رجعت امام حسین علیه السلام در بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به موجب فرموده جناب قدوس: ملا حسین بشرویی که از تلامذه سید کاظم رشتی و نخستین فردی بود که به رکن رابع بودن و بابیت سید باب معتقد شده و مردم او را دجال و دروغگو لقب داده بودند، در باطن حسین بن علی بوده است که رجعت کرده است.
در نقطة الکاف گوید: و فرمودند (قدوس) والله این می باشد (بشرویی) حسین مظلوم و لیس به دجال، بعد از آن من دیدم که در بحار این حدیث از معصوم رسیده که در زمان رجعت جناب سید الشهداء در کربلا رجعت نموده به جناب قائم می گویند که این دجال می باشد، و حضرت قائم قسم یاد می فرمایند که والله این حسین می باشد و دجال نیست، آن قوم ظالم قبول نمی کنند و مدت چهل روز بعد از شهادت آن جناب عالم هرج و مرج می باشد، و همین بوده مراد ائمه طاهرین ... الخ. [1]
اولا: روایاتی که مربوط به رجعت است، خصوصیات و کیفیات آن مجهول و مبهم بوده و هیچ کس را نشاید که در جزئیات و تطبیق آنها سخن گفته و اظهار رای کند.
ثانیا: اگر دعوی تنها کافی باشد، هر محمدی می تواند دعوی رجعت محمدی کرده و هر حسینی دعوی رجعت حسینی نماید.
ثالثا: رجعت برای نتیجه گرفتن و توفیق پیدا کردن و پیشرفت و غلبه و نصرت یافتن است، نه آنکه در قلعه طبرسی در محاصره و فشار قوای دولتی و ملی واقع شده و بعد از مقاومت و زحمت زیاد به کلی مغلوب و کشته شوند و در این مورد باید با تاثر شدید اظهار داشت، ایکاش که رجعت نمی کردند.
رابعا: به مقتضای دلالت روایات در بحار الانوار، حضرت سید الشهداء بعد از قائم حکومت می کند، و رجعت او، روزهای آخر حضرت قائم است نه آنکه در زمان حکومت حضرت ولی عصر علیه السلام رجعت کرده و بلافاصله شهید شود.
خامسا: خود مولف محترم تصریح می کند که رجعت از کربلا است، و در رکاب ظفر انتساب قائم است ولی کربلا به سرزمین خراسان و مازندران تبدیل می شود، و رکاب ظفر انتساب به رکاب محاصره شده و مغلوب جناب قدوس.
سادسا: معلوم می شود مخالفین آقایان که قلعه را در محاصره قرار داده بودند، همه در حقیقت لشکر ابن زیاد و جمعیت کوفه بودند که در این سرزمین رجعت کرده اند و چون مرتبه اول در کربلا ظلم و ستم آنان کم بوده است، این دفعه نیز سید الشهداء را شهید کردند.
سابعا: عجب آنکه از طرف دیگر سید باب هم که رسما دعوی قائمیت کرده است و به روایات مربوط به ظهور و علائم قائم استدلال می کند، و از جمله دعوی میرزا بهاء نیز آنکه به ظهور او رجعت حسینی محقق گشته است و او همان سید الشهداء است.
