وهابیت در عصر کنونی و عقاید آنان
پایگاه جامع ادیان، فرق و مذاهب_ غربیها و غربزدهها دائماً این سخن را بر زبان جاری میسازند که اسلام فقط یک دین است و اقتصاد نیست، یک عقیده است نه راهی برای زندگی، یک نحوه ارتباطی است بین انسان و خدای خود و هرگز نمیتواند در جامعه تحول اساسی ایجاد کند، در حالی که اینان نمیدانند اسلام یک دگرگونی و نهضتی است که هرگز عقیدهاش از زندگی و جهت اجتماعیاش از محتوای روحی آن جدا نیست، و به همین جهت است که نهضتی منحصر به فرد در طول تاریخ خود بوده است.[1] اما متأسفانه بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این دین دستخوش ناملایمات گردید و منجر به این شد که یاران متحد شدهی پیامبر از همدیگر جدا شوند و از این رهآورد تفکرات و عقاید گوناگون با برداشتهای شخصی به وجود بیاید و این منجر گردید که مسلمانان به گروهها و مذاهب مختلف انشعاب پیدا کنند، به طوری که هر گروه داعیه بر حق بودن خودش را سر میدهد و یا اینکه طرف مقابل خود را به انزوا بکشاند و این حرکت در تمام قرون اسلامی بود تا اینکه در قرن دوازدهم فرقهای که خود را سلف و ناجی مسلمانان نامید روی کار آمد که به آن فرقه وهابیت گویند، با تفکرات خاص افراطی و خشن که چهرهی واقعی اسلام را مخدوش کرد.[2]
این فرقه در شبه جزیره عربستان توسط محمد بن عبدالوهاب پایهریزی شد و آرام آرام تشکیلات و تفکرات و عقاید آنان در بین مسلمانان رسوخ کرد، این فرقه در کشور عربستان توسط سرمایه عظیم نفت در سال (1950م) نظم جدیدی یافت و مبلغان بسیار به کشورهای مختلف اعزام شدند. در سال( 1974م) یعنی درست پنج سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، سازمان رابطه العالم الاسلامی در ریاض ایجاد گردید، که هدف آن فعالیت تبلیغی، بر اساس مذهب وهابیت بود، از کارهای دیگر این سازمان توجه به امور عمرانی در کشورهای فقیر اسلامی برای جلب قلوب مردم به وهابیت است، لذا این فرقه با کمک بسیاری از گروههای همفکر به تبلیغ دیدگاههای وهابیت پرداخته و باعث رونق فکر سلفیه در جهان شد، مهمترین آثار آن را میتوان در شمال آفریقا ـ خاورمیانه ـ و برخی نقاط کرهی زمین یافت که عبارتند از: شمال آفریقا طرفداران رشید رضا، اخوان المسلمین، سازمان البینات در اندونزی، سپاه صحابه در پاکستان، انصار سنت محمدی در سریلانکا، دیوبند و جماعت تبلیغ در هندوستان و ... یافت و از مهمترین اقدامات آنها بورسیه کردن دانشجویان خوش استعداد کشورهای دیگر و اعزام آنها به عربستان برای یادگیری علوم اسلامی با رویکرد وهابیت است که با تحصیل در آنجا آماده بازگشت به کشورهای خود شوند تا سلفیگری به معنای عام را رواج دهند.[3]
محمد بن عبدالوهاب در مهمترین کتاب خود- التوحید- با توسعه و تضییق مفاهیمی مانند توحید ربوبی و عبادت و شرک، بسیاری از مسلمانان را بلکه همه مسلمانان غیر وهابی را کافر دانسته و آنان را در توحید ربوبی مشرک میداند. او بسیاری از مسائلی که علمای دیگر، حکم به جواز یا کراهت و یا حداکثر عدم جواز و حرمت دادهاند، با تلقی مصادیق شرک، حکم به مشرک و کافر بودن عامل آن کرده و این چنین متعصبانه فهم خود را فهم حق، و حکم بقیه علمای اسلام را اعم از حنبلی و یا غیر آن را باطل اعلام کرد، و حال آنکه در مسائل فقهی اختلاف دیدگاهها پذیرفته شده و کسی حق ندارد در مسائل فقهی به تخطئه اندیشه علمای دیگر بپردازد، اما محمد بن عبدالوهاب مسائل فقهی را به حوزه اعتقادی وارد کرد و باعث قتل و غارت فراوان و تفرقه عظیم در جهان اسلام شد، او به خاطر خلط مباحث، امور اختلافی را به شرک جلی ملحق کرد و فتنهای در عالم ایجاد کرد که بعید است به راحتی قابل رفع باشد.
