مهدویت شیعی و رویکرد وهابیت به آن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مذهب تشیع در طول تاریخ از جانب گروههای زیادی مورد هجمه قرار گرفته است که از آن جمله وهابیت است. وهابیت با اشکالات بیاساس در صدد است که مخالفین خود را همچون شیعه از صحنه خارج کند. از جمله اشکالات وهابیت به شیعیان، اعتقاد به این است که امام مهدی(علیهالسلام) در سرداب غایب شده است. وهابیت سپس این اعتقاد را دستاویز تمسخر خود قرار داده است و علت جمعخواندن نماز(به این معنا که نماز عصر و ظهر و یا مغرب و عشاء را پشت سر هم میخوانند) را، مقوله انتظار معرفی میکند. محمد بن عبدالوهاب در اینباره مینویسد: «برخی گفتهاند دلیل جمع خواندن نماز ظهر و عصر شیعیان در طول تاریخ این است که آنها منتظر قائم مخفی در سرداب هستند. اما وقتی که ناامید میشوند، صدای خروس از خود در میآورند و سپس هر دو نماز را با هم، بدون خشوع و آرامش و بدون جماعت، میخوانند و سرشکسته و ناامید برمیگردند».[۱] در پاسخ به این تهمت رئیس وهابیت باید گفت که هر چند سرداب مکان مقدسی است که مورد توجه شیعیان است، اما اینکه آنها به آنجا بروند و منتظر ظهور امام مهدی(علیهالسلام) از آنجا باشند، اتهامی بیش نیست که در طول تاریخ به شیعه نسبت داده شده است. چرا که شیعیان با استناد به روایات، معتقد هستند که امام مهدی(علیهالسلام) از کنار کعبه ظهور خواهد کرد. فضل الشاذان درباره ظهور امام مهدی(علیهالسلام) از کنار کعبه میفرماید: «مهدی، نهمین از فرزندان توست ای حسین! که بین رکن و مقام ظهور خواهد کرد».[۲] صدوق نیز در تایید این مطلب که صاحب الزمان از کنار کعبه قیام خود را آغاز میکند، اینچنین میفرماید: «پس هنگامی که خروج میکند بر کعبه تکیه زند، در آن هنگام سیصد وسیزده نفر دور او جمع میشوند».[۳]
اما اشکالی دیگری که در کلمات محمد بن عبدالوهاب مبنی بر جمع خواندن نمازها، بخاطر ظهور حضرت مهدی(علیهالسلام) بیان شد، نیز بیاساس است. چرا که شیعه دلیلی دیگری بر جواز جمع خواندن در نماز خود دارد. شیخ طوسی درباره علت جمع خواندن نمازها مینویسد: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هنگامی که آفتاب به زوال رفت، نماز ظهر و عصر با با جماعت بدون هیچ علت و سببی خواندند و بین آن دو فاصله نینداختند. چنانچه نماز مغرب و عشاء را پس از رفتن شفق به جماعت بجا آورده و بدون هیچ سببی بین آن دو فاصله نگذاردند».[۴] اهلسنت نیز در روایاتی، بر امر جمع خواندن میان نمازها تاکید دارند. مثلا مسلم در اینباره میگوید: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مدینه میان ظهر و عصر و مغرب و عشاء جمع کرد؛ در حالی که نه ترسی بود و نه بارانی وجود داشت، وکیع(روایتکننده روایت) میگوید از ابنعباس پرسیدم چرا پیامبر این کار را میکرد؟ گفت: به این دلیل که امتش به سختی نیفتند».[۵] با توجه به این کلمات مشخص شد که اشکال محمد بن عبدالوهاب بر ارتباط بین ظهور امام مهدی(علیهالسلام) و جمع خوانده نمازها، بیاساس است.
