آکوئیناس و آموزه‌ی فداء

  • 1393/02/19 - 22:49
آموزه‌ی فدا یکی از آموزه‌های اساسی مسیحیتِ به خطا رفته است. بنا بر این آموزه، انسان‌ها همگی بواسطه‌ی نافرمانی حضرت آدم و حوا گنه‌کارند و باید جبران کنند؛ اما چون نمی‌توانند خدا خود در لباس انسان (عیسی مسیح) ظاهر و با رفتن بر صلیب، تاوان این خطا را می‌پردازد! توماس آکوئیناس، چهره‌ی شناخته شده و معروف الهیاتیِ جهان مسیحیت تبیین و توجیهی در این راستا دارد که به گمانم از ضعف و سستی مفرط رنج می‌برد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مقدمه: در توضیح آموزه‌ی فداء آمده است: «همه آدمیان گرفتار گناه بودند، و او گناه نوع بشر را شست»[1]. سرپیچی از قانون شرع «گناه» و سرپیچی از قانون مدنی «جرم» نامیده‌ می‌شود. ادیان برای گناه تعاریف گوناگونی ارائه می‌دهند و برای جنبه‌های معنوی و حقوقی آن احکام مختلفی وضع می‌کنند. در یک نگاه، گناه به حق‌الله و حق‌الناس تقسیم می‌شود. در همه‌ی ادیان نادیده‌ انگاشتن حقوق خدا موجب زیان معنوی و تعرض به حقوق مردم موجب مجازات می‌شود.

در سنت ادیان ابراهیمی قدمت قربانی برای خداوند به روزگار هابیل و قابیل، فرزندان حضرت آدم و حوا باز می‌گردد. از اهداف قربانی توبه، کفاره، تقدیس و شکرگذاری است. در میان بنی‌اسرائیل دو نوع قربانی وجود داشته که پس از ویرانی معبد اورشلیم در سال 70 منسوخ شده‌ است (قربانی خون و قربانی غیرخونی). در مسیحیت دو نوع گناه مطرح‌ است: گناه اصلی و گناه فعلی. در الهیات مسیحی هر انسانی همراه با حالتی از گناه زاده می‌شود که منشأ آن، گناهِ آدم (خوردن میوه‌ی ممنوعه) است. مسیحیان می‌گویند فقط خدا می‌تواند کفاره‌ی گناه شود و این امر به وسیله‌ی مجسم‌ شدن وی به صورت خدای‌‌ پسر و قربانی‌ شدن وی عملی‌ شده است[2]. آگوستین معتقد است که مسیح «قربانی‌ گناه شد، او خودش را چون یک قربانی کامل بر روی صلیبی از رنج و مصیبت، تقدیم‌ کرد»[3].

در این مقال می‌خواهیم به طور مختصر نگاه آقای آکوئیناس را به آموزه‌ی فدا و نیز توجیهش را بیان و به خواست خدای دانا نقد کنیم. توماس آکوئیناس یکی از بزرگ‌ترین الهیدانان و متفکران جهان‌ِ مسیحیت است. در حدود سال‌های 1239-1230 در صومعه‌ی بندیکتی در مونته کاسینو بوده، سپس در دانشگاه ناپل دانشجو گردید و نیز در فرقه‌ی دومینیکی در ناپل ورود پیدا کرد. وی در سفر به پاریس ربوده‌ و به قصری خانوادگی برده می‌شود. وی به همراه آلبرت کبیر زمانی را به پژوهش و مطالعه طی می‌کند و به مقام کشیشی منتصب می‌شود. در 1252 به استادی الهیات نائل می‌گردد. اولین جامع بزرگ (جامع علیه منکران) را در 1259- 1264 می‌نگارد و در 1266 تألیف دومین جامع بزرگ (جامع الهیات) را آغاز می‌کند. در هجدهم ژوئیه‌ی 1323 از سوی پاپ ژان بیست و دوم در شهر آوینیون به طور رسمی قدیس شمرده می‌شود[4].

 به نظر آکویناس (1274- 1224ح) «گناهی که ما با آن زاده می‌شویم، بر ما سه اثر بر جای می‌گذارد. نخست، روح ما را آلوده می‌سازد ... دوم، ما اسیر شیطان زاده شده‌ایم ... و سرانجام آنکه، گناه ما (هم گناه جبلی‌‌‌‌‌‌مان و هم گناهانی که خود مرتکب شده‌ایم) در خور کیفر است»[5]. به باور آکوئیناس خدا می‌توانست «به حق» انسان‌ها را از بار گناه رهایی بخشد بدون آن که انتظار جبران از انسان‌ها داشته‌باشد. او می‌گوید که خدا تنها کسی است که توسط گناهان ما مورد تعرض واقع شده‌ است؛ در نتیجه می‌توانست ما را بیامرزد بدون آن که کیفری بر ما تحمیل کند. او در اینجا به فروشنده‌ای تمثیل می‌زند که طلبکار است اما می‌تواند طلبش را از مشتری نادیده بگیرد![6].

اما آکوئیناس پس از همه‌ی این سخنان بر آن است که خدا طلبش را درخواست کرد و مطالبه‌ی این دِین از سوی خدا ناحق نیست و خدا با مطالبه‌ی آن کاری غیراخلاقی نکرده‌ است. مطابق تلقی آکوئیناس مشکلی که پیش می‌آید این است که هیچ یک از ما نمی‌تواند دِینش را بپردازد. وی معتقد است که چون خدا دِینش را از انسان طلبید و انسان را یارای پرداختش نبود پس خود آن را به ذمه گرفت[7] ! به باور آکوئیناس خدا این کار را از طریق رنج و مرگ مسیح به انجام رساند و با این طرح موفق! نه تنها کل دِین بشریت ادا شد که اضافه هم آمد[8]!

