نقد و بررسی کتاب بدیع

  • 1392/05/28 - 18:14
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نویسنده کتاب بدیع میرزا حسینعلی نوری پیامبر بهائیان است و چون تالیف این کتاب در سال های اول پیامبری او بوده، مانند دیگر تالیفاتش پر از اغلاط عربی و ادبی بوده که این خود نشان از پیغمبر نبودن میرزا بهاء است.
baha

این کتاب در سال 1286 هجری قمری در 415 صفحه 19 سطری به چاپ رسیده است، و طوری که در صفحه آخر کتاب می گوید: “میرزا مهدی قاضی” نامه ای که محتوای اعتراضاتی بوده است از استامبول در سال 1283 به عنوان آقا محمّد علی اصفهانی یکی از بهائیان به ادرنه می فرستد، و نامه را بهاء ملاحظه نموده و از زبان آقا محمّد علی پاسخ اعتراضات قاضی را نوشته و ارسال می دارند.
“بهاء” در اقتدارات می گوید: بر او لازم کتاب بدیع که به اسم یکی از احباب از مطلع بیان ربّ الارباب نازل شده بسیار ملاحظه نماید.[1]
این کتاب چون در اوائل سالهای پیغمبری بهاء بوده است: تمام عبارتها و آیات عربی نازل شده او غلط و اشتباه است.
ظاهراً طوری که “آیتی” و دیگران هم نوشته اند: بهاء قوّه علمی بیشتری نداشته است و بعید نیست که عبارات و مطالب “اقدس” و الواح دیگر را به کمک دیگران درست کرده باشد، به طور کلّی در این کتاب آیات نازله عجیب و خنده آوری دیده می شود که مانند آیات “باب” در نهایت درجه سستی می باشد.
در مقام پاسخ اعتراضات معترض، عنوان و مقام خود را محفوظ و مسلّم دانسته، و خود را (من یظهره الله) دیده، و شروع به تاخت و تاز می کند و کوچکترین سخنی از اصل ثبوت این عنوان به میان نمی آورد، و از این لحاظ کتاب بسیار دیدنی است.
از این کتاب زیرکی و مهارت و استادی جناب بهاء کاملا دیده می شود. مثلا در صفحه ۱۴۹ می گوید: اگر نفسی به علامات محدود باشد می فرماید که (ایّاکم ان تحتجبوا بها) چه احدی بر کیفیّت ظهور آن ذات قدم مطّلع نه (یظهر نفسه کیف یشاء). و اگر کسی به تکمیل ناظر باشد می فرماید که تصدیق کلّ شیء منوط به تصدیق آن منبع صدق بوده و خواهد بود؛ و اگر بفرماید کلّ کاملند (لیس لاحد ان یقول لِمَ و بِمَ و اگر بفرماید کلّ ناقصند لیس لاحد ان یعترض علیه)، و اگر کسی به وقت محدود باشد چنانچه این ایّام کلّ به آن محتجب می فرماید هر وقت ظاهر شود می باید کلّ تصدیق به شجره حقیقت نمایند و شکر الهی بجا آورند … .
خلاصه سخنهای جناب میرزا این است که همه باید ایشان را به مقام نبوّت و ربوبیّت و آنچه که ادعا کند قبول کرده و کسی حقّ اینکه دلیلی یا نشانه ای بخواهد را ندارد، وگرنه کافر و مشرک خواهد بود.
و تعجّب در اینجا است که این جملات سراپا لحن و غلط خود را آیات الهی فرض کرده، و در موارد زیادی از این کتاب بواسطه همین آیات به مقام نبوّت و الوهیّت خود استدلال می کند و می گوید: حکم محکم بیان آن است که اگر نفسی به آیات ظاهر شود به او معارضه ننمایند و مجادله نکنید و احتجاج ننمایند … و چون ملاحظه نمودند که آیات الهی مثل غیث هاطل نازل و بحر اعظم ربّانی در امواج… . [2]
و عجیب اینکه در هر موضوعی که می خواهد آنرا اثبات کند، فوراً چند آیه مخلوط و جملات سستی به هم بافته، و به نام کلمات نازله ی الهی (که در همان موضوع نازل شده است) برای اثبات ادعای خود استشهاد می کند.
واقعاً بر نادانی و حماقت مریدان جناب میرزا باید آفرین ها گفت.
مثلا در جایی دیگر از این کتاب می گوید: که شبه این ظهور در ابداع نیامده، و سپس برای اثبات ادعای خود می گوید: (و یشهد بذلک ما نزل من جبروت الله المهیمن العزیز القدیر فافتح بصراک لتشهد بانّ جمال الظهور قد کان مستقرّا علی عرش العظمة و الاستقلال و عن یمینه نقطة البیان بسلطان العزّة و الاجلال و عن یساره محمّد رسول الله بانوار الله عزیز المتعال…). [3]
و به طور کلی: این کتاب از چندین نظر مطالعه کردنی است، اوّل: از نظر سستی عبارات و اغلاط لفظی و معنوی، دوّم: از جهت دلائل و براهینی که همه مصادره به مطلوب و عین ادعا می باشند، سوّم: از لحاظ این که اغلب گفتگوهای این کتاب در مقام احتجاج با ازل و ردّ اعتراضات او است، چهارم: از نظر معرفت به مقام مهارت و استادی جناب میرزا است.[4]

انسان اگر کور دل باشد هر چقدر از باطل بودن چیزی و حق بودن دیگری برایش استدلال بیاوری باز بدون دلیل و از روی تعصب بر حرف خود پا برجاست و اما اگر واقع بین و روشن دل باشد، تنها با خواندن این کتاب متوجه می شود که نویسنده ی او نمی تواند فرستاده ی خدا و پیامبر وحی باشد.

 

پی نوشت:
1- اقتدارات، صفحه 140 سطر 15

2- کتاب بدیع، صفحه 163

3- کتاب بدیع، صفحه 164 

4- محاکمه و بررسی در تاریخ و عقائد و احکام باب و بهاء، جلد 2 صفحه 279 تا 281

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.