سیر قدرتیابی وهابیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیت، برگرفته از آموزههای محمد بن عبدالوهاب، چهره متعصب قرن هجدهم میلادی از اهالی نواحی مرکزی عربستان است. وهابیها همچون اغلب جریانهای رادیکال مذهبی از جمع بین قدرت دولت و ایدئولوژی و تز استقرار خلافت دفاع میکنند. (خلافت شکلی از حکومت است که برخی فرمانروایان وقت با ادعای جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در عصر گسترش جهان اسلام آن را اختیار کردند.)
آنچه وهابیت را از سایر جریانهای دینی در جهان تسنن متمایز میسازد، اشتغال و تلاش وهابیها به تصفیه و پاکسازی سایر فرق اسلامی از جمله، شیعیان، صوفیه و سایر نحلههای مسلمانان است که تفسیر مخدوش و تحریف شده وهابیت از اسلام را نمیپذیرند. در سال 1744، ابن عبدالوهاب با آل سعود پیمانی تاریخی بست و به اقدامهای خود دایر بر حذف و نابودی سایر رقبای مذهبی وجهه قانونی داد. در مقابل، آل سعود هم از اقدامهای متعصبان وهابی مبنی بر آنچه این فرقه پاکسازی زمین از لوث وجود «کافران» میخواند، پشتیبانی کرد. در سال 1801، جنگجویان وهابی و سعودی به عراق فعلی حمله کردند و کربلا، شهر مقدس شیعیان را مورد غارت و چپاول قرار دادند که در نتیجه این تهاجم بیش از 4 هزار نفر کشته شدند. سعودیها پس از تصرف مکه و مدینه، قبور مقدس اولیای شیعه، نظیر جنات البقیع ـ که قبور 4 تن از 12 امام شیعه در آن واقع است ـ را با خاک یکسان کردند. با این ادعا که وجود مقبره «بدعت» و نماد بت پرستی است. علمای وهابی به پاس حمایت و پشتیبانی خود از سلطه خانواده سلطنتی بر حوزههای سیاسی، امنیتی و اقتصادی، توانستند نظارت و کنترل نهادهای مذهبی و آموزشی دولتی را به دست گیرند و اجازه یافتند تا تفسیر خشک و سختگیرانه خود از شریعت اسلامی را به مورد اجرا بگذارند.
وهابیت تا دهه 60 تا حد زیادی به شبه جزیره عربستان محدود میشد، اما در دهه 60 که پادشاهی سعودی به اعضای تندروی جمعیت اخوان المسلمین که از آزار و شکنجه حکومت جمال عبدالناصر میگریختند، پناه داد، میان اصول عقیدتی بدوی اما جدا افتاده و منزوی وهابیت ـ یعنی ایدئولوژی رسمی سعودی ـ با تعالیم سلفی برخی مؤسسین اخوان المسلمین که حاکمان سکولار عرب را به مثابه کافران و اهداف مشروع جنگ مقدس و جهاد معرفی و محکوم میکرد، امتزاج و پیوندی حاصل شد. این ترکیب تازه در واقع تلفیق محافظه کاری فرهنگی و اجتماعی وهابیت و رادیکالیسم سیاسی اخوانیها بود که موجب پدید آمدن گونه ستیزه جوی وهابیت شد که سرانجام القاعده از آن پدید آمد.
اصطلاحات نادرستی مانند فاشیسم اسلامی و فاشیسم مذهبی که برخی محافل غرب بارها به اشتباه از آنها برای اشاره به همه اَشکال اسلامگرایی استفاده کردهاند، امروز نامهای مناسبی برای وهابیت به نظر میرسند. امتناع فرقه وهابی از پذیرش حقوق فردی، تحقیر و تخفیف حقوق و شأن و منزلت زنان، بیاعتنایی به ارزشهای واقعی و فطری حیات انسان و تشویق خشونت بر ضد حریفانش که آنها را کافر مینامد همگی از جمله مواردی است که در میان جنبشهای اصولگرای اسلامی نظیر ندارد.
جیمز وولسی رئیس سابق سازمان CIA «سی»، برای توصیف وهابیت از عبارت «توتالیتاریانیسم تئوکراتیک» استفاده میکند، عبارتی که هم تمایل جریان وهابی به کسب قدرت در جزیی ترین شئون حیات روزمره مسلمانان و هم جاهطلبیهای جهانی آن را برجسته میسازد. وی همچنین به این نکته اشاره میکند که مریدان فرقه وهابی با برافراشتن بیرق اسلام، منافع ملی، سیاسی و یا سرزمین خاصی را دنبال نمیکنند. با همین نگاه، ایمن الظواهری مرد شماره 2 القاعده، با لحنی تند، گروه اسلامگرای فلسطینی حماس و جمعیت اخوان المسلمین مصر را به دلیل شرکت در انتخابات ملی محکوم کرد. در خلال دهه 70، روحانیون وهابی گسترش این آمیزه به اصطلاح انقلابی و بدوی عقیدتی را در سطح دانشگاهها و مساجد سعودی ترویج کردند زیرا سعودیها میپنداشتند که وهابیت به مثابه سد و مانعی در برابر تهدید ناشی از غربی شدن فرهنگ و چتر مصونیتی برای فساد ناشی از افزایش قیمت نفت که از دهه 70 شروع شد، است. اشغال مسجدالحرام در مکه از سوی طلبههای تا بن دندان مسلح وهابی در سال 1979 زنگ خطر را برای سعودیها به صدا درآورد. پس از این، خانواده سلطنتی در پی فرصتی بودند که در سایه آن، افراط گرایی فزاینده و رو به رشد ناشی از نسل تازه وهابیت را تغییر جهت دهند. تهاجم شوروی به افغانستان همان نقطه انحرافی بود که خاندان سلطنتی روی آن انگشت نهاد.
