جواب استدلال گلپايگاني به حديث صعصعة بن صوحان
مي گوئيم: حديث صعصعه حديث مفصلي است در ص 153 جلد سيزدهم بحار (چاپ كمپاني)، اجمالش اينكه حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام در خطبه اي پس از حمد و ثناء الهي سه مرتبه فرمود اي مردم قبل از اينكه مرا از دست دهيد سئوالات خود را از من بپرسيد پس صعصعة بن صوحان از جابر خواست پرسيد دجال چه وقت خروج مي كند آن حضرت پس از ذكر علامات و حوادث شيوع فسق و فجور هنگام خروج دجال، مي فرمايد: خير المساكن يومئذ بيت المقدس ليأتين علي
الناس زمان يتمني احدهم انه من سكانه. يعني آن روز بهترين مساكن بيت المقدس است البته البته خواهد آمد زماني بر مردم كه هر نفسي تمنا نمايد كه از ساكنين آنجا باشد. پس شخص ديگر به نام اصبغ بن نباته برخاست و عرض نمود اي اميرالمؤمنين دجال كيست آن حضرت فرمود دجال صايد بن صيد است شخص شقي او را تصديق و سعيد او را تكذيب مي كند و همچنين پس از ذكر بعض مشخصات و خصوصيات ديگر او و اينكه او دعوي خالقيت و ربوبيت كند و گويد (انا الذي خلق فسوي و قدر فهدي انا ربكم الاعلي) و انتقاد و تكذيب شديد از او، اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: يقتله الله عزوجل بالشام علي عقبة تعرف بعقبة افيق لثلاث ساعات من يوم الجمعة علي يدي من يصلي المسيح عيسي بن مريم خلفه يعني سه ساعت از روز گذشته ي روز جمعه در گردنه ي معروف به گردنه ي افيق واقع در شام به دست كسي كه مسيح عيسي بن مريم عقب او نماز خواهد خواند خداوند متعال دجال را مي كشد. و در ذيل حديث، صعصة بن صوحان در توضيح بعض اشارات حضرت اميرالمؤمنين كه معلوم است از خود آن حضرت در موقع ديگر استفاده نموده است مي گويد (ان الذي يصلي خلفه عيسي بن مريم هو الثاني عشر من العترة التاسع من ولد الحسين بن علي و هو الشمس الطالعة من مغربها يظهر عند الركن و المقام يطهر الارض و يضع ميزان العدل فلا يظلم احد احدا) يعني كسي كه عيسي بن مريم عقب او نماز مي خواند او دوازدهمين از عترت (رسول خدا) و نهمين از اولاد حسين بن علي است و اوست شمسي كه از مغربش طلوع مي كند (يعني شمس امامت كه به غيبت آن حضرت غروب نمود و مخفي از انظار شد، ثانيا به ظهور همان حضرت طلوع خواهد نمود) و نزد ركن و مقام ظهور مي كند و زمين را (از كفر و معصيت پاك مي نمايد و ميزان عدل مي گذارد پس احدي به احدي ظلم نخواهد نمود.
اكنون مي گويم اگر در استدلال به اين حديث، مراد گلپايگاني تطبيق آن بر سيد باب است بالبديهه پيداست كه اين غلط است چون باب با بيت المقدس هيچ ارتباط خاصي پيدا ننمود تا از اين جهت در زمان او آنجا خير المساكن گردد و اگر مرادش تطبيق با ميرزاي بهاء است، مقر و محل نفوذ
ميرزاي بهاء هم شهر عكاء بوده نه بيت المقدس (آري اين دو شهر هر دو در فلسطين واقعند) و تا امروز هم از بركات ظاهري و معنوي وجود جناب بهاء بيت المقدس قسمي نشده كه هر نفسي آرزو و تمنا نمايد كه از ساكنين آن ارض بوده باشد.
گذشته از اين بحسب حديث مزبور بيت المقدس هنگام خروج دجال چنين خواهد بود، و بحسب ساير احاديث و همين حديث (كه اميرالمؤمنين عليه السلام در آن مي فرمايد دجال به دست كسي كه پشت سر او مسيح عيسي بن مريم نماز مي خواند كشته خواهد شد و صعصعة بن صوحان نيز در مقام توضيح صريحا مي گويد كه آن كس دوازدهمين از عترت و نهمين از اولاد حسين بن علي عليه السلام است) خروج دجال مقارن و معاصر با خروج حضرت مهدي قائم آل محمد است بنابراين در مقام تطبيق اين حديث بر جناب بهاء يا بايد گفت جناب بهاء دجالند و يا قائم آل محمد ما ايشان را به دجالي از جهتي مي توانيم بپذيريم زيرا در همين حديث حضرت امير عليه السلام در وصف دجال فرمود كه دعوي خالقيت و ربوبيت مي نمايد و جناب بهاء نيز چنين دعوي را نموده است ولي او را به قائميت آل محمد به هيچ وجه نمي توان پذيرفت زيرا بحسب احاديث متواتره در جاي خود و همين حديث حضرت قائم عليه السلام كسي است كه عيسي بن مريم در پشت سر او نماز مي خواند، و او دوازدهمين از عترت رسول خدا و نهمين از اولاد حسين بن علي، و بدو ظهور او نزد ركن و مقام خواهد بود و پس از ظهور او احدي به احدي ظلم نخواهد نمود، و هيچ يك از اين اوصاف با جناب بهاء تطبيق نمي كند و خوشبختانه خود اهل بهاء هم او را به قائميت آل محمد نمي شناسد بلكه سيد باب را قائم و جناب بهاء را ظهور عيسوي و حسيني مي دانند.
پس واضح شد كه حديث صعصعه نيز دليل بر حقانيت عقايد اهل بهاء نيست بلكه دليل عليه آنها مي باشد.