نگراني و اقدامات ارباب

در پي پي بردن جمال پاشا به نقش عبدالبهاء در كمك به قواي انگليس براي تصرف فلسطين و جاسوسي براي آن كشور و احساس خطر ارباب درباره ي خادم، چنان مي شود كه شوقي بيان مي كند:
«... احباي انگلستان چون بر خطرات شديده اي كه حيات مبارك را تهديد مي نمود، اطلاع يافتند؛ بلا درنگ براي تأمين سلامت آن وجود اقدس، اقدامات و مساعي لازمه مبذول داشتند. لرد كرزن [1] و ساير اعضاي كابينه ي انگلستان
نيز رأسا و مستقيما از وضع مخاطره آميز حيفا استحضار حاصل نمودند. از طرف ديگر، لرد لامينگتون [2] با ارسال گزارش فوري و مخصوص به وزارت خارجه ي آن كشور، انظار اولياي امور را به «شخصيت و اهميت مقام حضرت عبدالبهاء» جلب نمود.»
بر اساس اين گزارش جالب تاريخي و افشاگرانه كه نادانسته توسط شوقي
ارائه مي شود:
- بهائيان انگليس خبردار مي شوند كه جان عبدالبهاء در خطر است.
- در پي اين احساس خطر، آنان دست به اقداماتي مي زنند.
- نخست وزير و اعضاي كابينه ي امپراطوري انگليس، رأسا از خطري كه در شهر حيفا عبدالبهاء را تهديد مي كرد، پي جويي مي كردند.
- لرد لامينگتون با ارسال گزارش فوري به وزارت خارجه ي امپراطوري، نظر اولياي امور را به اهميت وجود جناب عبدالبهاء جلب مي كند.
راستي در دوراني كه انگليس مي كوشيد تا فلسطين را از حاكميت دولت عثماني به در آورد و براي تصرف شهرهايي چون حيفا لشكر برانگيخته بود، عبدالبهاء براي اين دولت چه ارزش و اهميتي داشت كه امپراطوري استعمارگر بريتانيا تا اين اندازه نگران وضع اين جناب بود. با خواندن دنباله ي ماجرا، اين نقش آشكارتر مي شود:
«چون اين گزارش به لرد بالفور [3] وزير امور خارجه وقت رسيد، در همان يوم
وصول، دستور تلگرافي به جنرال النبي [4] سالار سپاه انگيز در فلسطين صادر و تأكيد اكيد نمود كه به جميع قوا در حفظ و صيانت حضرت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن حضرت بكوشد.
متعاقب آن دستور، جنرال النبي، تلگرافي پس از فتح حيفا به لندن مخابره و از مصادر امور تقاضا نمود «صحت و سلامت مبارك را به دنيا اعلام نمايند.» يك بار ديگر ماجرا را بررسي مي كنيم تا حوادث پشت پرده آشكارتر شود:
- كشور متجاوز انگلستان براي فتح فلسطين اقدام مي كند.
- شهر حيفا به محاصره ي قواي انگليس درمي آيد.
- در همان ايام، جمال پاشا، فرمانده ي قواي عثماني، به عبدالبهاء و همكاري هاي او با نيروهاي انگليسي مظنون مي شود و درصدد برمي آيد تا او را دستگير كند و به سزاي عملش برساند.
- بهائيان انگليس به دست و پا مي افتند و از طريق كابينه ي!؟ دولت انگليس و مقامات وزارت خارجه به فرمانده ي سپاه انگليس در فلسطين ابلاغ مي شود كه در حفظ جان عبدالبهاء بكوشد.
در ضمن بررسي اين ماجراها ناخود آگاه به ياد داستان پدر عبدالبهاء در قصه ي ترور ناصرالدين شاه و جمله ي سفير روس مي افتيم كه به صدر اعظم ايران پيام مي فرستد كه بهاءالله امانت دولت روس است.
