سکوت وهابیت در برابر انبوهی از فتاوای خلاف شرع
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پرسشی که همواره مطرح است این است که چرا وهابیت چشمان خود را بر همه فتاوای خلاف شرعی که در کتابهای مورد قبول خود آمده، بسته و هیچ اعتراضی از آنان دیده نمیشود. و با تحریف فتاوای علمای شیعه، میکوشند عقاید شیعیان و مذهب اهلبیت (علیهم السّلام) را سخره گرفته و به مقدسات ما جسارت کنند؛ اکنون به عنوان نمونه به بسیاری از فتاوای ابوحنیفه که بیشترین پیرو را در میان مذاهب چهارگانه اهلسنت را دارد، اشاره میکنیم:
- سخن ابوحنیفه در توحید: یحیی بن حمزه از بزرگترین فقهای حنفی مذهب از ابوحنیفه نقل کرده که وی میگفت: «اگر شخصی قاطری را به نیّت قربة الی الله عبادت کند، اشکالی بر او نیست.»[1]
- سخن ابوحنیفه درباره پدر و مادر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): گرچه وهابیت که برخاسته از فرقهی احمد بن حنبل میباشند همین اعتقادات را دربارهی پدر و مادر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تکرار میکنند، ولی شنیدن این سخنان از اعتقاد ابوحنیفه شگفتانگیزتر است. ابوحنیفه گوید: «پدر و مادر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال کفر از دنیا رفتهاند.»[2] این در حالی است که بر اساس عقاید شیعیان که برگرفته از دلایل عقلی، آیات قرآن، روایات و متون تاریخی است همهی اجداد پیامبر موحّد و پیرو دین حق بودهاند؛ چنان که مرحوم شیخ صدوق در کتابی که اعتقادات شیعه را بیان مینماید، فرموده: «اعتقاد ما شیعیان درباره پدران پیامبر آن است که همهی آنان از عبدالله و آمنه دختر وهب گرفته تا حضرت آدم (علیه السّلام) همگی مسلمان بودهاند.»[3] علاوه این که اگر معتقد باشیم که پدر و مادر بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دین جهان شمول پیش از اسلام یعنی دین حضرت ابراهیم (علیه السّلام) پیروی میکردند باز هم مورد تایید قرآن کریم است، چرا که بر خلاف دو دین یهود و مسیح که جهان شمول نبوده و اختصاص به قوم بنیاسرائیل داشته، اما دین حضرت ابراهیم (علیه السّلام) جهان شمول بوده و در قرآن کریم هفتاد بار به صراحت نام آن حضرت یاد شده و در آیات متعددی عدم نصرانی یا یهودی بودن آن حضرت، بلکه بر دین حنیف بودن آن بزرگوار گوشزد شده است.
- سخن ابوحنیفه درباره خانه کعبه؛ فرزند احمد بن حنبل درباره ابوحنیفه گفته است: «مردی به ابوحنیفه گفت: میدانم که کعبه حق است، اما نمیدانم که آیا کعبه در مکه است یا در جای دیگر؟ ابوحنیفه گفت: حقیقتا تو انسان مومنی هستی. همچنین شخصی از ابوحنیفه پرسید: میدانم که محمد بن عبدالله پیامبر خداست، اما نمیدانم که آیا آن محمد بن عبدالله همین است که قبرش در مدینه است یا کس دیگری است؟ ابوحنیفه گفت: حقیقتا تو انسان مؤمنی هستی.»[4] ابن جوزی، پس از بیان مطالب بالا، گفته است: «حمیدی گفته: کسی که چنین اعتقادی داشته باشد کافر است.»[5]
- سخن ابوحنیفه دربارهی ابوبکر: ابواسحاق فزاری با «سند صحیح» روایت کرده: «از ابوحنیفه شنیدم که میگفت: ایمان ابوبکر صدّیق و ایمان ابلیس، یکسان است؛ ابلیس «یا ربّ» میگوید، ابوبکر هم «یا ربّ» میگفت.»[6]
- سخن ابوحنیفه درباره خودش: با توجه به برخی فتاوای عجیب از ابوحنیفه، عجیب نخواهد بود اگر از خود او بشنویم: «اگر پیامبری (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا درک میکرد، هرآینه مطالب فراوانی از من فرا میگرفت؛ چرا که دین، چیزی جز رأی و نظر شخصی نیکو نیست.»[7]
