پیامبری حضرت اسماعیل (ع)

  • 1394/01/31 - 19:53
این صفت مبارک که از زبان خداوند جاری‌شده است در مورد اسماعیل است، نه اسحاق (و این صفت درباره او بعد از وفات و دفن حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) به‌کاربرده شده است)، همین مطلب ثابت می‌کند که نه‌تنها اسماعیل برده و کنیز زاده نبوده بلکه او نبوت را از پدرش به ارث برده است. اما عهدی که خداوند با اسحاق در سن چهل‌سالگی داشته است: «خداوند...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از انتقاداتی‌ که بزرگان دین مسیحیت علیه مسلمین مطرح کرده‌اند این است که: «یکی از اعتقادات مسلمین باور به نبوت اسماعیل ابن ابراهیم است که از پدرش به ارث برده است، و این در حالی است که مادر اسماعیل کنیز بود و اسماعیل هیچ‌یک از صفات نبوت را نداشت، درنتیجه خود او و اولادش شایستگی مقام نبوت را ندارند.»

پاسخ: در ابتدای نصوص موجود در کتاب مقدس را در مورد اسماعیل (علیه‌السلام) ذکر می‌کنیم: «و به‌مجرد ورود ابرام به مصر، اهل مصر آن زن را دیدند که بسیار خوش‌منظر است- و امرای فرعون او را دیدند و او را در حضور فرعون ستودند. پس وی را به خانهٔ فرعون درآوردند- و به خاطر وی با ابرام احسان نمود و او صاحب میش‌ها و گاوان و حماران و غلامان و کنیزان و ماده الاغان و شتران شد»[۱]. آیا صحیح است که بگوییم اسحاق زنازاده بوده است؟! آیا این نسبت دادن به جناب ساره و انبیاء الهی در شأن آنان می‌باشد؟! این در حالی است که به جناب هاجر تنها نسبت کنیزی داده شده است و این صفتی نیست که شرم‌آور باشد: «و چون ده سال از اقامت ابرام در زمین کنعان سپری شد، سارای زوجهٔ ابرام، کنیز خود هاجر مصری را برداشته، او را به شوهر خود، ابرام، به زنی داد- پس به هاجر درآمد و او حامله شد؛ و چون دید که حامله است، خاتونش به نظر وی حقیر شد. [۲]

تناقض: در متن اول آمد که فرعون به ابراهیم (نه به ساره) کنیزانی داد که هاجر نیز جزء آنان بود، درحالی‌که در متن دوم هاجر به‌نام کنیز ساره معرفی‌شده است. در هر دو حالت هاجر همسر ابراهیم است نه کنیز ساره! از طرفی هم، به شرایع کتاب مقدس که توجه شود: «بعدازآنکه صدقیا، پادشاه یهودا، تمام برده‌های اورشلیم را آزاد کرد، پیغامی از طرف خداوند به من رسید. -صدقیای پادشاه، طی یک عهد مذهبی، دستور داده بود هرکس که غلام یا کنیزی عبرانی دارد، او را آزاد کند و گفته بود که هیچ عبرانی حق ندارد ارباب عبرانی دیگر باشد، چون همه باهم برادرند.- بزرگان قوم و مردم نیز همه دستور پادشاه را اطاعت کرده، برده‌های خود را آزاد نمودند»[۳]. «اما وقتی‌که برده‌ای را آزاد می‌کنید نباید ناراحت شوید، چون او در طی شش سال برای شما کمتر از نصف دستمزد یک کارگر عادی خرج برداشته است. خداوند، خدایتان برای اینکه او را آزاد ساخته‌اید شمارا در هر کاری برکت خواهد داد»[۴]. طبق این شریعت جناب هاجر که مدت ده سال کنیز بود، آزادشده و هنگام ازدواج با حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) آزاده بوده است. اینکه برخی این حکم را مخصوص عبرانیان می‌دانند مخالفت با شریعت بوده همچنان که در نص کتاب مقدس آمده است که:  «مردمانی را که متعلّق به من نبودند، قوم خود خواهم نامید و ملّتی را که مورد لطف من نبود، محبوب خود خواهم خواند. و درست در همان‌جایی که به ایشان گفته شد: شما قوم من نیستید آنجا آن‌ها فرزندان خدای زنده خوانده خواهند شد»[۵]. اگر قوم برگزیده فقط قوم یهود هستند پس آن قومی که خداوند آن‌ها را قوم خود نمی‌دانسته و سپس آن‌ها را قوم  خود خوانده است چه کسانی هستند؟ آیا ممکن نیست این قوم همان فرزندان حضرت اسماعیل (علیه‌السلام) باشند؟!

