مجری طرح استعماری مسلک سازی
استعمارگران برای تغییر مذهب و در پي رسيدن به نتيجه اي قابل اعتنا و کارساز با مشکل مهمتري مواجه ميشوند، و مهمترین مشکلات اينکه چنين نقشي را هر کس نميتواند به عهده گيرد و نتيجه مطلوب را فراهم آورد. بلکه فرد انتخاب شده بايد داراي ويژگي هاي زيادي باشد.
این شخص باید در مقابل نقشي که به عهده اش گذاشته ميشود آگاهي کامل داشته باشد و بتواند در مواقعي که رهبران ديني با طرح سؤال هاي مربوط به آن نقش مصمم ميشوند بدلي بودن او را برملا سازند، بتواند از عهده ي خنثي کردن آن برآيد. به همين دليل ميبايد چنين شخصي مدتها با مراکز علمي و ديني و رهبران مذهبي شيعه در ارتباط بوده باشد و از همان قدرت براي کوبيدن آن استفاده کند و ضمنا نحوه ي نفوذ در دربار را هم آموخته داشته باشد. زيرا شيعيان عالماني را که به درباريان وابسته بودند، عادل ندانسته از آنها مانند بيماري که دچار مرض مسري باشد دوري ميکردند.
ویژگی های مطرح شده، قدرت طلبان خارجي را متوجه ي شيخ احمد احسائي که اجدادش تا پشت دهم، همه از نژاد خالص عرب بودند و در فقه و کلام بلکه در متون حکمت الهي و از اينها مهمتر مدعي داشتن رؤياها و شهودهاي الهي... بود. [1] نمود، زيرا گزارش هاي دريافتي نشان ميداد او علاوه بر اينکه نزد عالمان ديني جاه و مقامي دارد به مراتب والاي علمي رسيده که ميتواند خواسته هايش را به اثبات مباني علمي برساند. به علاوه او رؤيائي متحول شده دارد، در نجف اشرف پيچيده در عالم خواب به او الهام ميشود و ميگويد: «دستورات عبادي روزانه اش را در عالم خواب از ائمه اطهار دريافت ميدارد و مهمتر در بيداري به درستي و مطابقت آن پاسخ ها با احاديث دست مييابد. [2] .
شیخ مينويسد: مسئله اي نبود که مرا در بيداري متوقف سازد جز اين که توضيح آن را در خواب ببينم. هر دفعه که در حال يقظه متذکر ائمه اطهار ميشدم يکي از ايشان را ميديدم. [3] .
بعد از آنکه شيخ احمد احسائي را شايسته ي طرح خود يافتند در اندک زماني، چنان او را نزد خواص و عوام حوزه ي نجف مطرح کردند که کمتر اتفاق افتاده بود. او در حالي که بيش از بيست سال نداشت از عاليترين و برجسته ترين شخصيت هاي علمي نجف در حقيقت مذهب شيعه، اجازات مرسوم را از رهبران ديني دريافت کرد. [4] .
بهترین نشانه شیخ اینکه ادعاي دانش شهودي او را از دو جريان فکري اصلي شيعه که آن روزگار در حال رقابت بودند يعني اصوليان و اخباريان جدا ميکرد [5] و اين راه جدا کردن او را در مسيري انداخت که مسلک سازان درصدد به وجود آوردنش بودند. [6] .
اما قضیه ای که عارف فقيه مرحوم آيةالله العظمي حاج سيد ابراهيم ميلاني درباره احسایی ميفرمودند: «مدتها در انديشه ي اين بودم که بدانم شيخ احمد احسائي به چه وسيله يا شخص و گروهي حمايت ميشد و چگونه حرکتش را آغاز کرد تا اينکه در دوران اقامت نجف بر اثر ارتباط و نزديکي با شخصيتهاي علمي خاندان کاشف الغطا به اين دست يافتم که در سال 1221 شيخ احمد احسائي بدون مقدمه اي به صورت يک شخصيت عالي رتبه حوزه ي نجف به عنوان زيارت علي بن موسي الرضا ( عليه السلام ) از راه نجف و کربلا به سوي ايران رهسپار ميشود تعدادي از کساني که در اين سفر به ظاهر زيارتي به صورت علاقمند او را همراهي ميکردند با عوامل نفوذي وزارت مستعمرات بريتانيا مخلوط بودند، زيرا اصلا اين سفر که بيشتر به ايرانگردي شباهت داشت بر اثر فشار و تحريکات آنان بود.
در اين سفر ظاهرا زيارتي افراد روحاني، تجار و حتي صاحب منصبان حکومتي که آمادگي انحراف داشتند در حرفهائي که توسط شيخ احسائي زده ميشد شناسائي شده، براي فردا به صورت ذخيره محفوظ ميماندند.»
