سيد علي محمد باب كيست

سيد علي محمد باب در سال 1235 اول محرم، در شيراز پا به جهان گذاشت و در 27 شعبان 1266 به دار آويخته شد. سيد باب در اين مدت 31 سال عمر داراي زندگي و رفتاري غيرعادي بوده: در جواني از لذات زندگي خود را محروم مي كرد و مانند مرتاضان هندي سختيها و محروميتهاي زيادي را متحمل مي گشت. طبق اصول علم روانكاوي، همين تحمل سختيها و مبدل به عقده هاي رواني در ضمير ناخودآگاه او شد، كه بعدها او را وادار كرد كه براي جبران آن محروميت ها و به عنوان بروز آنها به صورت (تصعيد) رواني، دست به كارهاي عجيب و ضداجتماع زمان خود زده ادعاهاي شگفتي نمود.
پدر او، ميرزا رضا بزاز شيرازي بود و در اوان كودكي سيد علي محمد باب درگذشت و سختيها و رنجهاي او از اينجا آغاز گشت و او نزد دائي خود به نام سيد علي كه او نيز پيشه ي تجارت داشت، پرورش يافت.
وي كه به حد بلوغ رسيد، شروع كرد به خواندن درسهاي ابتدائي و سپس، به فراگرفتن ادبيات فارسي و عربي پرداخت و آنگاه در سلك طلاب علوم ديني درآمد ولي رسما طلبه نشد و مانند آنها در مدرسه اي مخصوص، درس نخواند، بلكه در هر فرصتي از هر علمي از علوم ادبي نزد اشخاص درس مي خواند.
كارهاي او، عادي نبود، بدين معني، كه از وقتي كه خود را شناخت از مردم كناره مي گرفت و در رياضت كشي و چله نشيني و ختم گرفتن، مي كوشيد و نيز از ويژگيهاي او، خوش نويسي و تندنويسي قابل توجه او بوده است، به طوريكه در اين هنر، ميان مردم مشهور شد و او را خطاطي ماهر مي شناختند. [1]
اينها خصوصياتي بود كه تاريخ براي او ثبت كرده است، ولي بابيان و بهائيان نمي خواهند قبول كنند كه او درس خوانده بود و او را مانند پيامبران ديگر «امي» و درس نخوانده و بي سواد معرفي كرده اند. زيرا از قديم در اديان معمول چنين بوده است كه پيامبران پيش از نبوتشان بي سواد و درس نخوانده معرفي شده اند، و سخنان آنان در توجيه دينهاي خود، به قول علماي اديان، وحي و الهام بوده است زيرا اگر پيامبر صاحب شريعتي بيش از بعثت، عالم درس خوانده باشد براي ديگران اين توهم پيش خواهد آمد كه گفته هايش از نزد خدا نباشد.
بنابراين در همه ي دينهاي متكامل، به طور كلي، اين امر مورد قبول و از ضروريات شمرده شده است.
بابيان و بهائيان هم نخواسته اند پيشوايشان بيرون از اين آئين باشد، از اين رو منكر درس خوانده و دانش آموخته بودن سيد باب شدند. قصدشان اين بوده كه او «به مكتب نرفته و خط ننوشته، مساله آموز مدرسان شده» ولي چنانكه از راه تحقيق در پائين تر اشارت خواهيم كرد، شواهد و قرائن و نصوص تاريخي كه موجود است خلاف ادعاي بهائيان را ثابت مي كند.
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] زعيم الدوله: مفتاح باب الابواب، چاپ اول، ص 111.