تنها دلیل آنان بر این­که نبوت به ارث نمی‌رسد، سخنی از زبان ساره است: «سارا آن‌ها را دید و به ابراهیم گفت: «این کنیز و پسرش را بیرون کن. پسر این زن نباید از ارث تو که فقط باید به اسحاق برسد هیچ سهمی ببرد.» این موضوع ابراهیم را بسیار ناراحت کرد چون­که اسماعیل هم پسر او بود»[۶]. مگر شریعت از زبان ساره جاری می‌شود که سخن او را که بر اساس خصلت و حسادت زنانه بوده است، به‌عنوان یک اصل جاری می‌کنند؟! این سخن ساره با توجه به نص کتاب مقدس، حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) را ناراحت کرده، و این نشان می‌دهد که سخن ساره به‌ناحق و از روی بی‌عدالتی بوده است، آيا چنین سخنی با این ویژگی‌ها می‌تواند جزء شریعت الهی قرار گیرد؟! عکس این قضیه را می‌توان از کتاب مقدس یافت که حضرت اسماعیل (علیه‌السلام) برخلاف حضرت اسحاق در همان سنین کودکی موردتوجه خداوند بوده است: «من شنیدم که تو درباره اسماعیل درخواست نمودی، بنابراین من او را برکت می‌دهم و به او فرزندان بسیار و نسل‌های زیاد خواهم داد. او پدر دوازده امیر خواهد بود. من ملّت بزرگی از نسل او به وجود خواهم آورد»[۷].

این صفت مبارک که از زبان خداوند جاری‌شده است در مورد اسماعیل است، نه اسحاق (و این صفت درباره او بعد از وفات و دفن حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) به‌کاربرده شده است)، همین مطلب ثابت می‌کند که نه‌تنها اسماعیل برده و کنیز زاده نبوده بلکه او نبوت را از پدرش به ارث برده است. اما عهدی که خداوند با اسحاق در سن چهل‌سالگی داشته است: «خداوند بر اسحاق ظاهر شد و فرمود: «به مصر نرو. در همین سرزمین درجایی که من می‌گویم بمان... در اینجا زندگی کن. من با تو خواهم بود و تو را برکت خواهم داد. تمام این سرزمین را به تو و به نسل تو خواهم داد و پیمانی را که با پدرت ابراهیم بسته‌ام، حفظ خواهم کرد»[۸]. این عهد در مورد اسحاق هیچ‌گاه محقق نشد چون حضرت یعقوب همراه تمام فرزندانش آن سرزمین را ترک کرده و به مصر (برای دیدار حضرت یوسف) مهاجرت کردند و همان‌جا مقیم شدند. مطلب دیگر اینکه دو قوم یهود و مسیح در کتاب مقدس به‌نام فرزندان یعقوب ذکرشده‌اند نه فرزندان اسحاق، چون یعقوب برکت، عهد و نبوت را از برادر بزرگ خود یعنی اسماعیل به ارث برد، و خداوند می‌فرماید: «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ نَافِلَةً  وَ کلاًُّ جَعَلْنَا صَلِحِینَ؛ و اسحاق و یعقوب را به‌عنوان نعمتی افزون به او بخشودیم و همه را از شایستگان قراردادیم»[۹]. این آیه نشان‌دهنده این مطلب است که فرزند اصلی حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) که باید وارث نبوت باشد، حضرت اسماعیل (علیه‌السلام) است و جناب اسحاق و یعقوب (علیهماالسلام) فرزندان نافله او به شمار آمده‌اند[۱۰].

پی‌نوشت:

[۱]. پیدایش  ۱۶ – ۱۳: ۱۲
[۲]. پیدایش ۳ و ۴: ۱۶
[۳]. ارمیا ۱۰ -۸: ۳۴
[۴]. تثنیه ۱۸: ۱۵
[۵]. رومیان ۲۵: ۹
[۶]. پیدایش ۱۰-۱۱: ۲۱
[۷]. پیدایش ۲۰: ۱۷
[۸]. پیدایش ۴-۲: ۲۶
[۹]. انبیاء/۷۲
[۱۰]. ابوالوفاء، محمد، حوار مع اهل الکتاب، جلد اول، ناشر: دارالنفائس، اردن، سال ۱۴۲۰ ه.ق.

تولیدی

دیدگاه‌ها

خیلی جالب بود ممنون

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.