اما محمد بن عبدالوهاب در گام بعد خود، به دنبال بیرون راندن شیعیان از دین اسلام میباشد. اگرچه تکفیر گروههای مسلمان دیگر همچون اهلسنت و... در مولفات محمد بن عبدالوهاب، امری طبیعی است. ابن عبدالوهاب میگوید: «امامیه(شیعیان) از سنت و امت خارجاند».[۶] ابنعبدالوهاب با این کلام، از سویی در برابر قرآن موضع گرفته است و به تعالیم الهی پشت کرده است و از سویی دیگر با اهلسنت مخالفت کرده است. مخالفت محمد بن عبدالوهاب با این آیه قرآن است: «وَ لَا تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا[نساء/۹۴] به كسى كه اظهار صلح و اسلام مىكند نگوييد: «مسلمان نيستى»»؛ و این در حالی است که محمد بن عبدالوهاب، شیعیان را از دین اسلام بیرون میداند. اما مخالفت ابن عبدالوهاب با اهلسنت در این جهت است که سنیمذهبان، شهادتین را کافی در ورود به اسلام میدانند و محمد بن عبدالوهاب، قائل به کفایت شهادتین نیست. مثلا "اسامه" میگوید که من مردی را کشتم که لحظاتی پیش از قتلش "لا اله اله الله" گفت. سپس این مطلب را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض کردم و پیامبر فرمودند که بعد از اینکه "لا اله الا الله" گفت او را کشتی، عرض کردم: بله؛ سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آنقدر این جمله را تکرار کرد که من آرزو کردم که ای کاش! قبل از آن روز مسلمان نشده بودم.[۷]
افزون بر این مطالب، ابنتیمیه که خود نظریهپرداز وهابیت به حساب میآید، نیز تکفیر را امری فقهی میداند و معتقد است که تکفیر حق الله است که کسی حق ندارد هیچ کسی را کافر بداند و به این حق خداوند تجاوز کند.[۸] وی در جایی دیگری مینویسد: «هیچ کس حق ندارد احدی از مسلمانان را تکفیر بکند، هر چند خطا و اشتباه کرده باشد، مگر اینکه دلیل بر این تکفیر داشته باشد».[۹] علاوه بر ابنتیمیه نیز علمائی همچون ابنحجر[۱۰] و ابنقیم[۱۱] به این مساله اشاره کردهاند.
از آنجا که وهابیت دارای مبانی مستحکم و ریشهدار نمیباشد، در پی اشکالتراشی برای دیگر گروههای مسلمان است که گستره این اشکالتراشی، شامل همه مسلمانان میشود.[۱۲]
پینوشت:
[۱]. محمد بن عبدالوهاب، الرد علی الرافضه، محقق: ناصر بن سعد الرشید، مکه، مرکز البحث العلمی و احیاء التراث الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۰؛ ص۸۵-۸۶.
[۲]. «هو التاسع من ولدک یا حسین! یظهر بین الرکنین». نعمانی، محمد، الغیبه، محقق/ مصحح: علی اکبر غفاری، تهران،نشر صدوق، چاپ اول، ۱۳۹۷؛ ص۲۷۴.
[۳]. «فعند ذلک خروج قائمنا، فاذا خرج اسند ظهره الی الکعبه، و اجتمع الیه ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلا». ابنبابویه، محمد، کمال الدین و تمام النعمه، محقق/مصحح: علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵؛ ج۱، ص۲۳۱.
[۴]. «قال صلی رسول الله (صلی الله علیه آله) بالناس الظهر و العصر حین زالت الشمس فی جماعه من غیر عله و صلی بهم المغرب و العشاء الآخره قبل الشفق من غیر عله فی جماعه و انما فعل ذلک رسولالله(صلی الله علیه و آله) لیتسع الوقت علی امته». طوسی، محمد، تهذیب الاحکام تحقیق: خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷؛ ، ج۲، ص۱۶۳.
[۵]. «جمع رسولالله(صلی الله علیه و آله) بین الظهر و العصر و المغرب و العشاء بالمدینه فی غیر خوف و لا مطر فی حدیث وکیع قال قلت لابن عباس لم فعل ذلک قال کی لا یحرج امت». نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فواد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ ج۱، ص۴۹۰.
[۶]. «فهولاء الامامیه خارجون عن السنه بل عن المله». محمد بن عبدالوهاب، الرد علی الرافضه، همان؛ ص۴۲.
[۷]. بخاری صحیح بخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغا، بیروت، دار ابنکثیر، الیمامه، چاپ سوم، ۱۴۰۷؛ ج۴، ص۱۵۵۵.
[۸]. ابنتیمیه، الاستغاثه فی الرد علی الکبری، تحقیق: عبدالله بن محمد السهلی، ریاض، دار الوطن، چاپ اول، ۱۴۱۷؛ ج۱، ص۳۸۱.
[۹]. ابنتیمیه، کتب و رسائل و فتاوی شیخ الاسلام ابنتیمیه، تحقیق: عبدالرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، مکتبه ابنتیمیه، چاپ دوم، بیجا، بیتا؛ ج۵، ص۵۵۴.
[۱۰]. ابن حجر، الصواعق المحرقه علی اهل الرفض و الضلال، تحقیق: عبدالرحمن بن عبدالله الترکی – کامل محمد الخراط، بیروت، موسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۱۷؛ ج۱، ص۱۳۲.
[۱۱]. ابنقیم، احمد، توضیح المقاصد و تصحیح القواعد فی شرح قصیده الامام ابن القیم، ج۲، ص۴۱۲.
[۱۲]. برگرفته از مقاله نقد برخی از افترائات محمد بن عبدالوهاب به شیعه، قم، موسسه دارالاعلام لمدرسه اهلالبیت، مجله سراج منیر، ج۱۷، ص۱۳۷.
افزودن نظر جدید