- سخن ابوحنیفه درباره ازدواج؛ «اگر مردی، همسر پنجمی انتخاب کرده، یا با یکی از زنان محرم، یا خواهر زن خود ازدواج و با او نزدیکی نماید، حدی بر او نیست! بلکه او را تعزیر میکنند، حتّی اگر از حکم حرمت آگاه باشد و با این وجود مرتکب چنین کاری گردد.»[8] و یا این فتوا که در معتبرترین کتاب فقهی مذهب حنیفه آمده است: «... اگر مردی پولی را به زنی پرداخته و سپس با او زنا کند، بر هیچ یک از آندو حدّ زنا جاری نمیگردد.»[9] ابوحنیفه در فتوای دیگری گوید: «اگر شخصی با دختر بچهای که سنّ او برای نزدیکی اقتضا نمیکند، زنا کند و بکارت او را از بین ببرد، هیچ حدّی بر او نیست، چرا که وجوب حدّ در صورتی است که این کار با دختری انجام شود که به حدّ کمال رسیده باشد؛ در حالی که فرج دختربچهای که بکارتش از بین رفته، برای این کار، نارس بوده و به همینرو، حدی هم بر چنین کسی نیست.»[10] بر اساس فتوایی بسیار عجیبتر از ابوحنیفه اگر کسی پس از لحظه ازدواج و بدون هرگونه ارتباط با همسر خود، برای مدّتی از همسر خویش به دور باشد و پس از مدّتی به منزل خود بازگشته و فرزندی کنار همسرش ببیند آن فرزند از او خواهد بود: «اگر مردی در مشرق زمین با دختری از مغرب زمین ازدواج کرده و همسر او پس از گذشت شش ماه از تاریخ ازدواج، فرزندی متولد نماید، با وجود این که هیچ ارتباطی بین این دو برقرار نشده، ولی این فرزند از همان مرد میباشد.»[11] ابوحنیفه همین موضوع را جایی که ازدواج با وکالت صورت گرفته باشد نیز جاری دانسته و گفته: «اگر مردی به صورت وکالت در مشرق زمین با دختری از مغرب زمین ازدواج کرده و با وجود آگاهی و یقین از این که این دو با یکدیگر همبستری نداشتهاند ولی با این وجود زن، فرزندی بیاورد، ابوحنیفه با این توجیه که چون در اغلب این موارد ازدواج صورت میگیرد، همین حکم را عمومیت بخشیده و برای حفظ نسبها این فرزند را متعلق به این دو نفر میداند.»[12]
پینوشت:
[1]. المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم، ابن جوزی، دار صادر، بیروت، ج 8، ص 133.
[2]. أدلة معتقد أبی حنیفة الأعظم فی أبوی الرسول، علی بن سلطان محمد القاری، مکتبة الغرباء الأثریة، السعودیة، ج 1، ص 62.
[3]. الاعتقادات فی دین الإمامیة، شیخ صدوق، دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، ص 11.
[4]. المعرفة و التاریخ، این سفیان فسوی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 97.
[5]. المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم، ابن جوزی، دار صادر، بیروت، ج 8، ص 132.
[6]. السنة لعبد الله بن أحمد، شیبانی، دار ابن القیم، دمام، ج 1، ص 219.
[7]. السنة لعبد الله بن أحمد، شیبانی، دار ابن القیم، دمام، ج 1، ص 219.
[8]. بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، علاء الدین الکاسانی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 7، ص 35.
[9]. المبسوط للسرخسی، شمس الدین سرخسی، دار المعرفة، بیروت، ج 9، ص 58.
[10]. المبسوط للسرخسی، شمس الدین سرخسی، دار المعرفة، بیروت، ج 9، ص 75.
[11]. المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ابن قدامة، دارالفکر، بیروت، ج 8، ص 64.
[12]. التحبیر شرح التحریر، علاء الدین علی حنبلی، مکتبة الرشد، ریاض، ج 7، ص 3377.
افزودن نظر جدید