بررسي و نقد ادعاهاي علي محمد باب با تكيه بر آموزه مهدويت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_در این مقاله با نگاهی به ادعاهای علی محمد باب، وضعیت مهدی موعود بودن او و رابطه بابیت و بهائیت با مهدویت بررسی میگردد:
در این مقاله به چند پرسش پاسخ میدهیم:
1. خاستگاه ادعاهای علی محمد باب چیست؟
2. چه کسانی بر ادعاهای علی محمد باب شیرازی تأثیرگذاشتند؟
3. علی محمد باب چه ادعاهایی را در چه زمانهایی مطرح کرده است؟
4. رابطه میان بابیت و بهائیت با مهدویت چیست و چرا بهائیان سعی دارند که باب را مهدی موعود(عج) معرفی کنند؟
معرفی اجمالی بابیت و بهائیت:
بابیت: فرقهای که بنیانگزارش علی محمد باب است؛ کسی که در سال 1235 هجری قمری در شیراز به دنیا آمد و در مکتب خانه شیخ عابد مقدمات را خواند و به حوزه درس سید کاظم رشتی رفت. باب پس از مرگ سید کاظم رشتی، ادعای جانشینی او را کرد و بساط رکن رابعی یا همان بابیت را بر پا کرد.
بهائیت: فرقهای که بنیانگزارش حسین علی نوری است؛ کسی که کوشید علی محمد باب مهدی موعود معرفی شود تا از وعده او یعنی «من یظهره الله» بهره برد و خود را من یظهره الله معرفی کند و به آرزوی ديرين خود، یعنی نبوت برسد.
خاستگاه بابیت:
باب، نه عمرش کفاف میداد و نه کسی بود که توان چنین ادعاهایی را داشته باشد، بلکه طوطیای بود که لقمه جویده نيمخورده شخیه را پي گرفت.
اگر بخواهيم ريشه انحرفات باب را در شيخيه بررسي كنيم، به سه آموزه اصلي شيخيه ميرسيم:
1. رکن رابع که نظر شیخ احمد احسایی سرکرده شیخیان بود. او خدا را رکن اول، پیامبر را رکن دوم، امام را رکن سوم و واسطه میان امام و مردم را رکن چهارم میدانست و خود را همان رکن رابع معرفی میکرد و سبب شد که فرقههایی چون شیخیه و بابیت و بهائیت تأسیس شوند.
2. جسم هورقلیایی که شیح احمد احسایی درباره مهدی موجود (عج) مطرح کرد و گفت که امام زمان (عج) جسم مادی ندارد و در عالمی دیگر است نه در دنیا که اين نظريه را ميتوان از جمله ادله بدنام شدن شیخ احمد احسایی شمرد.
3. نظریه انتظار در هزاره سوم که بهائیان مدعی هستند که سید کاظم رشتی این نظریه را هنگام مرگش بیان کرده است که اگر هم صحیح باشد، هیچ سند و مدرکی برایش وجود ندارد. (نه اينكه كاظم رشتي گفته باشد نه اينكه اگر گفته از چه منبع و سند معتبري گفته است.)
تأثیر دیگران بر ادعاهای باب:
1. معتمد الدوله گرجی
2. قره العین به کرات او را تشویق به ادعا میکند.
قره العین به باب میگوید: «چرا دم از خدایی نمیزنی، بزن ...»
3. در سفر بشرویه به چهریق، باب به او میگوید سلام برسان.[1]
پس به نظر میرسد که اجتماع بدشت و نسخ اسلام ابتکار بهاء، قدوس و طاهره بوده است، نه باب.
ادعاهای علی محمد باب شیرازی:
ادعاهای علي محمد باب دو مرحله دارد:
أ. ادعاهای چهار سال اول: (64 – 1260)
1. ذکریت (در سفر به بوشهر):
نخستین ادعای باب، ذکریت است که با سوء استفاده از قرآن و تعالیم صوفیان و عارفان رخ داده است:
باب با بهره گيري از آيات «فسئلوا اهل الذکر» و «ذکر للعالمین» خود را ذكر معرفي میكرد و میگفت: جاء من عند الذکر.
