جواب استدلال گلپايگاني به آيه ي و يستعجلونك بالعذاب

بر تقدير اينكه روز قيامت و روز عذاب قيامتي كفار و ميعاد بقاء دين اسلام يعني نهايت بقاء آن، روز ظهور قائم باشد (در حاليكه به حسب مدارك قطعيه در محل خود روز عذاب قيامتي كفار و قيامت كبري و ميعاد بقاء دين اسلام غير از روز ظهور قائم است) و نيز بر تقدير اينكه تفسير آيه ي مزبوره در جواب كفار هنگامي كه استعجال در عذاب نمودند چنين باشد كه گلپايگاني تفسير نموده كه تا يوم موعود نزول عذاب يك يوم رباني كه هزار سال است باقيمانده يعني در همين دنيا (با اينكه تفاسير متعددي از مفسرين درباره ي آيه شده كه هيچ يك موافق با مقصود و تفسير گلپايگاني نيست و با اينكه به حسب و قرينه ي تفسير آيه ي يدبر الامر كه قبلا نموديم و روايات گذشته در ذيل آن، بايد گفت كه هر تفسيري در اين آيه ي «و يستعجلونك» بشود بايد يوم هزار ساله آن را يوم نشأه ي آخرت و غير از دنيا بگوئيم).
مي گوئيم: اولا - مبدء اين هزار سال تا يوم موعود آيا جز اين است كه بايد از موقع جواب كفار و نزول همين آيه ي شريفه حساب شود، و اگر زمان نزول اين آيه را آخرين سال حيوة خاتم انبياء هم قرار دهيم آيا زمان انقضاء هزار سال با مقصود و مطلوب گلپايگاني كه يوم ظهور و قيام سيد باب و سنه ي 1260 هجري باشد هيچ وفق و مطابقت مي دهد؟
گلپايگاني در عبارات گذشته اش راجع به همين آيه ي شريفه و يستعجلونك الآيه (پس از ذكر آيه ي مباركه در سوره ي سبا و يقولون متي هذا الوعد ان كنتم صادقين
و تفسير آن به اينكه كفار پيوسته به اهل ايمان ايراد و انتقاد مي نمودند كه اگر راست مي گوئيد معين كنيد چه وقت اين همه وعده كه در قرآن وارد شده است ظاهر خواهد شد) مي گويد: «لهذا در جواب به حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم امر شد كه بگو براي شما ميعاد يك روز باقي است كه احدي نتواند آن را مقدم دارد و يا به تأخير اندازد.»
مي گويم: چه شد كه شما آن را تقريبا 250 سال مؤخر انداختيد؟
آيا آن سفسلطه و پشت هم اندازي كه گلپايگاني در آيه ي يدبر الامر براي قرار دادن مبدء هزار سال آن را از سنه ي فوت عسكري عليه السلام نمود، در مورد اين آيه، ديگر هيچ جا دارد؟
آيا خاتم انبياء صلي الله عليه و آله و سلم (محمد امين - محمد راستگو) بلكه خداي خاتم انبياء هم مگر (نعوذ بالله) مانند گلپايگاني شخصي دروغگو و حيله گر و پشت هم انداز بوده كه چون كفار استعجال عذاب نمودند به آنها بگويد تا روز عذاب شما هزار سال مانده است و حال اينكه در واقع اقلا هزار و دويست و پنجاه سال مانده باشد.
ثانيا - بر تقدير اينكه زمان انقضاء هزار سال با سنه ي ظهور سيد باب مطابقت نمايد آيا كفار زمان خاتم انبياء كه به آنها وعده ي عذاب شده بود در زمان سيد باب بودند كه به ظهور او معذب شوند؟! آري جناب بهاء در ايقان مدعي است كه كفار و منكرين سيد باب همان كفار زمان خاتم انبياء بوده اند كه رجوع نموده اند.
مي گويم: بر فرض صحت اين مطلب باطل جناب بهاء، همين كفار و مخالفين سيد باب تاكنون كه بيش از يك قرن هم از ظهور او مي گذرد آيا معذب و به قول گلپايگاني (كه به عين عبارات گذشته اش مي گويد وعده اعدام اهل طغيان و انقراض ارباب شرك و كفران به ورود آن يوم عظيم مهيب مقدر گشته) منعدم و منقرض گشته اند؟ آري اين از همان وعده هاي دروغي قلع و قمع تمام دشمنان و سلطنت و پيروزي احباء الله است كه از روز اول، سيد باب به احباء و اغنام الله داده و بسياري
از ابلهان را از همين راه فريفته است و كساني هم تا امروز به خميازه ي آن مانده اند. البته دستگاه دين سازي جز روي پايه هاي دروغ پردازي قرار نگيرد و در نتيجه جز به افتضاح و رسوائي تمام نگردد.