بهائیت وشیخیه
بدون شک نقش یهود در ایجاد و نفوذ در هستههای نخستین جریان بهائیت، قابل انکار نیست. آنچه امروزه از رفتار خائنانهی تشکیلات بهائیت به چشم خورده و ماهیت آن را به عنوان تشکیلاتی سیاسی و نه دینی الهی به نمایش میگذارد، حمایت بیقید و شرط این تشکیلات از رژیم کودککش صهیونیستی و تلاش برای تطهیر چهرهی منحوس این رژیم میباشد.
مبلّغان بهائی تحریف حکم جواز دو همسری در بهائیت توسط عبدالبهاء را تبیین تدریجی احکام توسط او میدانند. این در حالیست که این اقدام عبدالبهاء، تشریع حکمی جدید و نه تبیین بوده است. همچنین بر اساس نصوص بهائی، عبدالبهاء حق تشریع و تغییر احکام در بهائیت را نداشته است. لذا این عمل بدون مجوزش، شأنیتش را به عنوان پیشوایی الهی زیر سؤال میبرد!
عبدالبهاء با تمسک به چهار مقدمهی اشتباه، درصدد آن برآمد تا منظور پیامبرخواندهی بهائی از دوهمسری را به یک همسر تحریف کند. او در ابتدا تصریح پدر خود به جواز دو همسری را منکر شده و سپس عدالت را شرط محال جواز این عمل برشمرده است! اما آیا دلیل تحریف سخنان پدر توسط پسر، چیزی جز فریب اذهان عمومی از جانب مدعی پیشوایی الهی بهائیت است؟!
پیشوایان بهائیت، تساوی حقوق زن و مرد را به عنوان یکی از تعالیم اختراعی خود معرفی کردهاند. اما جالب است بدانیم که بر خلاف این شعار، مردها را موظف به پرداخت مهریه به زنها میدانند! از آن عجیبتر اینکه حتی میان زنهای دارای شوهر شهری با شوهر روستایی نیز تبعیض قائل شده و مهریهی زنان دارای شوهر شهری را بیشتر تعیین کردهاند!
عبدالبهاء در توجیهی غیرمستند و غیرمنطقی، اختصاص خانهی متوفی به فرزند بزرگ پسری را به تبعیت از میراث نبوت در پیامبران دانسته و پسر بزرگ را مسئول رسیدگی به امور خانواده معرفی کرده است! اما به راستی اگر پسران بهائی هم به تبع عبدالبهاء از این وظیفهی اخلاقیشان شانه خالی کردند، تکلیف خانوادهی متوفی و شعار پوشالی تساویطلبی چه خواهد شد؟!
مبلّغان بهائی مدعیاند پیشوایان این فرقه برای اولینبار، به دفاع از حقوق زن برخواسته و از اینرو، سایر جنبشهای آزادیخواهانه از بهائیت الگو گرفتهاند. این در حالیست که از یکسو این آموزه شعاری توخالی در بهائیت به شمار آمده و از سویی دیگر پیشوایان بهائی مخترع این شعار نبوده و آن را از شعارهای مُدرن زمانشان کپیبرداری کردهاند.
پیامبرخواندهی بهائی در کتاب اقدس، خانهی مسکونی را سهم الإرث فرزندان پسری تعیین کرده است. اما عبدالبهاء این حکم پدر خود را تحریف و آن را مختص فرزند بزرگ پسری دانسته است! اما به راستی چگونه میتوان باور کرد که این تحریفِ بدون مبنای عبدالبهاء، هیچ ارتباطی به اینکه او پسر بزرگ پیامبرخواندهی بهائی بوده، ندارد؟!
پیشوایان بهائی در شعارهای تبلیغاتی خود، تأکید بسیاری بر تساوی حقوق زن و مرد داشته و در این راستا، شوقی افندی از این شعار، به عنوان فرصت تبلیغی مناسب برای بهائیان یاد کرده است. این در حالیست که تقسیم نامساوی و بلکه ناعادلانهی ارث میان دختر و پسر در این فرقه، نمونهی بارزی از تناقض در گفتار تا عمل پیشوایان بهائیت است!
مبلّغین بهائی در راستای سرپوش نهادن بر تضییع حقوق زن و دامن زدن به اصل نابرابری میان زن و مرد در این فرقه، مدعی میشوند اسلام به زدن زنان فرمان داده است. این در حالیست که ضرب در آیه به معنای زدن نیست و بر فرض هم که به معنای زدن باشد، طی مراحل ملاطفتآمیز برای احقاق حقوق مرد شرط بوده و زدن باید آرام و به طور ملایمتآمیز باشد.
بنابر تأکید شوقی افندی، بهائیان موظفند تا از شعار تساوی زن و مرد در این فرقه، به عنوان فرصت تبلیغی مناسب استفاده کنند. اما آیا فرقهای که احکامی نابرابر در ارث بردن زن و مرد وضع کرده و یا حضور در بالاترین نهاد تصمیمگیری خود (بیت العدل) را مختص مردان دانسته و یا اساساً جنس زن را پست برشمرده، میتواند منادی این شعار باشد؟!
پیشوایان بهائیت موضوع تساوی زن و مرد را به عنوان یکی از اختراعات خود معرفی میکنند. این در حالیست که اگر مرادشان از تساوی، جنبهی انسانیت باشد که اسلام پیش از بهائیت به آن تصریح کرده است. اگر هم مرادشان از تساوی برخی جنبههای حقوقی و مسئولیتی (مثل تساوی در ارث یا تصدی برخی مناصب) است، که در بهائیت هم، چنین تساوی وجود ندارد!
مبلّغان بهائی ادعای ارتباط با استعمار را از جمله تهمتهایی معرفی میکنند که اخیراً دشمنان بهائیت به این فرقه وارد کردهاند. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائیت، به حمایت استعمار روستزار از بهائیت اعتراف کرده و نیت آن را خدایی برشمرده است. اما به راستی کدام عقل سلیمی، ادعای نیّت خدایی اشغالگر و متجاوز را میپذیرد؟!
عبدالبهاء تحقق آموزهی وحدت زبان را عامل از بین رفتن تمامی اختلافات بشر دانسته و گفته است: «چون زبان يكديگر را بدانند سوء تفاهم نماند. جميع با هم اُلفت و محبّت نمايند، شرق و غرب اتحاد و اتفاق كنند». اما با توجه به واقعیت خارجی که شاهد آن هستیم و بر خلاف ادعای عبدالبهاء، همزبانی لزوماً عامل اتحاد و اُلفت نمیگردد.
یکی از تعالیم بهائیت، لزوم اختراع و یا برگزیدن زبانی به عنوان زبان بین المللی میباشد. از اینرو پیشوایان بهائیت، در عین حالی که یادگیری چند زبان را موجب اتلاف عمر دانستهاند، پیروان خود را به یادگیری زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی، آلمانی، بدیع، اسپرانتو ترغیب کرده و بیت العدل نیز، اساساً تحقق این تعلیم را به فراموشی سپرده است!