و در تلخیص تاریخ نبیل گوید: جناب ملاحسین هنوز در مشهد بودند که شخصی از جانب حضرت باب به مشهد وارد شد، عمامه حضرت باب را که مخصوص جناب ملا حسین عنایت فرموده بودند، به ایشان داد و گفت حضرت اعلی به شما فرمودند که این عمامه سبز را بر سر خود بگذارید و رایت سیاه را در مقابل و پیشاپیش موکب خود را بر افراشته برای مساعدت و همراهی با جناب قدوس به جزیرة الخضراء توجه کنید، و از این به بعد به نام جدید سید علی خواند خواهید شد ... الخ. [2]
و در جای دیگر می گوید: و این علم سیاه همان بود که حضرت رسول صلی الله علیه و آله درباره آن خطاب به مسلمین فرموده اند: هر وقت دیدید علم های سیاه از طرف خراسان مرتفع شد، بشتابید اگر چه با سینه روی برف هم شده بروید تا در ظل آن رایات در آئید زیرا علم سیاه که از خراسان برافراشته می شود مبشر به ظهور مهدی است و از مشهد تا قلعه ی شیخ طبرسی این رایت مقدسه مواج بود ... الخ. [3]
و باز گوید: هنگام خروج از قلعه جناب قدوس عمامه سبز رنگی را که حضرت باب برای ایشان فرستاده بود بر سر گذاشتند، این عمامه را برای قدوس در همان وقتی فرستادند که برای باب الباب هم عمامه ی دیگری فرستاده بودند که ایشان در روز شهادت بر سر گذاشتند. [4] و گویند: سعید العلماء با کمال وقاحت به جناب قدوس گفت آیا می خواهی با این عمامه سبزی که بر سرت گذاشته ای خود را از اولاد رسول معرفی کنی؟ مگر نمی دانی هر کسی که برخلاف واقع مدعی این مقام شود مورد خشم و غضب الهی قرار می گیرد؟ قدوس با کمال متانت فرمود: آیا سید مرتضی که همه علماء او را محترم می شمارند و از اولاد حضرت رسول صلی الله علیه و آله می دانند، نسبش از طرف پدرش به حضرت رسول می رسید یا از طرف مادرش؟ یکی از حضار گفت: سید مرتضی از سادات شریف بود، یعنی از طرف مادر نسبش به حضرت رسول صلی الله علیه و آله می رسید ... الخ. [5]
خوانندگان محترم به نقاط ضعف این کلمات توجه کرده و دقت نمایند:
1-ملا حسین بشرویی عمامه سبز به سر می گذارد تا عنوان سید حسنی یا خراسانی به او تطبیق کند و این معنی به امر سید باب صورت می گیرد.
2- قلعه طبرسی که مورد توقف و تحصن قدوس و یاران او است، جزیرة الخضراء می شود و جزیرة الخضراء که محل توقف حضرت ولی عصر است (البته در زمان غیبت نه بعد از ظهور) به قلعه طبرسی تطبیق می شود.
3- ملا محمد علی قدوس بار فروشی نیز عمامه سبز به سر می گذارد، تا دعوی او که من مهدی و قائم و از اولاد پیغمبر هستم تطبیق کند.
4- مولف محترم اقلا به شرح حال سید مرتضی که در همه جا هست مراجعه نکرده است تا ببیند نسب او به این قرار است، علی بن حسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن الامام موسی الکاظم علیه السلام. [6]
5- روایات خروج خراسانی به این ترتیب است: خارج می شود بیرق های سیاه از خراسان و حرکت می کنند تا میرسند به کوفه و در کوفه با بیرق های سفیانی ملاقات می کنند و چون حضرت مهدی علیه السلام ظاهر شد آن حضرت را بیعت می نمایند. [7]
آنطور که مشخص است وقایعی که در تاریخ رهبران بابی رخ داده است، نه تنها با روایات اسلامی به هیچ وجه سازگار نیست، بلکه اگر بگوییم علی محمد باب همان موعود است و ملا حسین بشرویی همان امام حسین علیه السلام که رجعت کرده است، متوجه می شویم که قضیه قیام و رجعت کاری بس بیهوده و عبث بوده، زیرا قرار بود که بوسیله قیام، حکومت الهی روی زمین پهن شده و گسترش پیدا کند که در واقع بعد از ادعای علی محمد باب عکس این ظهور پیدا کرد.
پی نوشت:
1- نقطة الکاف، صفحه 169
2- تلخیص تاریخ نبیل، صفحه 316
3- تلخیص تاریخ نبیل، صفحه 346
4- تلخیص تاریخ نبیل، صفحه 404
5- تلخیص تاریخ نبیل، صفحه 416
6- محاکمه و بررسی باب و بهاء، جلد 3 صفحه 100 تا 103
7- بحار الانور، جلد 13 علائم ظهور
افزودن نظر جدید