بحث دعانویسی و ذکرگویی باب و ریاضت کشیدن در بوشهر و ... به صوفیه بر میگردد؛ فرقه ذکریه در صوفیه است و همجواری باب با صوفیه ثبت شده است:
در شرح حال باب نوشتهاند: «چون به سن 6 – 5 سالگی رسیدند، جناب خال اعظم، ایشان را برای فراگرفتن مقدمات زبان فارسی به مکتب فرستادند. مکتب مبارک در محلی به نام قهوه اولیاء قرار داشت. قهوه اولیاء نام خانقاه درویشان و محل ریاضت مرتاضان و واقع در محله بازار مرغ و نزدیک بیت جناب...» [2]
2. بابیت و رکنیت (پس از وفات سید کاظم رشتی):
اين ادعا، برگرفته از نحوه ارتباط با امام زمان (عج) در عصر غیبت صغري بود كه باب، با استناد حدیث: «انا مدینه العلم و علی بابها»، اين مسئله را به همه زمانها تعميم داده بود كه يادآوري دو نكته درباره اين حديث و ادعاي بابيت علي محمد لازم است:
1. معنای باب در اینجا معنای خاص است نه پایه گذاری سنت بابيت؛
2. مراد از باب، ورود به علم پيامبر خاتم(صلي الله عليه و آله و سلم) است نه شخص پیامبر (صلي الله عليه و آله و سلم).
بابیت، تأثیرپذیری از غالیان به ویژه اسماعیلیه
مقام بابيت، منصبي است كه در ميان غاليان و منحرفان شكل گرفت تا جايگاه فرقهاي خود را حفظ كنند، از اينرو بايد دانست كه:
1. شیعیان قائل به باب برای ائمه (عليهم السلام) نیستند، بلکه این تفکر غالیان شیعه است.
2. بابیه یکی از فرق اسماعیلیه است.
3. نصیریهای سوریه ادعای بابیت برای ائمه دارند.[3]
توبه از ادعای بابیت:
باب در آغاز بیان مینویسد: «در هر زمان، خدای عزوجل، کتاب و حجتی از برای خلق مقدور فرموده و میفرماید: در سنه هزار و دویست و هفتاد ازبعثت (مرادش 1260 و پيداش خودش است) رسول خدا، کتاب را بیان و حجت را ذات حروف سبع (علی محمد هفت حرف دارد) قرار داد.[4]
سید علی محمد باب در سال 1261 دستور اضافه کردن «أشهد ان علیاً قبل نبیل باب بقیه الله» را به ملا صادق در مسجد نو از مساجد شیراز میدهد که پاتوق باب در شیراز بود؛ پس از اين كار، جنجالي به پا ميشود و حسین خان اجودان باشی (حاكم شيراز) با مشورت علماء، او را به شیراز فرامی خواند. (به اجبار یا با حیله)
باب پس از حضور در شيراز همه چيز را انكار كرده و میگوید: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا».[5]
بر اين اساس، در مجلس خصوصي از ادعاي بابيت توبه كرد و براي بيان عمومي، هفتهها به مسجد وکیل شيراز میآمد.
باب براي توبه از ادعاي بابيت در مسجد وکیل شیراز، در پله دوم منبر میایستاد و در مقام توبه میگفت:
«لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند...»[6]
بهائیان می گویند: توبه نامه باب، تقیه است و این در حالی است که: تقیه در اصل دین جایز نیست، بلکه تقیه در فروع احکام و توسط اصحاب است، نه در اصل دین و توسط پیامبر يا امام. در هيچ سند و منبعي نداريم كه امام يا پيامبري حتي براي حفظ جانش تقيه كرده باشد و ادعاي امامت يا نبوت خود را انكار كرده باشد.[7] گذشته از آن كه حق نداشتند براي تبرئه خود، بر پيروان خود لعنت بفرستند كه باب بر پيروان خود لعنت نيز فرستاده است.
ب. ادعاهای 2 سال آخر: (66- 1264)
3. مهدویت و قائمیت
پیش از تبعید به ماکو و بعد قلعه چهریق، مستندی (حتي در منابع بابي، بهائي) بر ادعای مهدویت «علي محمد شيرازي» وجود ندارد.
باب 9 ماه در ماکو و 1 سال و خورده ای در چهریق زنداني بود.
