قرون طلایی
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ یکی از مبانی فکری سلفیه، "تقدم فهم سلف بر فهم خلف" است. سلفیان معتقدند سلف صالح از صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین تا سه قرن اول اسلام بهترین قرون تاریخ بشریتند. لذا فهم آنان بهترین فهم است و در مسائل اعتقادی باید فهم آنان را بر دیگر فهمها، بالاخص فهم متکلمان و فیلسوفان و عرفا ترجیح داد. این فهم برای متأخرین حجت است و نباید از آن عدول کنند. این مبنا بیشتر از همه از سوی ابن تیمیه مورد تأکید قرار گرفت؛ به صورتیکه با نوشتههای وی جریانی موسوم به سلفیگری شکل گرفت. [1]
بنا بر نظر سلفیه شکی نیست که این خیریت در کمال علم و تمام فهم از کلام خدا و رسول است. اما در عمل بر این نظریه نقضهای بسیاری دیده شد که قابل شمارش نیست. ما دراینجا به موارد معدودی اشاره میکنیم:
الف ) مناقشات سلف قرون طلایی با یکدیگر
سلف قرون طلایی که در سه قرن ابتدای اسلام میزیستند دارای تاریخ پرفراز و نشیبی هستند. آنقدر که هیچ انسان منصفی نمیتواند برای تئوری زندگی و فقه عملی خود به این سه قرن به عنوان الگو نگاه کند. یکی از ویژگیهای این سه قرن قیامهای بسیار و پیدرپی است که در آن دوره واقع شده است. معلوم است که قیام همیشه با برخورد حق و ناحق و یا دو ناحق به وجود میآید. واقعه خونین کربلا، قیام زید، قیام ابومسلم خراسانی، واقعه حره، حمله به مدینه و حمله به کعبه نمونههای اندکی از اعمال مسلمانان قرون طلایی است.
جنگهای دوران خلافت امام علی (علیه السلام) که در آن هر دو طرف از صحابه بودند، از مسلمات تاریخی است که کسی را توان انکار آن نیست و تمام مورخان اهل سنت نیز بدان اشاره کردهاند. این یک طرف دیگری را به اشتباه متهم میکند و این امر باعث قتل بیش از 100 هزارمسلمان در دل جامعه اسلامی میشود، چگونه قابل توجیه است. این چه فهمی است که این قدر درتعارض است. تحلیل مسئله به اجتهادی بودن آن نزد صحابه از سستترین استدلالهای ممکن در توجیه این ادعا است که درجای خود باید مورد بررسی قرارگیرد.
طلحه و زبیر که هر دو از صحابی کبار بودند با چه استدلالی برخلاف دستور قرآن همسر وی را از خانه بیرون آوردند و جنگ جمل را برعلیه صحابی کبار دیگری چون علی به راه انداختند و چند هزار نفر را در این جنگ به کشتن دادند.
آیا این ناشی از ضعف در استدلال و ضعف در فهم عمیق امور، در بعضی از سلف نیست و اینکه عمل صحابه به صورت موجبه کلیه قابلیت استدلال را ندارد و حداکثر میتواند برای ما ایجاد ظن نماید.
مگر کسانیکه عثمان را کشتند از متن خود صحابه نبودند؟! افرادی که عثمان را به قتل رساندند جزء قرون طلایی اسلام نبودند؟ آیا استدلال ایشان در قتل عثمان صحیح است و حجیت دارد؟ جواب به این سؤال در هر شکل موجب نقد سلف گرایی است.
ب) معارضات سلف در فهم مسائل دینی
1) خلق قرآن، جبر و تفویض، صفات
یکی از مسائلی که در بین مسلمانان قرون طلایی اسلام مورد نزاع واقع شد و حتی بر سر آن بسیاری به قتل رسیدند و بسیاری به زندان افتادند و بین مسلمانان در بعضی شهرها و قصبات سالها درگیری مذهبی واقع شد، اختلاف در فهم مسائل دینی بوده است. آیا این سلف صالح که دارای بهترین فهم بودند نباید دارای شناخت عمیق از این مسائل باشند؟ و اگر آری چرا دچار اختلاف شدند. اختلاف در امور اجتهادی ثواب است نه در امور منصوص.
