مخالفت وهابیت با فضایل اهلبیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به راستی چرا وهابیت چون به روایتی در فضایل اهلبیت (علیهم السّلام) در منابع و کتابهای مورد قبول خود میرسند که با دلایل قرآنی و روایی به خوبی قابل اثبات است، آن را غلوآمیز، جعلی و دروغ میپندارند؛ اما همانگونه که در سطرهای آینده خواهیم دید برای بزرگان خود و بزرگ جلوه دادن شخصیت آنها بدون هرگونه سند معتبر و مؤید قرآنی و حدیث صحیح از هرگونه مبالغه و دروغ دریغ نمیورزند؟!. فضیلتسازی در برابر فضایل امیرمؤمنان (علیه السّلام)؛ اگر بنا باشد لیستی از روایات ساختگی و جعلی که در برابر فضایل اهلبیت (علیهم السّلام) در دوران حکومت بنیامیه ساخته شده، ارائه گردد، مثنوی هفتاد من کاغذ میشود، اما از باب نمونه به مواردی از آنها اشاره میکنیم.
- «کتاب الله و عترتی» و «کتاب الله و سنّتی»؛ حدیث ثقلین با عبارت «کتاب الله و عترتی أهل بیتی» را مسلم و ترمذی در کتاب خود روایت کردهاند، روایتی که حافظان و پیشوایان زیادی از علم حدیث نقل کردهاند که طریق آن به بیش از دهها طریق میرسد. ابومنذر سامی مصری شافعی در این باره میگوید: «حدیث «کتاب الله و عترتی» را بیش از 30 طریق روایت کردهاند که 7 تن از آنها صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند؛ از اینرو، صحت این روایت جای شک و تردید ندارد تا جایی که میتوان ادّعای تواتر کرد.»[1] نزدیک به همین مضمون را احمد بن حنبل در مسند و نسائی در سننالکبری روایت نموده و حاکم نیشابوری نیز پس از نقل آن در کتاب خود گفته: «این روایت دارای شرایط صحت در دو کتاب صحیح مسلم و بخاری میباشد، اما همهی این روایت را نقل نکردهاند.»[2] به همین رو، جاعلان حدیث، به جنگ این حدیث آمده و روایت «کتاب الله و سنّتی» که حتّی یک سند صحیح هم ندارد را در برابر آن ساختهاند. این روایت را تنها، مالک در موطأ خود، آن هم به صورت مرسل، روایت کرده است. اعتراف حسن سقّاف، بر جعلی بودن حدیث «کتاب الله و سنّتی»؛ حسن سقّاف از علمای بزرگ اهلسنت اردن میگوید: «حدیث «کتاب الله و سنّتی» که علما و خطبای اهلسنت بر زبانشان جاری کرده و بر فراز منبرها نقل میکنند، حدیثی است دروغ و ساختگی که بنیامیه آن را برای دور ساختن مردم از اهلبیت (علیهم السّلام) ساختهاند.»[3] با وجود قوّت و صحّت سند روایت «کتاب الله عترتی» و ضعف سند روایت «کتاب الله و سنّتی» میبینیم شگرد بنیامیه تا زمان حاضر، تأثیر خود را گذارده و میبینیم که در سراسر جهان اهلسنت و وهابیت، اعم از کتابها، سخنرانیها، سایتهای اینترنتی، خطبههای نماز جمعه و بسیاری از پایگاههای رسمی خود، هنگام یاد کردن از «حدیث ثقلین» به روایت «کتاب الله و سنّتی» استناد کرده و از روایت «کتاب الله و عترتی» نامی به میان نمیآید. ما میپرسیم گیریم که روایت «کتاب الله و سنّتی» هم با سند صحیح وارد شده باشد، آیا وظیفه دینی و اخلاقی شما اقتضا نمیکند اگر چند بار از روایت ضعیف «کتاب الله و سنّتی» یاد میکنید، یکبار هم از حدیث «کتاب الله و عترتی» یاد کنید؟ آیا تعمّد و اصرار بر یاد نکردن از این حدیث مستند و معتبر و استناد به روایتی ضعیف و جعلی که نامی از اهلبیت (علیهم السّلام) در آن نیست، گویای برخی مطالب از جمله کم مهری نسبت به آن حضرات نیست؟
- «هارون من موسی» و «قارون من موسی»؛ از آنجا که حدیث منزلت، شایستگیهای بسیار بالایی را برای امیرمؤمنان (علیه السّلام) ثابت میکند، علاوه بر روایت جعلی که اندکی پیش بدان اشاره شد، شاهد نوع دیگری از جعل و دستبرد در این روایت میباشیم که شاید بتوان گفت وقیحترین، تأسفآورترین و سوزناکترین روایتی است که دست خیانتکار جعل و تحریف در آن وارد شده است؛ چرا که کار جاعلان احادیث نبوی به حایی رسیده است که ـ پناه میبریم به خدا ـ به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دادهاند که خطاب به امیرمؤمنان (علیه السّلام) فرموده: «یا