چگونگی تشکیل حکومت آل سعود

  • 1394/07/11 - 11:11
آل سعود از اعقاب "ربیعة بن نزار بن معد بن عدنان" و از "بنی بکر بن وائل" و "بنی ذُهْل ابن شیبان" به شمار می‏‌روند. چون جدّ اعلای آن‌ها "محمد بن سُعود" در درعیه بر بنیاد تعالیم ابن‌عبدالوهاب حکومت این طایفه را تأسیس کرد، آنان را «آل سُعود» می‌نامند. نسبت سعود را چنین آورده‌‏اند: سعود بن مُقرّن بن مَرْخای بن ابراهیم بن موسی بن ربیعة بن مانع مریدی. «مانع» از مشایخ قبیله...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آل سعود از اعقاب "ربیعة بن نزار بن معد بن عدنان" و از "بنی بکر بن وائل" و "بنی ذُهْل ابن شیبان" به شمار می‏‌روند. چون جدّ اعلای آن‌ها "محمد بن سُعود" در درعیه بر بنیاد تعالیم ابن‌عبدالوهاب حکومت این طایفه را تأسیس کرد، آنان را «آل سُعود» می‌نامند. نسبت سعود را چنین آورده‌‏اند: سعود بن مُقرّن بن مَرْخای بن ابراهیم بن موسی بن ربیعة بن مانع مریدی. «مانع» از مشایخ قبیله بکر بن وائل بود و در قصبه «دُروع» از توابع طائف زندگی می‌کرد. او به سال1446 هـ ق/1850 به دعوت پسر عم خود «ابن دِرْع» که امیر مناطق «منفوحه» و «حجر الیمامه» و «جَزْعه» در نجد بود، نزد وی رفت و واحه «المُلَیْبِید» و «الغُضَیَّه» را از او به تیول گرفته به کشاورزی پرداخت. اما مانع و پسرش به شیوه سایر مشایخ عرب، خوی جنگجویی و تجاوز داشتند و گاه‌گاه به قبایل همسایه حمله می‌‏بردند. ربیعه به آل یزید تاخته مردان آن قبیله را از دم تیغ گذراند و زنان و اموالشان را تصاحب کرد. پسر او هم که موسی نام داشت، از راهزنان معروف نجد بود و در عهد او، آل سعود به صورت دست‌ه‏ای غارتگر در نجد شناخته شدند.

ابراهیم دو پسر به نام «وَطْبان» و «مُقَرِّن» داشت که اولی بزرگ دودمان «آل وطبان»، ساکن «زبیر» نزدیک بصره بود و دومی جد اعلای آل سعود است که در نجد به سلطنت رسیدند. از احوال مُقرن و نیاکان او تفصیلی در تاریخ باقی نمانده است، همین قدر می‏‌دانیم که سعود پسر مقرن نخستین فرد معروف این خاندان است که در درعیه به امارت رسید. وی بر «آل مَعْمَر» که اخوال (دایی‌ها) او بودند تاخته، اهالی درعیه را قتل عام کرد و آل مَعْمَر را به عُیَیْنَه متواری کرد و خود در آن شهر به امارت نشست. او در سال 1140هـ ق/1727 مـ در درعیه درگذشت و پسرش محمد، حکمران آن شهر شد.

ملک عبدالعزیز و فرزندانش

محمد بن سعود (1140 ـ 1179 هـ . ق.): چنان که گذشت، محمد بن عبدالوهاب وقتی نتوانست در عیینه بماند، به درعیه رفت. وی در آنجا به خانه یکی از شاگردانش که «عبد الله بن سُوَیْلِم» نام داشت وارد شد و سایر شاگردان و مریدانش دور او را گرفتند. محمد بن سعود به تشویق برادرش «ثِنْیان» و«مُوضِی»، همسرش از فرصت استفاده کرد و به دیدار ابن عبد الوهاب رفت و با او پیمان اتحاد منعقد کرد. از آن پس شیخ محمد مجال پیدا کرد، نقشه‌‏هایی را عملی کند که سال‌ها در سر پرورانده بود و «دولت وهابی» را پایه‏‌گذاری کند. محمد به اشارت ابن عبد الوهاب و ارشاد او ارتشی خونریز از اعراب تشکیل داد و شروع به دست‏اندازی و غارت قبایل نجد کرد. «عُرَیْعر» امیر احساء و «حسن بن هبة ‏الله»، امیر نجران در سال  1178هـ ق/1765 مـ برای رفع غائله وهابیان بر درعیه تاختند، اما محمد بن سعود به تدبیر ابن عبد الوهاب این خطر را دفع و امیر احساء را ناگزیر از بازگشت به شهر خویش کرد و با امیر نجران پیمان صلح منعقد نمود. «دهام بن دَوَاس»، امیر ریاض دشمن سرسخت ابن عبد الوهاب از سال 1160هـ ق/1747مـ حملات خود را به درعیه آغاز کرد که این حملات سال‌ها ادامه داشت و موجب کشتار بسیار از دو طرف شد. امرای حُرَیْمِلاء و ضَریِّه نیز هر وقت فرصت می‏‌یافتند به درعیه حمله می‌‏کردند. اما محمد بن سعود مقاومت می‏کرد و ابن عبد الوهاب نیز در میدان جنگ حاضر می‌‏شد و روحیه سربازان را تقویت می‌‏کرد. سرانجام محمد بن سعود در 1179هـ ق/ 1765 مـ بعد از 20 سال حکمرانی و جنگ درگذشت و جای خود را به پسرش عبد العزیز سپرد.

