معیار عدم تصریح به نام

  • 14 ارديبهشت, 1395 - 18:34
یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت به شیعه وارد می‌کنند این شبهه می‌باشد که اگر علی امام است چرا نام او به صراحت در قرآن نیامده و یا اینکه آیه‌ای از قرآن به امامت وی تصریح کرده باشد؟ بنابراین حکم به تکفیر شیعه کرده‌اند. که در پاسخ می‌گوییم: چه تضمینی برای بهانه‌جویان وجود داشت که با تصریح به نام امیرمؤمنان، زیر بار روند؟

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت به شیعه وارد می‌کنند، این شبهه می‌باشد که اگر علی (علیه السلام) امام است، چرا نام او به صراحت در قرآن نیامده و یا این‌که آیه‌ای از قرآن، به امامت وی تصریح نکرده است؟ بنابراین حکم به تکفیر شیعه کرده‌اند.
پاسخ: امامت ابوبکر و عمر کجای قرآن آمده و تکفیر مخالفان، چرا؟!
شما که امامت را رکنی از ارکان دین نمی‌دانید و این‌چنین شیعه را مورد حمله قرار می‌دهید، پاسخ دهید که اگر امامت ابوبکر و عمر، رکنی از ارکان دین نیست، که مسلماً نیست، اگر نام آن‌ها در قرآن نیامده، که مسلماً نیامده و خلافت و جانشینی آن‌ها منصبی الهی و نبوی نیست، که مسلماً نیست، پس با استناد به کدام آیه قرآن، مخالفان و منکران خلافت آن‌دو را تکفیر و سخت‌ترین احکام را برای آنان صادر می‌کنید؟ این در حالی است که هیچ‌یک از علمای شیعه، مخالفان امامت و خلافت بلافصل امیرمؤمنان (علیه السّلام) را تکفیر ننموده؛ امّا در مقابل ببینیم اگر کسی امامت ابوبکر و عمر را نپذیرد، به چه احکام سنگینی محکوم می‌گردد، که در این‌جا به چند مورد مرتبط به موضوع، اشاره می‌کنیم: «کسی‌که خلافت ابوبکر یا عمر را انکار کند کافر است.»[1]
شاید برخی بگویند، حکم بالا مربوط به خلافت ابوبکر و عمر است، نه امامت آن‌دو؛ در پاسخ به آنان توجه به فتاوای زیر نیز جالب است: «هر کس منکر امامت ابوبکر و عمر شود، کافر است.»[2]
حکم تکفیری شدیدتری را در فتوای زیر ببینید: «هر کس امامت هر سلطانی را منکر شود، کافر است!»[3]
و از این هم شدید‌تر و تندتر حکم زیر است: «ابوبکر و عمر، اصل (دین) پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و همین علّت تکفیر رافضه (شیعیان) است؛ زیرا ابوبکر و عمر را دشمن داشته و آن‌ها را دشنام می‌دهند!»[4]
از طرفی معرفی به نام، برطرف کننده اختلاف نیست؛ با توجه به این‌که «علی» تنها نام حضرت امیرمؤمنان (علیه السّلام) نبود، همان‌گونه که «ابوطالب» نیز تنها کنیه‌ی پدر بزرگوار آن حضرت نبود و افراد فراوانی با همین نام‌ها و کنیه‌ها در میان عرب بودند، بنابراین اگر نام آن حضرت صریحاً هم در قرآن می‌آمد، باز هم بهانه‌جویان، نام «علی» را بر شخص دیگری تطبیق کرده و آن را نمی‌پذیرفتند.
قرآن کریم، ماجرای بهانه‌جویی بهانه‌گیران را در چند جای قرآن کریم، بیان داشته که با وجود تصریح به برخی مطالب، امّا باز هم بهانه‌گیران، حق را نپذیرفته و هم‌چنان بر طبل اختلاف کوفته‌اند. به‌عنوان نمونه، بنی‌اسرائیل به جای پذیرش فرمان خداوند، به چه بهانه‌هایی رو آوردند: «أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ.[بقره/247] از کجا «طالوت» می‌تواند فرمانروای ما باشد، در حالی‌که ما به فرمان‌روایی شایسته‌تریم و او توانمندی مالی ندارد؟» بنابراین چه تضمینی برای بهانه‌جویان وجود داشت که با تصریح به نام امیرمؤمنان (علیه السّلام) در قرآن کریم، زیر بار روند؟

پی‌نوشت:

[1]. شرح فتح القدیر، سیواسی، دار الفکر، بیروت، ج 1، ص 350.
[2]. فتاوی السبکی، سبکی، دار المعرفة لبنان، ج 2، ص 576.
[3]. قوت القلوب، بأبی طالب المکی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 2، ص 210.
[4]. فتاوی السبکی، سبکی، دار المعرفة، لبنان، ج 2، ص 576.

تولیدی

إضافة تعليق جديد

CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
Fill in the blank.