علی! جایگاه تو برای من همچون جایگاه «قارون» نسبت به موسی است.» قضیه از این قرار است که راوی حدیث که از ناصبیان و دشمنان اهلبیت (علیهم السّلام) و متأسفانه از راویان مهمترین کتاب اهلسنت و مورد قبول وهابیت است، گوید: «اسماعیل بن عیاش گوید: حریز را از مصر تا مکّه همراهی کردم در حالی که در تمام مسیر به لعن و دشنام علی (علیه السّلام) مشغول بود. او به من گفت: این حدیث حقیقت دارد که مردم روایت میکنند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره علی (علیه السّلام) فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی.» اما با این تفاوت که راوی اشتباه شنیده؛ گفتنم: مگر حدیث صحیح، چه بوده؟ گفت: حدیث صحیح اینگونه بود: «یا علی تو برای من به منزله قارون برای موسی هستی.» به او گفتم این روایت را از که شنیدهای گفت: این از روایاتی است که ولید بن عبدالملک بر فراز منبر نقل کرد و من از او شنیدم.»[4]
- «أهل بیتی کالنّجوم» و «أصحابی کالنّجوم»؛ همچنین هنگامی که دیدند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی درباره اهلبیت (علیهم السّلام) فرموده: «همانگونه که ستارگان، مایه امنیت اهالی آسمان هستند، اهلبیت من نیز مایه امنیت و نجات اهالی زمین هستند.»[5] حاکم نیشابوری پس از بیان این روایت، میگوید: «این حدیث از نظر سند، کاملاً صحیح است؛ اما بخاری و مسلم آن را روایت نکردهاند.»[6] و یا این روایت که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره اهلبیت (علیهم السّلام) فرمود: «اهلبیت من همچون ستارگانند که به هر یک از آنها اقتدا کنید مورد هدایت قرار میگیرید.»[7] حال با وجود دو روایت بالا که هیچ جای شکی در صحت آن نیست سازندگان و جاعلان حدیث، دست به کار شده و حدیث ذیل را ساختند و از آن به بعد به جای دو حدیث بالا این حدیث را در بسیاری از متون حدیثی خود وارد کردند؛ به همینرو، در بسیاری از مناظرهها، محافل علمی و عمومی اهلسنت و وهابیت شاهدیم که در جهت اثبات مرجعیت صحایه و مشروعیت بخشیدن به خلافت خلفا به حدیث ذیل استناد کرده و برای آن جایگاه ویژهای قائل میگردند. در این روایت جعلی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده شده که حضرت فرمود: «اصحاب من همچون ستارگانند که به هر یک از آنها اقتدا کنید هدایت مییابید.»[8] ضعف سندی، دلالی و محتوایی این روایت به حدّی است که هیچ تصحیح و توجیهی برای آن وجود نداشته و هر آنچه هست تضعیف این روایت است و آش به قدری شور شده که صدای آشپز نیز در آمده و بنیانگذار وهابیت یعنی ابنتیمیه را نیز به اعتراض واداشته و گفته: «حدیث «أصحابی کالنّجوم ...» حدیثی ضعیف و باطل است.»[9] محمد ناصر الدین البانی، بزرگترین عالم وهابیت در زمان حاضر، ذیل همین حدیث میگوید: «حدیث «أصحابی کالنّجوم ...» صحیح نبوده و پوچ و واهی است.»[10] و بسیاری از تضعیفات دیگر که جهت رعایت اختصار از اشاره به آنها خودداری میکنیم.
پینوشت:
[1]. الزهرة العطرة فی حدیث العترة، أبو المنذر سامی بن أنور خلیل جاهین المصری الشافعی، دار الفقیه، مصر، ص 69 ـ 70.
[2]. المستدرک و بذیله التلخیص للذهبی، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 109.
[3]. صحیح شرح العقیدة الطحاویة، حسن سقّاف، ص 654.
[4]. تهذیب الکمال، یوسف بن الزکی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 5، ص 576.
[5]. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 2، ص 486.
[6]. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 162.
[7]. میزان الاعتدال، شمس الدین ذهبی، بیروت، ج 1، ص 214.
[8]. میزان الاعتدال، شمس الدین ذهبی، بیروت، ج 2، ص 142.
[9]. صفة الفتوی و المفتی و المستفتی، أحمد بن حمدان الحرانی، المکتب الاسلامی، بیروت، ج 1، ص 55.
[10]. صفة صلاة النبی، محمد ناصر الدین الألبانی، مکتبة المعارف للنشر و التوزیع، ریاض، ج 1، ص 49.
افزودن نظر جدید