2) اختلاف نظر درباره عدم نقل حدیث
سختگیری ابابکر و بهویژه عمر باعث عدم تدوین حدیث و عدم نقل آن شد. این سیره خلیفه دوم همانند سایر روشهای او، بعد از او هم ادامه پیدا کرد و نوشتن حدیث در بین مردم رواج نیافت. در زمان خود خلیفه و یا طرفداران او این منهج دارای مخالفانی چون علی بن ابیطالب بود که نشاندهنده تعارضات صحابه در فهم مسائل است. به هر حال در زمانهای بعد نوشتن حدیث آزاد شد که نشان از تعارض این شیوه در بین سلف است. اگر بگویید به مرور زمان و بعد از صد سال و در زمان مروان فهمها بالاتر رفت و مردم آگاهتر شدند و اعتماد به ایشان بیشتر شد، که این با اصل تقدم فهم «خیر القرون قرنی ثم یلونی ثم یلونی» در تعارض است. و باید فهم صحابه معاصر و نزدیک پیامبر بهتر باشد. اگر اینگونه نبوده پس عمل صحابی متقدم، در منع دلیلی نداشته و این اشتباه فاحش نشان از عدم شناخت دقیق ایشان نسبت به صحابه بعدی دارد که باز ادعای سلفی نقض میشود. البته برای این ممنوعیت استدلالهایی بیان شده است که باید در جای خود مورد توجه واقع شود.
3) احکام فقهی
اختلافات سلف درباره، طریقه وضوء، گزارههای اذان، اجرای احکام، .... یکی از اموری است که نشان از این میدهد که ایشان در مسائل مختلف دینی دارای فهم متعارضی بودهاند و روش ایشان دارای تعارض است. این تعارض از عدم آگاهی دقیق، حداقل یک طرف و در نتیجه عدم حجیت عمل ایشان برای ما حکایت میکند.
صدها مورد که میتوان از اختلافات صحابه بیان کرد و همگی از عدم حجیت فعل و قول صحابی حکایت میکند. این در حالی است که صحابه افراد بسیار محترم و قابل احترامی هستند. اما حجیت عمل ایشان در ابهام است.
یکی از صریحترین اظهارنظرها درباره اوضاع سلف فرمایش علی بن ابیطالب درباره وضعیت دینی و نوع دینداری جامعه پیش از خلافت ایشان است. وی در نامهاش به مالک با اشاره به انتخاب افراد صالح، درباره دنیاداری دینداران فرموده است: «فان هذا الدین کان اسیرا فی ایدی الاشرار یعمل فیه بالهوی وتطلب به الدنیا.»[2]
یکی از اموری که بیان کننده تفاوتهای بسیار در سلف است عدم اعتنا به آراء همعصران در بین افراد مختلف است. مثلاً حفص بن غیاث برای نقل روایت به بصره رفت و در بصره به او گفتند از چند نفر روایت نقل نکند و از آن جمله جعفر بن محمد است. وی بیان داشت که اگر این سخن را در کوفه بگویید «لاخدتکم النعال المطرقه. [3] نعلینها گریبان تو را میگرفت [به سوی تو پرتاب خواهد شد]»
معاویه به تصریح همه اهل سلف یکی از صحابه رسول است. عمل وی نزد سلفیها حجت میباشد. همین شخص در زمان خلافت خود دستور داد تا صحابی دیگری چون علی را در منابر لعن کنند. این سیره، دهها سال در قرون طلایی ادامه پیدا کرده است. چگونه میتوان این دو صحابی را در عمل مورد پیروی قرار داد وقتی یکی دیگری را لعن میکند. این چه سیرهای است که در آن یک صحابی، صحابی دیگر را لعن کند (تعارض 100 درصد) و ما معتقد باشیم، عمل هر دو برای ما حجت است. [4]
قضاوت را به خواننده وا مینهیم که چگونه عمل این سه قرن برای ما حجت است.؟!!
پینوشت:
[1] مبانی فکری سلفیه، مهدی فرمانیان، پایانامه دکتری مرکز تربیت مدرس، 1388 ش
[2] نهج البلاغه نامه 53 قم‘ انتشارات یفتر تبلیغات اسلامی 1390
[3] تهذیب الکمال ج 5 ص 78 سیر العلام النبلاء، ج 1 ص 257 بر گرفته, رسول جعفریان, حیات سیاسی وفکری امامان شیعه, نشرعلمی 1390 تهران
[4] برای تعداد کشتهها و آمارها و بیان مطالب تاریخی مربوط به سه قرن اول مراجعه شده به: (مروج الذهب تاریخ خلیفه ابن خیاط، تاریخ طبری, مصنف ابن أبی شیبه, فتح الباری, الإنصاف, استشهاد عثمان و وقعة الجمل, تاریخ یعقوبی)
افزودن نظر جدید