علي محمد شيرازي، در سال 1264 براي اظهار ادعاي مهدويتش، مدعي سفر حج ميشود و كتابي با عنوان صحیفه بین الحرمین مينويسد که ادعیه و اوراد است. او ادعا ميكند اين كتاب را در پاسخ به درخواست کسی در اين سفر نوشته است؛ ليكن:
1. اصل سفر مورد تردید است؛
2. مدعی است بسیاری از کتابهای نازل شده بر او را در این راه اين سفر، در نزديكي مدینه دزدیدند؛ (در حالي كه اگر كتابها وحي و امانت الهي باشد، خدا بر دلش وحي نكرده نه بر كاغذ، پس بايد بتواند دوباره آنها را مكتوب كند؛ پس معلوم ميشود ادعاي دزديده شدن نماز بهائيان توسط عبد البهاء نيز از اين ادعاي علي محمد باب سرچشمه گرفته است.)
علي محمد شيرازي (باب) مدعی است در این سفر نامه هایی به مقامات زير نوشته است؛ ولي در هيچ منبع تاريخي نه عربي، نه عثماني، نه ايراني اين نامهها ثبت نشده است.
أ. شریف مکه (مدیر حرمین)
ب. شاه ایران (محمد شاه)
ج. شاه عثمانی (دومین قدرت منطقه)
پس همه اين ادعاها براي موجه جلوه دادن خود و ادعايش هست، زيرا مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از مكه ظهور ميكند. او همه علوم را به همراه دارد (البته با دزديدن كتابش كه كسي توان اين كار را ندارد، درمانده نميشود.) او همگان را به سوي خود دعوت ميكند و نيازي ندارد مانند جدش رسول امين(صلي الله عليه و آله و سلم) به قدرتهاي زمان خود نامه بنويسد.
نمونهای از تناقضات نوشتاری علی محمد باب با ادعای مهدویتش:
باب در سال اول ادعاي خود، يعني 1264 در تفسیر سوره یوسف خود مینویسد: این کتاب را خدا فرستاده بر مهدی موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و حضرت حجت، آن را به باب داده است:
«الله قد قدر ان یخرج ذلک الکتاب فی تفسیر احسن قصص من عند محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علی عبد لیکون حجه الله من عند الذکر علی العالمین بلیغاه...»
پس ادعای علي محمد شيرازي (باب)، ذکریت و بابیت است، نه مهدویت و نبوت و الوهيت؛ از اينرو ادعاي مهدويت او باطل است، زيرا به وجود مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف) اعتراف دارد و مدعي مقام بابيت است؛ پس قاعده اعتراف العقلا (اگر عاقل باشد) علي انفسهم جايز، درباره او جاري ميشود و معلوم ميشود كه خود او نيز وجود حضرت را قبول داشته و خود را مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نميدانسته است؛ ولي باب ادعاي بابيت امام را دارد كه بايد برايش دليل و مدرك ارائه دهد...
ملاحسین بشرویه پس از وفات سید کاظم رشتی، به گروهی از شاگردان سید میگوید:
سید کاظم رشتی فرمودند: به جست و جوی موعود بپردازید ... ظهور نزدیک است و این آیه را خواندند: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا؛ و آنها كه در راه ما(با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راههاى خود، هدايتشان خواهيم كرد.»[8]
با خواندن اين مطلب، جاي اين پرسش است كه: اگر سید کاظم رشتی این حرف را زده و این همه تأکید داشته، چرا خودش پس از شیخ احمد احسایی از کربلا تکان نخورد و در پي موعود نرفت؟
به هر حال اين سخن كاظم رشتي نيز دليلي بر مهدويت علي محمد شيرازي نيست.
4. رسالت و نبوت
علي محمد در کتاب دلائل سبعه که در ماکو نوشت، مینویسد:
«نظر کن در فضل حضرت منتظر كه چقدر رحمت خود را در حق مسلمین واسع فرمود تا آن که آنها را نجات دهد. مقامی که اول خلق است و مظهر انّنی انا الله، گونه خود را به اسم بابیت قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) ظاهر فرموده و با احکام قرآن در کتاب اول حکم فرمود تا آن که مردم مضطرب نشوند از کتاب جدید و امر جدید و مشاهده کنند که این امر مشابه است با خود ایشان لعل محتجب نشوند و از آنچه برای آن خلق شده اند، غافل ننمایند.» [9]
اين كتاب باب، در آخرين سال زندگيش نوشته شده است؛ سالي كه باب به سيم آخر زده بود و نردبان ادعا را بالا رفته بود و توجيهش، آماده كردن مردم براي ادعاي نبوت و الوهيت است، توجيهي كه در سيره هيچ يك از پيامبران الهي از آدم تا خاتم ديده و شنيده نشده است، زيرا هيچ يك از احدي جز خدا نميترسيدند و خدا را حامي خود ميدانستند، از اينرو از اول سر اصل مطلب ميرفتند و پلكاني ادعا نميكردند، جداي از آن كه هيچ يك خود را «انا الله» نخواندند و ادعاي الوهيت و ربوبيت نكردند...