در داستان فلسطين هم «دستور اكيد صادر مي شود كه ژنرال النبي به جميع قوا در حفظ و صيانت عبدالبهاء و خانواده و دوستان ايشان بكوشد.» ادامه ي داستان را بشنويم:
«ضمنا فرمانده ي جبهه ي حيفا را مأمور ساخت كه تصميمات لازم جهت
حفظ جان مبارك اتخاذ و از اجراي نقشه ي پليد جمال پاشا - كه طبق اخبار واصله به دايره ي اطلاعات انگلستان بر آن تصميم بوده كه در صورت تخليه ي شهر و عقب نشيني قواي ترك، «حضرت عبدالبهاء و عائله ي مباركه را در كوه كرمل مصلوب سازد»- جلوگيري نمايد.» [5] .
به اين ترتيب دولت دل سوز انگليس، با استفاده از كارگزاران سياسي و نظامي خود، نهايت سعي و تلاش امپراطوري را براي حفظ جان ارزشمند اين خادم راستين، به كار مي گيرد و موفق مي شود كه جان جناب عبدالبهاء و خانواده اش را نجات دهد.
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] جورج ناتانيل كرزن (George Nathaniel Cruzon، Marquess، Viscount Scarsdale، Baron Ravensdale) (1859-1925) سيستمدار بريتانيايي، او در سالهاي 1898 - 1905 نماينده پادشاه انگلستان در فرمانروايي هند و جوان ترين فرمانده ي انگليسي در طول تاريخ سلطه ي انگليس بر هند است. در سال 1898 ملقب به بارون كرزن كندلسن شد.
از آن رو كه در آينده با نام هايي روبه رو مي شويم كه اين القاب را يدك مي كشند. مرتبه ي نجيب زادگان و اشراف (Nobleman) بريتانيايي را ذكر مي كنيم. آنان كساني اند كه در ماجراهاي مربوط به جناب عبدالبهاء و انگليس هر يك نقش ويژه اي داشته اند. شگفت زده نشويد! اين، حكايت از مقام والاي حضرت عبدالبهاء مي كند.
1- دوك (Duke)
2- ماركوز (Marquess)
3- ارل (Earl)
4- واي كنت (Viscount)
5- بارون (Baron)
- لرد (Lord)، عنوان و لقبي است كه به طور رسمي به بارون مي دهند، و به ماركوز، ارل يا واي كنت نيز به طور غير رسمي لرد مي گويند كه قبل از نام خانوادگي آنان مي آيد، مانند لقب سر (Sir) كه قبل نام كسي مي آيد كه نشان شواليه (Knighthood) به او داده شده است.
- كنت (Count)، نجيب زاده غير انگليسي است كه هم مرتبه با ارل است.
Concise Oxford English Dictionary, Tenth Edition, Oxford University Press, 2000, 1999.
[2] درباره ي اين سياست مدار انگليسي اطلاعاتي به دست نياورديم. همين اندازه مي دانيم كه گويا يكي از كارگزاران امپراطوري در هند بوده است.
[3] آرتور جيمز بالفور (Arthur James Balfour) (1848-1930) سياستمدار بريتانيايي. در سال 1874 به عنوان كنسرواتيو (Conservative) وارد پارلمان شد و در 1878 منشي عمو (يا دايي) خود در كنگره برلين (1878) بود. او در 1891 رهبر حزب كنسرواتيو در مجلس عوام شد و در 1902 به مقام نخست وزيري رسيد. اعلاميه بالفور (1917) يكي از كارهاي او بود كه در آن، بريتانيا از صهيونيسم به اميد اينكه فلسطين، خانه ملي يهوديان شود، حمايت مي كند، با اين شرط كه حقوق غير يهوديان در فلسطين رعايت شود.
[4] ادموند هنري هينمان آلنبي، واي كنت آلنبي اول (Edmund Henry Hynman Allenby, 1st Viscount Allenby) (1861 - 1936) مارشال (بالاترين درجه نظامي در برخي كشورها) بريتانيايي. هنگامي كه جنگ جهاني اول شروع شد (1914) او ابتدا رهبري سواره نظام و بعد ارتش انگليس در فرانسه را به عهده داشت. باقيمانده ي عمليات سواره نظام بزرگ را با حمله به فلسطين، اشغال اورشليم، و پايان دادن به مقاومت ترك ها بعد از جنگ مجيدو (Megiddo) (1918) ادامه داد. او در سال 1919 واي كنت شد.
[5] قرن بديع 296:3 و 297.