مشتركات فِرَق انحرافی مدعی مهدويت
فرق انحرافی، به ویژه آنان که بابیت و مهدویت هستند مشترکات فراوانی دارند که از جمله به شش مورد از آنها اشاره میکنیم:
۱. پنهان بودن سرکرده فرقه از دید عموم:
معمولاً سران فرق انحرافی از دید عموم مردم پنهاناند، چون اگر در انظار عمومی باشند، نقاط ضعفشان بر همگان روشن میشود. نمونه آشکار این بحث، علی محمد باب شیرازی است که مدعی بابیت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. او در ابتدای توسط حاکم شیراز دستگیر شد و به انظار عمومی آمد و در حبس خانگی قرار گرفت تا در میان مردم باشد. مردم رفتار را دیدند و گفتارش را شنیدند و بررسی کردند و در مدت کوتاهی همه به کذب ادعای او پی بردند؛ لیکن با مرگ حاکم شیراز فرار کرد و به اصفهان آمد، از دید مردم مخفی شد. اطرافیان او چنان برایش تبلیغ کردند که هر آن کس او را نمیشناخت گمان کرد امام زمان ظهور کرده است، از اینرو به سویش آمدند و در راهش جان دادند.
جالب است بدانید پس از اعدام باب سفیر روس با یک نقاش سر جنازه او حاضر شد و از جسد بیجان او تصویزی تهیه کرد و به گونه وانمود شد که او مهدی موعود بوده و شهیدی مقدس است.
۲. شیوههای مشترک در استناد به آیات و روایات:
همه فِرقی که از اسلام منشعب شدند، در استناد به آیات و روایات یا در پی تحریف لفظی یا معنویند، از اینرو دست خود را به تقطیع، تأویل و باطنگرایی میآلایند؛ یعنی با کم و زیاد لفظی یا معنوی، یا آیه و روایت را تکه تکه میکنند و قسمتی را به قسمت دیگر میچسبانند تا معنای دیگری بهدست آید، یا تأویل و باطن را به میان میکشند و میگویند معنای ظاهری مراد نیست و معنای حقیقی نزد ماست… برای این مورد نیز نمونههای فراوانی از فِرق مختلف وجود دارد که میتوان در مقالات «شیوه استناد بابیت و بهائیت به حدیث سنه ستین» یا «شیوه استناد بهائیان به حدیث لوح» و … مشاهده کرد.
در غیر آیات و روایات نیز نمونههایی هست، برای نمونه اسماعیلیه به حدی باطنگراست که معنای ظاهری را به کلی نفی میکند و وضو را به معنای امام و تیمم را به معنای نائب امام معرفی میکند.
۳. ادعاهای پلکانی:
معمولاً سران فرق انحرافی به یک عنوان بسنده نمیکنند؛ برای نمونه علی محمد باب از ادعای ذکریت به بابیت و از بابیت به مهدویت و نبوت و الوهیت رسید. او در سالهای ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۴ تنها ادعای ذکریت و بابیت دارد، لیکن از سال ۱۲۶۴ تا ۱۲۶۶ که به چهریق و ماکو منتقل میشود، از امامت و نبوت و الوهیت دم میزند. این وجه اشتراک در مدعیان امروز نیز وجود دارد که دم از یمانی بودن و فرزند امام زمانی میزنند و سپس مهدی میشوند و از قائم آل محمد و منجی موعود بودن خود سخن میگویند.
۴. عقلگرایی افراطی یا نفی عقل:
مدعیان دروغین بسته به نوع ادعای خود، یا عقلگرای افراطی هستند مثل اسماعیلیه و بابیت و بهائیت یا عقل را به کلی نفی میکنند و میگویند عقل ما ناقص است و توان فهم ندارد و اخباری میشوند، مثل جریانی مدعی یمانی.
۵. زیر سؤال بردن رسالت فقها و علما:
اینان از ابتدا به ویژه از عصر غیبت با علما که نائبان عام حضرت حجت هستند، مشکل داشتند، زیرا علما مانع دستیابی سران فرق به اهدافشان بودهاند. به ویژه از عصر قاجار به این طرف که بسیاری از فرق با رسالت رودررویی با علما و جایگزین علما شدن ساخته و پرداخته شدند. روس و انگلیس بابیت و بهائیت را به عنوان مهدی موعود و امام زمان شیعه ساخت و در ایران مستقر کرد تا سکان هدایت مردم را از دست علما بگیرد و امروزه نیز مدعیان ظهور کردهاند که با نفی جایگاه علما در پی غصب جایگاه آناناند تا به رسالت خود، یعنی نابودی مذهب با به کارگیری مذهب دست یابند.
۶. ادعای منجی بودن:
مدعیان دروغین با سوء استفاده از اندیشه مهدویت، مشکلات افراد و جامعه را بزرگ میکنند و با جذب افراد کم ظرفیتی که از مشکلات خسته شدهاند، مردم را از ادامه راه مأیوس کرده و با وعده و عید به سوی خود بکشانند. آنان خود را منجی حل مشکلات مردم معرفی میکنند و به گونهای وانمود میکنند که تنها راه نجات آنان هستند…
منبع: پایگاه جامع شناخت بهائیت
افزودن نظر جدید