5. الوهیت و ربوبیت
نمونهای برای این ادعا در مورد چهارم یعنی رسالت و نبوت آوردیم. درباره اين ادعا، سخن فراوان است، ليكن اشاره به همين اندازه كافي است كه: كسي كه يك روز دم از بابيت، روزي مهدويت، روزي نبوت سپس الوهيت ميزند، قابل اعتماد نيست، زيرا چنين چيزي در سيره هيچ يك از فرستادگان الهي سابقه ندارد. پيامبران كه پيامبر خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم) يك نمونه از آنهاست، ميفرمايد: در نماز بگوييد: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً عبده و رسوله». يعني خود را نخست عبد خدا معرفي ميكند، سپس رسول و فرستاده خدا.
قرآن پيوسته به پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد بگو: «انا بشر مثلكم؛ من نيز انساني مانند شما هستم.»
امام صادق(عليه السلام) نيز ميفرمايد: «لا ترفعوني فوق حقي...؛ ما را از آن چه هستيم بالاتر مبريد.»[10]
پس باب به كجا استناد ميكند و نردبان ادعاي خود را بلند ميكند...
نتیجه:
بر اساس آن چه گفتیم و آن چه خود باب در توبه اش در شیراز و ... گفت، علی محمد نه تنها خدا و پیامبر و مهدی موعود و باب امام زمان (عج) نیست، بلکه مدعياي درمانده است و این که بهائیان میخواهند او را به عنوان مهدی موعود (عج) معرفی کنند، تنها به خاطر اثبات من یظهره الله بودن حسین علی بهاء است، زیرا بهاء هیچ دلیلی اعم از معجزه و بشارت پیامبر پیشین و ... ندارد تا پیامبری و رسالت خود را ثابت کند، از این رو مجبور است که باب را به عنوان مهدی موعود (عج) شیعیان معرفی کند تا خود را «من یظهره الله» وعده داده شده باب بشناساند تا بشارتی بر نبوت و رسالت خود داشته باشد تا بتواند نبوت ادعایی خود را ثابت کند.
بر این اساس، نه ادعای مهدویت علی محمد باب ثابت می شود، نه ادعای نبوت حسین علی نوری بر پایه بشارت علی محمد باب، زیرا مهدویت باب که ثابت نشود، بشارتش نیز بر آمدن «من يظهره الله» نيز بی ارزش است؛ گذشته از باطل بودن ادعاهاي بابو به تبع آن بشارتهايش، ادله بهائيان بر «من يظهره الله» بودن حسين علي بهاء نيز باطل است و همه شواهد بر وصيت باب بر جانشيني ميرزا يحيي نوري دلالت دارد، يعني جانشيني بابيها ازلي نه بهائيان؛ پس چه جايگاه علي محمد شيرازي به عنوان مهدويت ثابت شود، چه نشود، سودي به حال بهائيان ندارد، زيرا آنان در اين معركه جايگاهي ندارند، بلكه ميخواهند از آب گل آلود، ماهي بگيرند.
پانوشت:
1. نبیل زرندی، ص 225.
2. حضرت باب، نصرت الله محمد حسینی، ص 138 – 139.
3. خصیبی در هدایت الکبری.
4. بیان عربی، ص 3.
5. سوره حجرات، آيه 49؛ مطالع الانوار، ص 129 – 130.
6. مطالع الانوار، ص 132.
7. ر. ك: سيره ائمه و پيامبران(عليهم السلام).
8. تاریخ نبیل زرندی، فصل سوم، بعثت حضرت اعلی، ص 36.
9. دلائل سبعه، باب، ص 29.
10. بحارالانوار، ج 25، ص 265.
منبع: پايگاه جامع شناخت بهائيت
دیدگاهها
یوسف
1393/07/27 - 15:10
لینک ثابت
اگر این مقاله در موارد زیر
map
1393/07/29 - 14:52
لینک ثابت
دوست عزیز، سلام
موسی
1393/10/27 - 23:33
لینک ثابت
البته این نیز حقیقت ندارد که
افزودن نظر جدید