اعتقاد به خداوند متعال از لوازم مهم یک انسان موحد است و این اعتقاد باید از راه صحیحش به انسان ها رسیده شده باشد. زیرا اگر انسان خداوند را از راههای غیر صحیح جستجو کند مطمئنا در بعضی جاها به ضلالت کشیده خواهد شد. در بعضی از مذاهب عقیده به جسمیت خدا پیدا کرده اند و می گویند خداوند در روز قیامت وارد صحرای محشر می شود و ران پایش را نشان می دهد و در بعضی مکتب ها قائل به وحدت وجود هستند؛ یعنی تمام موجودات در عالم هستی را خداوند متعال می دانند. اینها همه بخاطر از راه درست وارد نشدن برای شناخت خداست و بخاطر همین خداوند متعال نمایندگانی را برای شناخت و عبادت در راه خودش به مخلوقات خود عرضه داشت و هر کس بدون توسل و تمسک به این نمایندگان و اولیای الهی بخواهد به خدا برسد جز در گمراهی قدم بر نداشته و عباداتش هم ذره ای مورد قبول درگاه الهی واقع نمی شود. در واقع برای ارتباط با خدا نیاز به یک سیم ارتباطی هست و آن سیم ارتباطی فقط پیامبران و امامان هستند.

بهائیان خداوند متعال را پرستش می کنند و حسینعلی نوری را پیامبر خدا می دانند. آنان نمازی که حسینعلی نوری به آنها امر کرده می خوانند غافل از اینکه اگر حسینعلی نوری پیامبر الهی نباشد عبادات آنان هیچ ارزشی ندارد.

چند سوال از بهائیان:

اگر حسینعلی نوری پیامبر است پس چرا گفته لا اله الا انا المسجون الفرید/نیست خدایی غیر من به زنجیر کشیده شده و تنها؟

اگر حسینعلی نوری پیامبر است پس چرا گفته اننی انا الله لا اله الا انا کما قال النقطة/من خدا هستم و خدایی نیست به غیر از من همانطور که نقطه اولی(سید باب) گفته است؟

اگر حسینعلی نوری پیامبر است پس چرا قبله ی شما هیکل حسینعلی نوری است و توجه شما باید به او باشد؟

آیا در حالی که در نماز باید توجه تان به قبر حسینعلی باشد به معانی الفاظی که در نماز می گویید توجه کرده اید؟آیا فکر نمی کنید که او را به عنوان خدا خطاب می کنید؟

چرا حسینعلی نوری بر خلاف پیامبران پیشین اعتقادی به معاد جسمانی و وجود دنیایی دیگر نداشت؟ آیا درمورد این مطلب حسینعلی نوری دروغ گفته است یا پیامبران دیگر؟

علت این همه تضاد فاحش بین بهائیت و دیگر ادیان الهی نشر این اعتقادات از غیر اولیای الهی است. حسینعلی نوری شخصی بود که به دروغ ادعای پیامبری وسپس ادعای خدایی کرد. شاهد دروغ بودن آن هم وجود تضادهای فاحش بین اعمال و رفتار و گفتارش بود و هیچ پیامبری را نمی یابید که بین اعمال و گفتارش وجود داشته باشد.

بهائیان هم نمی توانند ادعا کنند که اعتقاد به الله دارند چون عقیده به خدا از راه غیر اولیای الهی میسر نمی باشد و جز ضلالت چیزی به ارمغان نخواهد آورد.