تطبیق روایت آذربایجان با سید باب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلغین بهائی برای به حق جلوه دادن رهبرانشان به آیات و روایات اسلامی تمسک می کنند و از جمله روایاتی که برای ظهور سید باب و میرزا بهاء استدلال می کنند، روایت منقول از غیبت نعمانی است که حضرت صادق علیه السلام از پدر خود نقل می فرماید: ناچار برای طرفداری ما از آذربایجان حادثه ای روی خواهد داد که هیچ چیزی با آن مقاومت نمی کند. در آن هنگام از خانه های خود بیرون نشوید و ملازم خانه گردید چنان که ما ملازم هستیم و چون بعد از آن کسی قیام کرد به سوی او بشتابید اگر چه با راه رفتن روی برف ها باشد، و گویا با چشم خود می بینم آن قیام کننده را که در میان رکن و مقام ایستاده و مردم او را بیعت می کنند ... الخ.
در نقطة الکاف نوشته شده: عن ابی عبدالله علیه السلام قال لا بدلنا من آذربیجان لایقوم لها شیء، فاذا کام ذلک فکونوا احلاس بیوتکم و البدوا کما البدنا، فاذا تحرک متحرک فاسعوا الیه و لو جرا علی الثلج، و الله لکانی انظر الیه بین الرکن و المقام یبایع الناس عل کتاب جدید علی العرب شدید، ویل لطغاة العرب من شر قد اقترب. [1]
سپس در مقام تفسیر، امر آذربایجان را به صلب سید باب زده و تحرک متحرک را به قیام شخصی که می خواهد انتقام بگیرد که در آن موقع همه باید از او یاری و نصرت نمایند.
در این روایت از جهت معنی تحریفاتی شده است:
1-امر آذربایجان را به صلب سید باب زده، به طوری که ملاحظه می شود، عبارت روایت اینست: لابدلنا من آذربیجان، یعنی ناچار است به خاطر ما و برای طرفداری ما از آذربایجان، پس اگر صلب و دار زدن سیدباب از طرف مسلمین منظور باشد، این عمل به نفع اهل بیت است، زیرا فردی که مخالف با قوانین اسلام بوده و می خواست اسلام را از بین بردارد بدست مسلمین مصلوب و مقتول گشت. اگر منظور قیام و دعوی سید باب باشد، این قیام به طرفداری اسلام نبوده و بلکه صد در صد به ضرر و بخاطر محو آثار پیشوایان اسلام است.
2- این حادثه از علائم ظهور است ، یعنی صریح روایت اینست که قبل از قیام قائم چنین حادثه ای از آذربایجان ظاهر می شود، در صورتی که مولف این روایت را از جمله دلائل قیام سید باب شمرده و حادثه ی آذربایجان را به نفس قائم تفسیر کرده است.
3- تحرک متحرک را به قیام شخصی که می خواهد انتقام گیرد:
اولا سخنی از انتقام گرفتن نیست، و بلکه صریح روایت اینست که حادثه آذربایجان و سپس قیام قائم هر دو به یک منظور و برای طرفداری از اسلام و اهل بیت است.
ثانیا به طوری که گفتیم حادثه آذربایجان از علائم و از مقدمات ظهور قائم (متحرک) است، نه آنکه حادثه را به امر قیام قائم مربوط کرده و جریان حرکت متحرک را به وقایع متاخر از ظهور و متاخر از فوت قائم.
4- به موجب تفسیری که مولف معنی کرده است، شتافتن و ملحق شدن و پیروی کردن از وظائف بعد از فوت قائم است. و لازمست در زمان ظهور قائم همه خانه نشین و ساکت و پنهان گشته و سپس که متحرک ظاهر شد همه به سوی او بشتابند و در این صورت قضایا و طرف داری های و اموری که در قلعه طبرسی و زنجان و یزد و سائر شهرها واقع شد همه بر خلاف وظیفه بوده است.
5- در خود روایت تصریح می شود که، بعد از جریان حادثه آذربایجان قائم ظهور می کند و من با چشم خود می بینم او را که در میان رکن و مقام از مسجدالحرام ایستاده و از مردم بیعت می گیرد. [2]
آنطور که مشاهده می شود مبلغین بهائی برای تبلیغ رهبران خود تمام جهات را در نظر می گیرند، اما آنقدر دلائلشان سست و بی پایه است که تمام آنها بر علیه خودشان استفاده می شود و به حقیقت مردم را از بهائیت می رانند.
پی نوشت:
1- نقطة الکاف، صفحه 250
2- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 3 صفحه 104 تا 106
افزودن نظر جدید