به صورت‌های خود می‌کشیدند. راوی می‌گوید: من نیز دست آن حضرت را گرفته و در حالی که آن را از یخ سردتر و از مشک خوش بوتر یافتم، به صورت خود کشیدم.»[3] آیا وهّابیت می‌توانند عمل خاضعانه و از روی ارادت و محبت گروهی از صحابه نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث فوق را عبادت آن حضرت بدانند؟

پی‌نوشت:
[1]. الدرّ المنثور، سیوطی، دارالفکر، بیروت، ج 4، ص 243
[2]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، تحقیق: مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 3359. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 361.

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.