همچنین به فردی میتوان کافر گفت که در ضروریات دین خلل وارد سازد در حالی که محمد بن عبدالوهاب به تبعیت از ابن تیمیه مسلمانان را مشرک و کافر نامید، چرا که اختلاف در میان مسلمانان در مباحث دینی بوده و این در حالی است که این اختلافات هیچ کدام از ضروریات دین نبوده و علما با اجتهادات خود حکم به جواز و استحباب و ... را دادهاند و همه علمای اسلام اذعان دارند که در مسائل اجتهادی نمیتوان دیگران را خطاکار دانست، چه برسد به مشرک و کافر دانستن آنها.[4]
او به تقلید کورکورانه از رهبران فکری خود با برداشت غلط فتوای به تخریب قبور اولیای الهی داده است در حالی که سیره مسلمین در قرون گذشته توجه به این قبور بوده و خداوند در سوره کهف ذیل داستان اصحاب کهف بارگاه ساختن را اجازه داده است.[5] و همچنین زیارت قبور را جایز ندانسته و احادیث در این باب را ضعیف دانسته و این در حالی است که پیامبر به زیارت قبر مادرش میرفت و گریه میکرد و در ادامه حضرت میفرمود: «فزوروا القبور فإنها تذکرکم الموت.[6] قبرها را زیارت کنید به درستی که اینها مرگ را برای شما یادآوری میکند. و همچنین آنها بزرگداشت موالید و وفیات بزرگان دین را نوعی بدعت میدانند و این در حالی است که خداوند در قرآن به پیامبر متذکر این موضوع میشود: «و سلام علیه یوم ولد...واذکر فی الکتاب مریم ...[7] در سوره مریم آیه 16 -15 خداوند می فرماید: سلام بر او باد در روز ولادتش ... و ای رسول ما یاد کن در کتاب خود احوال مریم را... .» و علمای وهابی مثل بنباز مفتی سعودی میگوید: «اگر بزرگداشت مولد نبی مشروع بود باید پیامبر بیان میکرد ... پس نشان میدهد که جایز نیست و بدعت است.[8] و همچنین است در باب توسل، شفاعت، استغاثه که جایز نمیدانند.
پینوشت:
[1]. اسلام شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، مسجد جمکران، ایران، 1385 ش، پیشگفتار ص 10.
[2]. دانشنامه ادب فارسی، حسن انوشه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1376 ش، تهران ص 23
[3]. نظری بر تاریخ وهابیت، زهرا مسجد جامعی، صریر دانش، 1280 ش، تهران، ص 111، ص 150.
[4]. فتنه وهابیت، احمد زینی دحلان، صریر دانش، 1280 ش، تهران، ص 24.
[5].سوره کهف، آیه 26.
[6]. صحیح مسلم، مسلم، دار ابن حزم، صریر دانش، 1280 ش، ج 2، ص 556 کتاب الجنائز.
[7]. سوره مریم: آیه 16-15.
[8]. قسم العقیده، مجموع فتاوی بن باز، صریر دانش، 1280 ش، ج 2ص 863.
افزودن نظر جدید