سعودیها با همکاری و مساعدت سازمان اطلاعات و امنیت داخلی پاکستان (ISI) و سازمان CIA روی برنامه کمک به مجاهدین افغان به طور گسترده سرمایه گذاری کردند. در این راستا آنها به منظور نشر ادبیات و ایدئولوژی نو وهابی در اردوگاههای پراکنده و نامنظم پناهندگان افغان در پاکستان، از مدارس تندرو و افراطی حمایت مالی وسیع کردند. آنها همچنین، هزاران جهادگر داوطلب را از عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی برای جنگ، دوشادوش مجاهدین، به افغانستان گسیل کردند. این به اصطلاح «اعراب افغان» پس از عقب نشینی شوروی از افغانستان در سال 1988 در مناطق گسترده ای از جهان پراکنده شدند و به نام اسلام به مبارزه با حریفانشان که همچنان آنها را کافران میخوانند، ادامه دادند. در این مسیر واعظان ستیزه جوی وهابی نیز با آنها همراه شدند. در واقع این طیف ـ اعراب افغان ـ ستون فقرات القاعده را میسازند.
ستاد عملیاتی القاعده در ابتدا در بخشهایی از سودان لانه گزیده بود، اما در پی اشغال کابل توسط طالبان، به افغانستان کوچ کرد. طالبان نیروی افغان تازهای بود که اعضای آن از مدارس وهابی جذب شده بودند و پاکستانیها به آنها آموزش دادند. بر همین اساس غایت و آرمان طالبان برپایی دولت الگو و نمونه وهابی در افغانستان بود. خاندان سعودی، در پاسخ به فشارهای زیاد واشنگتن تابعیت سعودی بن لادن را لغو کرد اما در زمینه مقابله با مؤسسه وهابی، در داخل و خارج از کشور، که اغلب در پوشش نهادهای خیریه فعالیت داشتند، اقدام چندانی به عمل نیاورد. این در حالی بود که تهاجم ایدئولوژیک وهابیت در سراسر جهان متّکی بر کمکهای نقدی و پشتیبانی مالی حکومت سعودی بود و پول القاعده از طریق همین مؤسسههای خیریه جمع آوری میشد.
بسیاری عقیده دارند که اسامه بن لادن با شاهزاده ترکی الفیصل ـ که در زمان راه اندازی اعراب افغان و تأسیس طالبان، ریاست نهاد قدرتمند سازمان اطلاعات و امنیت حکومت سعودی را در دست داشت ـ در اواسط دهه 90 به یک توافق مهم رسیده است که به موجب آن توافق، القاعده پادشاهی را هدف حملات خود قرار نخواهد داد و پادشاهی سعودی هم مانع از جمع آوری و انتقال کمک مؤسسههای سعودی برای القاعده نخواهد شد و بن لادن را هم مسترد نخواهد کرد. شاید پیرو همین پیمان نامه تاریخی بود که القاعده پیش از 11 سپتامبر، به کلی از انجام حملات به اهداف سعودی در عربستان خودداری کرد. اما پس از 11 سپتامبر برای مدتی حکومت سعودی تحت فشار واشنگتن، برنامه سرکوب سلولهای مخفی القاعده در عربستان را آغاز کرد، حملات تروریستی و درگیری میان نیروهای پلیس سعودی و ستیزه جویان وهابی پس از ماه مه 2003 به طور نامنظم روی داده است. با این وجود به نظر میرسد که بیشتر گروههای تروریستی وابسته به القاعده همچنان به همان «پیمان نامه تاریخی با ترکی الفیصل» احترام میگذارند زیرا صدها نفر از اعضای خاندان سلطنتی سعودی بدون واهمه از به قتل رسیدن به سراسر نقاط جهان سفر میکنند. از نشانههای دیگر این بده بستان میان القاعده و سعودیها این است که تروریستها صنعت نفت حساس و آسیب پذیر این کشور را تنها یک بار هدف حملات قرار دادند. پادشاهی سعودی هم با وجود همکاری محدود با واشنگتن در زمینه کنترل منابع مالی تروریستها، متقابلاً به تعهد خود مبنی بر گسترش وهابیت در داخل و خارج از کشور پایبند مانده است و این امکان را فراهم کرده که همچنان شمار فزاینده سربازان متعصب و مشتاق برای سازمانهای تروریستی در خاک این کشور تربیت و تجهیز شوند. [1]
پینوشت:
[1]. منبع: وهابیت معمای یک ایدئولوژی بسته، نویسنده کورتین وینزر، تهران، نشر مشعر، بی نا
افزودن نظر جدید