تناقضات بهائیت
مبلّغهای تشکیلات بهائیت، محرومیت زنها از مدیریت بیت العدل را امتحانی برای بهائیان و حجابی برای غیربهائیان معرفی میکنند و از بهائیان میخواهند تا بر خلاف آموزه تطبیق دین با علم و عقل، کورکورانه آن را بپذیرند. از طرفی، چگونه مدیریت بیت العدل به روحیات زنی و جایگاه مادری زنان بهائی لطمه میزند اما زندان رفتن بخاطر امور تشکیلاتی، آسیبی به جایگاه و روحیه آنان وارد نمیکند؟
پیامبرنمای بهائیت دشمنی با پیامبران را سیرهای تکراری در بین پیامبران گذشته دانسته و دشمنی با خود و جناب باب هم از همین قِسم معرفی کرده است. این درحالیست که بر خلاف پیامبران گذشته که حقانیت خود را با منطق و معجزه ثابت کردند، مدعیان پیامبری بابی و بهائی به جای معجزه، سیاست رُعب و وحشت را پیش گرفتند.
کانال تبلیغی بهائیت مدعی شد عبدالبهاء بر این باور بود که نباید محبّت را ابزار تبلیغ کرد و در تبلیغ بهائیت نباید به ریاکاری متوسل شد. اما با نگاهی به متون و سابقه بهائیت درمییابیم که پیشوایان بهائی از حسینعلی نوری گرفته تا عبدالبهاء و شوقی افندی، استفاده ابزاری از محبّت و کمک به دیگران را یکی از ابزارهای مهم تبلیغی بهائیت شمردهاند.
یکی از بهائیان آمریکایی با نقل روایتی جعلی میگوید که خوشا به حال کسی که ککهای شهر عکا او را بگزند. یکی از بهائیان حاضر هم به شوخی میگوید که از قضا وقتی عبدالبهاء از عکا به حیفا آمد، کک و آفات را هم با خود آورد. اما پشت این شوخی، حقیقتی عجیب از کثیفی عبدالبهاء و حمام نرفتن سالی به یکبار او نهفته است.
در داستانی که مبلّغ بهائی نقل میکند، عبدالبهاء به خودستایی و نژادپرستی خاخام یهودی اعتراض میکند. اما در واقع عبدالبهاء خاخام یهودی را به باوری سرزنش کرد که مشابه آن در بهائیت وجود دارد؛ با این تفاوت که خاخام یهودی به صراحت عقیده قلبی خود را بیان کرد و بهائیت با زیرکی آن را پنهان میکند.
عبدالبهاء خاطره خود از دیدار با یک خاخام یهودی را اینگونه نقل میکند که بسیار کثیف بود و بخاطر مسئله نجاست و حرمت، از ناهار ما که مرغ بود نخورد. اما چرا عبدالبهاء که در کثیفی سرآمد بود، به کثیفی خاخام اعتراض داشت؟ چرا بهائیها به حکم یهود، بر حرمت و نجاست خود اعتراض نمیکنند؟ و چرا به اسم عبدالبهاء تبلیغ گیاهخواری میشود درحالی که غذای حیوانی، پای ثابت میهمانیهای او بود؟
یکی از ترفندهای بهائیت برای جذب اینست که شما را به آموزههای قرآنی در حقیقتجویی و دوری از تقلید کور مراجعه میدهند. این درحالیست که بهائیان از یک طرف حقیقتجویی را آموزهی ابداعی خود برمیشمارند و از سویی دیگر با ایجاد سیاستی بسته، راه هرگونه حقیقتجویی را بر پیروان خود بستهاند.
بهائیتی که خود را آیین محبت معرفی میکند و از نیکی با دشمن سخن میگوید، هیچ گونه انتقادی را نسبت به خود برنمیتابد. در این مقاله، داستانی از نوع برخورد سومین رهبر بهائیت با یکی از منتقدین این فرقه را میشنویم و برخورد او را با شعارهای نوع دوستی بهائیت مقایسه میکنیم.
برای پیروی از هر یک از ادیان الهی، تنها کافیست قلباً ایمان بیاوری و پیامبر و اصولش را بپذیری و نهایتاً ایمانت را به زبان بیاوری یا غسلی انجام دهی! اما برای بهائی شدن، ابتدا باید به همراه مشخصات، فرم درخواست را پر کنی و عدهای پس از تحقیق و بررسی نظر دهند که آیا شما صلاحیت اعتقاد به بهائیت را داری یا خیر!
سایت خبری تشکیلات بهائیت BWNS دوم اردیبهشت 1402 ش، از پذیرش استعفای دو عضو بیتالعدل خبر داد. سابقه بیت العدل نشان داده که بر خلاف شرط عصمتی که برای اعضای بیت العدل لازم برشمرده شده، تعویض اعضاء بخاطر کهولت سنّ آنان و فقط از میان مردهای با سابقه در ارگانهای بلند پایهی بهائی، آن هم به واسطه انتخابات نمایشی صورت میپذیرد.
تشکیلات بهائیت در پیامی با ذوق زدگی تمام، خبر رساندن جزوه صلح خود به دست رئیس جمهور آمریکا رونالد ریگان را مخابره کرد و از حمایت او از بهائیان ایران خبر داد! اما به راستی تکلیف صلحی که بخواهد به دست فرقه نژادپرست بهائیت تدوین شود و به وسیله نظام مستکبر و خونریز آمریکا اجرایی شود، چه خواهد بود؟!
تشکیلات بهائیت وجود مرجعیت دینی و قشر روحانی را در فرقه خود منکر میشود. اما با بررسی متون بهائیت و واقعیت میدانی درمییابیم که این فرقه از مرجعیت دینی به نام بیت العدل برخوردار است. علاوه بر آن در بهائیت کسانی هستند در قالب مبلّغ دینی و در دو دسته ثابت و سیّار به تبلیغ بهائیت میپردازند و در قبال آن حقوق دریافت میکنند.
مری مکسول همسر ولی امر بهائیت در مقدمه مقالهای این پرسش را مطرح کرد که چرا با آنکه دوای دردهای عالم در دست ماست، استقبالی از آن نمیشود؟! اما در پاسخ به او باید گفت: این چطور دارویی است که حتی نتوانست دردهای آورندگانش را درمان کند؟! پس بهتر است چرایی بیمیلی به بهائیت را بیعملی و سیره و سیرت دورو و نازیبای بهائیت جستجو کنید.
عبدالبهاء در حدود سال 1920 مدعی شد که طاعون درمانی ندارد. این در حالیست که در سال 1897 یعنی بیش از بیست سال قبل از آن، اولین واکسن طاعون کشف شد. اما چگونه از عبدالبهائی که ادعای علم الهی دارد و شعار آوردن آموزهی مطابقت دین با علم و عقل سر میدهد، چنین اشتباه بزرگی می کند؟!