این تمام آن چیزی است که این استاد الهیات و قدیس مسیحی از خدا و حکمتش ترسیم می‌کند. بیایید یک بار دیگر تبیین آکوئیناس را مرور کنیم. او می‌گوید «گناهی که ما با آن  زاده می‌شویم»؛ براستی مراد از آن گناه چیست؟ به طور حتم و از نگاه تمام الهیدانان و مبلغان مسیحی آن گناه، گناه حضرت آدم و حواست. خوب حال سؤالی که آقای آکوئیناس بایستی پاسخ دهند این که: اگر حضرت آدم و حوا مرتکب گناهی شده‌اند –با فرض تسالم بر گناه حضرت آدم و حوا- چرا این گناه همزاد ما گشته است؟! چرا ما بایستی تاوان گناه نکرده را پس دهیم؟ آیا این قدیس که معتقد به عدالت و اخلاقی عمل کردن خداست –که به طور حتم چنین است- با این باور، دچار تناقض نشده است. این چه عدالتی و اخلاقی است که یکی گناه کند آن‌گاه خداوند، دیگری را که هیچ نقشی نداشته شریک در گناه و عقاب سازد؟!

مساله‌ی‌ صفات برتر و مطلق خدا چیزی نیست که هیچ یک از ادیان و متدینانش از آن، اطلاع و یا بدان باور نداشته باشند؛ به طور مثال: آقای سی. اس. لوئیس در کتاب مشهور خود تحت عنوان مساله‌ی درد و رنج، می‌گوید: خدا نمی‌تواند کاری را انجام دهد که با سرشت او ناسازگار باشد[9]. براستی آیا این آموزه‌ی گناه نخستین که به زعم مسیحیت دامان همه را آلوده ساخت بدون آن که کوچک‌ترین نقشی در انجامش داشته باشند با سرشت خدا و صفات برخاسته‌ی از آن مثل حکمت، عدل، قدرت و محبتش می‌سازد؟!

نکته‌ی دیگر در بیانات آقای آکوئیناس این بود که خدای اخلاقیِ عادلِ قادر می‌توانست که این دِین را نادیده بگیرد اما مطالبه کرد، وقتی هم که دید که انسان نمی‌تواند آن را پرداخت کند با پروژه‌ی مسیح درمانی‌اش! از خیر جبران ما انسان‌ها گذشت و خود جبرانش کرد!

براستی این جور حرف زدن و توجیه کردن از مثل آکوئیناسی که ابن رشد گرایی را محکوم و به عنوان استاد الهیات در دانشگاه تدریس و کتاب جامع الهیات تألیف می‌کند بعید نیست؟! آیا آکوئیناس به خدای بزرگی که یکی از صفاتش علم بی‌نهایت است باور ندارد؟ آیا خدایی که به مقتضای واجب‌الوجود بودن و کمال مطلقش از هر عیبی بری است می‌تواند از صفت جهل و نقص در شناخت برخوردار باشد؟! این چه خدایی است که در عین عدالت، تسری گناه می‌دهد؟ و در عین علم و دانایی مطلق و بی‌انتهایش از کسانی (همه‌ی انسان‌ها) که توان پرداخت دِینش را ندارند طلب دِین می‌کند؟ بعد هم که می‌بیند نمی‌توانند بپردازند خود وارد عمل می‌شود؟

و حرف آخر این که بر فرض، این باورها و توجیهاتش موجه؟!! اما این که عیسی مسیح به جای انسان گنه‌کار بر صلیب رود چه توجیهی دارد؟ به قول آن ضرب‌المثل فارسی: گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری! اگر عیسی مسیح (علیه‌السلام) انسان است و به خاطر گناه انسانی دیگر، بر صلیب می‌رود که به هیچ روی عادلانه نمی‌نماید. اگر هم  عیسی خداست که به خاطر گناه انسان کشته میشود! معقول به نظر نمی‌رسد؛ چرا‌که اگر بنا بر قربانی شدن باشد این انسان است که سزاوار فدا شدن برای خداوند است نه آن‌که خدا فدای او شود.

نتیجه آن که آموزه‌ی کلیدی فدا که از باورهای اساسی و ارکان مسیحیتِ به خطا رفته است با تبیین آقای توماس آکوئیناس به عنوان یکی از بزرگ‌ترین الهیدانان قرون وسطی در میانه‌ی راه توجیه، توقیف شد و به دروازه‌های تعقل راهی نیافت.

منابع

[1]- پترسون، مایکل و ... [و دیگران]، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه‌ی احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، 1379، چاپ سوم، ص 469.

[2]- عباس رسول‌زاده، جواد باغبانی، شناخت مسیحیت، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۹، ص 593-599.

[3]- مک گراث، آلیستر، درسنامه‌ی الهیات (بخش دوم)، ترجمه‌ی محمدرضا بیات ... [و دیگران]، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1392، ص 626.

[4]- کونگ، هانس، متفکران بزرگ مسیحی، گروه مترجمان، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، چاپ دوم، تابستان ۹۰، ص 123- 124.

[5]- عقل و اعتقاد دینی، ص 469.

[6]- همان، ص 469- 470.

[7]- همان، ص 470.

[8]- همان.

[9]- درسنامه‌ی الهیات، ص 419.

  

 

            

 

 

 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.