مسافرت ايران گردي شيخ، چنان او را مشهور ميسازد که گزارش هاي پي در پي از او به دربار قاجار و ارادتمندي ظهيرالدوله پسر عمه و داماد فتحعلي شاه و اصرار او [7] ، فتحعلي شاه را مايل به ديدارش ميسازد.
شايد به خاطر اينکه قبل از دستيابي شيخ به زعامت ديني، او را موافق حال کند و زمينه ي دوستي را قبل از به اقتدار رسيدن فراهم سازد، اظهار اشتياق ديدار او را به هر نحو نمود. البته براي ديدن و در عين حال وابسته به خود کردن که سياست داخلي دربار قاجار در قبال همه ي بزرگان ديني مقتضي آن بود، به سوي تهران دعوت کرد. [8] چند نفري از همراهان او را منع ميکردند که به دربار شاهي نزديک نشود، ولي متقابلا همان افراد وابسته ي خارجي با ادله اينکه فتحعلي شاه در امر سلطنت نايب شيج جعفر نجفي است و مانعي ندارد، او را تشويق مينمودند.
طمع و رغبت و جاه طلبي شيخ هم موجب شد که دعوت دربار پذيرفته شود. [9] به همين لحاظ عازم تهران شد و پس از ورود به دربار و استقبال چشمگيري که به عمل آمد در يکي از روزهاي اقامت شاهزاده محمد ميرزا دولتشاه سؤالي را مطرح ميکند که شيخ احمد احسائي با تملق و گزافه گوئي جواب ميدهد. [10] همراهان بريتانيائي متوجه ميشوند در پياده کردن نقشه موفق شده اند؛ زيرا برخوردهاي شيخ احمد نشان دهنده ي اين است که با رغبت و تمايل آماده ي ارتباط پنهاني با دربار است. و خلاصه با دريافت تحف و هداياي زيادي مانند عمامه ترمه ي اعلا و عمامه ترمه ي مرواريد دوز، مهماني را ترک کرده خويش را در جمع مردم مي افکند تا چند روزي هم در ميان مردم باشد، نظر آنها را درباره ي ملاقاتش با شاه بدست آورد. [11] .
اگر مطالب عجيبي را که درباره شیخ گفته شده را از نقل آن صرف نظر کنيم، شيخ احسائي را خوب نشناخته ايم، بايد در اين جايگاه به قيد تحرير درآورد.
بین مورخین شایع بود : وقتي مردم توجه درباريان، خاصه شخص فتحعلي شاه را نسبت به شيخ احمد احسائي ديدند، جهت رفع گرفتاريها و حل مشکلات خود به او رجوع ميکردند تا سفارشي به دولتمردان بنمايد. در همين راستا شيخ نامه اي به شاه مينويسد و معروض ميدارد: اگر بيش از اين به روابط ما و محبت شما نسبت به ما مطلع شوند، براي رفع گرفتاري هايشان بيش از اينکه هست مراجعه ميکنند، بعضا در خيلي موارد به صلاح مملکت داري نيست که شما خواست آنها رابرآورده کنيد و از طرفي اگر هم به سفارش حقير بي توجهي شود، جنبه بي حرمتي فراهم مي آيد که آن نيز نبايد بشود. پس بهتر است که به سفر خاتمه دهم عازم نجف اشرف شوم. [12]
تحقیق و دقت در متن آنچه بين او و مردم و شاه گذشته است نشان مي دهد شيخ احمد احسائي بر خلاف آنچه از خود نشان ميداد که مرد زهد و تقوي است، تا چه حد مزور( در حال تزویر) و مرموز و خود خواه بوده، حتي حاضر نميشد، براي رفع گرفتاري مردم به موقعيت خودش نزد شاه لطمه زده يا اين سفارش ها او را از چشم فتحعلي شاه بيندازد. [13]
و این چنین بود که استعمار مهره مورد نظر خود را شناسایی کرده و او را برای برنامه مورد نظر پرورش میدهد
پی نوشت :
1.فهرست کتب شيخ احمد احسائي ص 1 / 181.
2.آشنائي با فرق و مذاهب اسلامي از رضا برنجکار ص 17.
3.فهرست کتب شيخ احمد احسائي ص 1 / 181.
4.شيخيگري و بابيگري ص 10 - 9، بهائيان ص 4 و 3، شيخيگري و بابيگري، بهائي گري و کسروي گرائي ص 26.
5.مکتب شيخي از حکمت الهي شيعي ص 25.
6.جنگ زماني ص 3 / 119.
7.دائرةالمعارف تشيع ص 10 / 188.
8.بهائيان ص9.
9.جنگ زماني ص 3 / 120.
10.بهائيان ص 11.
11.جنگ زماني ص 3 / 124.
12.همان مأخذ ص 3 / 150.
13.خاطرات انحطاط و سقوط فضل الله صبحی مهتدی ص 55
افزودن نظر جدید