ملک عبد العزیز

عبد العزیز بن محمد (1179 ـ 1218 هـ . ق.): در مدت 200 ساله حکومت آل سعود دو امیر در این خاندان به قدرت و سنگدلی و قساوت شهرت یافتند، یکی «عبد العزیز بن محمد بن سعود» و دیگری «عبد العزیز بن عبد الرحمن». عبد العزیز بن محمد بن سعود به پشتیبانی شیخ محمد بن عبد الوهاب کشوری را وسیع به تصرف خود آورد و عبد العزیز بن عبد الرحمن مملکت عربی سعودی را تأسیس کرد. عبد العزیز بن محمد به سال 1185هـ ق/1773 مـ بر عشایر متحد نجد تاخت و آنان را در روستای «حایر» شکست داد. بعد سپاهیان امیر ریاض را در سال 1187هـ ق/1773 مـ تار و مار کرد و پس از مرگ دهام، شهر ریاض را به تصرف خود در آورد. در سال 1190هـ ق/1776 مـ شهر «ثَرْمَدَه» را فتح کرد و سال بعد دو منطقه  مهم «سُدَیْر» و «وَشْم» تسلیم او شدند. سپس با امیر عیینه و سایر مشایخ نجد پیمان آشتی منعقد کرد و بیشتر قبایل آن خطه به آیین وهابیت درآمدند. عبد العزیز بن محمد اراضی خرج و تهامه و شهرهای مجمعه و حرمه و بُرَیْدَه را تصرف کرد و در جنگ با «غالب بن مُساعد»، شریف مکه بر وی پیروزی شد. در حمله به مناطق جبل شَمَّر و حایل و قصیم بعد از قتل و غارت بسیار، آن نواحی را به تصرف خود در آورد و با قتل عام‌های بی‏رحمانه، اعراب سراسر عربستان را مرعوب و فرمانبردار خود ساخت.

بی‌تردید اگر درنده خویی عبد العزیز بن محمد و پسرش سعود نبود، نه امارت سعودی دوام می‌‏یافت و نه آیین وهابی رواج پیدا می‌‏کرد. به فرمان او هر مسلمان غیر وهابی چه شیعی و چه سنی واجب‏ القتل؛ و مال و ناموسش بر وهابیان حلال می‌شد و تا زمان اکتشاف نفت هزینه ارتش و بودجه کشور سعودی از همین محل‌ها تأمین می‌‏شد. از جمله فتوحات عبد العزیز بن محمد که موجب شهرت او در عربستان شد، فتح مکه و مدینه و طائف بود که اماکن متبرکه و قبور ائمه را طی آن ویران کرد و آیین وهابیت را در حجاز جاری کرد.

وی با تصرف بحرین و چند امارت ساحلی خلیج فارس سابقه‌ه‏ایی برای آل سعود به وجود آورده که همواره به آن استناد می‌‏کنند. در اواخر زمامداری عبد العزیز بود که ابن عبد الوهاب در نود و یک سالگی و به قول «ابن بِشْر"» مورخ نجدی در نود و هشت سالگی درگذشت.

از جمله اقدامات ننگین عهد عبد العزیز بن محمد این بود که پسرش سعود به امر او و فتوای علمای وهابی در فروردین 1217 هـ . ق. به کربلا حمله و اهالی آن شهر مقدس را قتل عام کرد و حرم «حسین بن علی» ـ ع ـ و «عباس بن علی» ـ ع ـ را ویران کرد و به آتش کشید. در این حمله که به بهانه دست‏اندازی اعراب شیعی «خزاعِل» به حُجاج نجدی صورت گرفت، شهر کربلا به طور کامل غارت و خیابان‌های آن از کشتگان شیعی انباشته شد.

وهابی‌ها در این کشتار کشتگان را برهنه می‌‏کردند و لباسشان را می‌‏ربودند. به اماکن متبرکه کربلا هر اهانتی توانستند کردند و جواهرات نفیس و پرده‏‌ها و قندیل‌ها و هر چه طلا و نقره و اشیاء گران‌بها و نذورات که در خزانه حرم‌ها بود، را یغما کردند. سپس اشیاء غارتی را بر شتران بار کرده و به طرف نجد بازگشتند. آنها می‏‌خواستند نجف را نیز ویران و قتل عام کنند، اما سیلاب بهاری راه را بر ایشان بست و ناچار به درعیه بازگشتند.

 

پی‌نوشت:

[1]. خبرگزاری فارس، 91/04/02 - 11:06، شماره: 13910328000915

بازنشر

دیدگاه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.