مقاله ی سیاح

  • 1392/05/09 - 19:34
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مقاله ی سیاح کتابی است از کتب استدلالی بهائی که توسط عبدالبهاء نوشته شده و بقول خود او، این یک کتاب بی طرف در تاریخ باب و بهاء است. اما در واقع مولف آن تا می توانسته است در تحریف مطالب و تاویل حقائق و تغییر و تصرف در وقایق مسلمه تاریخ کوتاهی نکرده است.
abdolbaha

این کتاب در 240 صفحه و هر صفحه در 9 سطر در تاریخ 26 ربیع الثانی سال 1308 هجری قمری در کاغذهای الوان در طبعه سنگی مطبوع شده است.

این کتاب تالیف عبدالبهاء است که به نام مقاله یک سیاح بی طرف در تاریخ باب و بهاء نوشته و منتشر کرده است.

در این کتاب قضایای تاریخی، به اندازه ای دگرگون و وارونه شده است که هر مطالعه کننده را متحیر و مبهوت می کند.

این کتاب در حقیقت یکی از کتب استدلالیه ی این طائفه است، و مولف تا می توانسته است در تحریف مطالب و تاویل حقائق و تغییر و تصرف در وقایق مسلمه تاریخ کوتاهی نکرده است.

یک نسخه دیگر از این کتاب که در سال 1335 از روی همان نسخه مزبور چاپ کرده اند ولی در هیچکدام از این دو نسخه به مطبعه و شهر طبع آن اشاره نکرده اند.

در اوایل این کتاب می گوید: چون روایات مختلفه در سایر اوراق مذکور و بیانش سبب تطویل لهذا آنچه تعلق به تاریخ این کیفیت دارد در اوقات سیاحت در جمیع ممالک ایران از دور و نزدیک به منتهای تدقیق از خارج و داخل آشنا و بیگانه جستجو شده و متفق علیه مغرضان بوده به اختصار مرقوم می گردد... الخ. [1]

و اغلب مطالب این کتاب با خود نوشته های دیگر این طائفه نیز سازگار نمی شود، تا برسد به اینکه متفق علیه بی غرضان باشد، اولین خیانت عبدالبهاء در این کتاب همانست که اسم خود را پنهان کرده است این مجموعه را تالیف نموده است در صورتی که عبدالبهاء اصلا پس از هفت سالگی ایران را ندیده، بلکه با یک نفر از اشخاص بی طرف ایرانی نیز که شاهد قضایاء بودند مصادف نشده است.

عبد البهاء در کتاب مقاله ی سیاح می گوید: و جمعی علمای اعلام و مجتهدین عظام را در کاظمین علیهما السلام جمع نمودند و متحد و متفق شدند و به مجتهدین کربلای معلی و نجف اشرف نوشتند و جمیع را دعوت نمودند بعضی دانسته آمدند و بعضی ندانسته از جمله عالم جلیل تحریر و فاضل نبیل شهیر خاتمة المحققین مرحوم مغفور الشیخ مرتضی که رئیس مسلم کل بود من دون اطلاع حاضر شدند و چون از حقیقت مقاصد مطلع شدند فرمودند من به رکنه حقائق این طایفه و اسرار و سرائر مسائل الهیه این فئه کما هی حقها مطلع نیستم و تا بحال در احوال و اطوارشان منافی کتاب مبین که داعی تکفیر باشد چیزی ندیده و نفهمیدم لهذا مرا از این قضیه معاف دارید هر کس تکلیف خویش را دانسته عمل نماید... الخ.

ملاحظه می فرمائید که چقدر در بافتن مطالب بر خلاف حقیقت و نوشتن اکاذیب صریحه و واضحه بی پروا است.

1- دعوت علمای کربلا و نجف

2- آمدن شیخ انصاری

3- پس از اجتماع علماء و بزرگان کربلا و نجف اظهار بی اطلاعی کردن مرحوم شیخ

4-گفتن این که این طائفه منافی قرآن چیزی نمی گویند

5- معافیت خواستن از اظهار نظر و همه این ها با همدیگر مخالف هستند.

آیا بخاطر چند نفر آدم عوام که به عنوان شورش و آشوب طلبی از ایران تبعید شده بودند، ممکن است علمای کربلا و نجف دعوت بشوند؟

آیا ممکن است مرحوم شیخ که به قول خود او رئیس کل بود نفهمیده باشد که سید علی محمد باب چه می گفته است؟

آیا دعوی کتاب و مسلک جدید و دعوت نبوت بر خلاف قرآن مجید نیست؟

آیا کسی که همه نجاسات را پاک دانسته و وضوء و غسل نکرده و نماز نمی خواند و خمس نمی دهد و حج نمی رود و به کتاب مجید قرآن معتقد نیست و منکر حشر و نشر است، اعمال او منافی قوانین مقدسه اسلامی نخواهد بود؟

این چند خط داستانی که در مقاله ی سیاح نوشته شده بود، بیشتر شبیه یک خواب و رویا بود که عبدالبهاء در ذهن خود پرورانده و گویا آرزوی خود را در غالب یک داستان بیان کرده که بالاخره بزرگ علمای اسلام بیاید و آنها را تکفیر نکند که آرزو بر عبدالبهاء عیب نیست.

 

پی نوشت:

1- مقاله ی سیاح، صفحه 3

2- مقاله ی سیاح، صفحه 123

3- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 2 صفحه 214 تا 216

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.