بهائیت وشیخیه
اصلیترین عامل پیشبرد تبلیغی علیمحمد باب، وجود بسترهای فکری و اعتقادی شیخیه و تلاش شاگردان مسلک شیخی بوده است. از ادعای وجود نائب خاص در عصر غیبت کبری گرفته تا وعدهی ظهور بسیار نزدیک توسط کاظم رشتی؛ از امکان حلول امام زمان (علیه السلام) در بدنهای مختلف تا انکار معاد جسمانی را به عنوان زمینهسازیهای شیخیه میتوان نام برد.
یکی از شورشها و جنگهای داخلی که به دست بابیها در ایران شکل میگیرد، ماجرای فتنهی قلعهی شیخ طبرسی است. در این شورش که در قلعهی «شیخ طبرسی» در مازندران اتفاق میافتد، پس از وقوع جنایات فجیع توسط بابیهای یاغی، سرانجام با هلاکت ملاحسین بشرویهای و محمدعلی بارفروشی، توسط قشون دولتی خاتمه یافت.
مبلّغان بهائی، بدون پاسخ به سندیت توبهی باب در منابع بهائی، در پاسخی نقضی به سندیت توبهی او میگویند که اگر به راستی علیمحمد باب توبه کرده، پس چرا اعدام شده است؟! این در حالیست که اولاً او مرتد فطری به شمار آمده و توبهاش پذیرفته نبود. ثانیاً: اما اعدام علیمحمد باب بخاطر ارتداد او از اسلام و پایبندی به ادعای باطلش صورت نگرفته است.
مبلّغان بهائی معمولاً هرگاه با طرح احکام و سیرهی غیرعقلانی و خشن علیمحمد باب مواجه میشوند و دلیلی برای توجیه و یا تطبیق آنها با تعالیم ساختگی خود را ندارند، بلافاصله با ادعای استقلال بابیت و بهائیت از یکدیگر، از پاسخگویی طفره میروند. اما آیا این توجیه از سوی مبلّغان بهائیت پذیرفته است؟!
در سال 1266 ق زنجان شاهد شورشی بزرگ به رهبری ملامحمدعلی زنجانی ملقب به حجت بود. اما هرچند درمنابع تاریخی و همچنین در لابهلای نوشتههای بابیان و بهائیان، دلایل کافی بر اثبات اقدامات مسلحانه و تروریستی بابیان وجود دارد؛ ولی بهائیان برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی، سعی دارند تا جنگطلبی بابیان را در قالب مظلومنمایی جلوه دهند.
مبلّغان بهائی در رد سندیت توبهنامهی مذکور در کتاب کشف الغطاء، مدعی میشوند که چون این کتاب در رد کتاب نقطه الکاف نوشته شده، پس ابوالفضل گلپایگانی در مقام رد توبهی باب بوده است! این در حالیست که با مراجعه کتاب کشف الغطاء درمییابیم که گلپایگانی نه تنها صحت توبهی باب را پذیرفته، بلکه به مقایسهی استقامت او با بهاء نیز پرداخته است؟!
تفسیر سورهی یوسف یا کتاب قیّوم الأسماء، عنوان اثری است که به گفتهی پیامبرخواندهی بهائیت و شوقی افندی، بزرگترین اثر علیمحمد باب به شمار میآید. وی در اولین صفحهی بزرگترین اثر خود از محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام)، امام دوازدهم شیعیان و فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) به عنوان پیشوا و مبشّر بابیت خود یاد کرده است!
اعتقاد راسخ به خاتمیت اسلام و عدم شارعیت امام زمان (علیه السلام)، جریان بابیت را در ادعای نسخ اسلام، مجبور به اجرای نقشههای زیرکانه کرد. همچنان که در جلسهای بین خواص بابیه در بدشت صورت گرفت، تصمیم بر آن شد که اعلام نسخ اسلام توسط قرة العین صورت گیرد تا در صورت رویگردانی بابیان، با وساطت قدوس، قرة العین توبه داده شود و غائله ختم گردد.
هرچند ممکن است به ادعای شیخیهی آذربایجان، نامی از رکن رابع در سخنان شیخ احمد احسایی و کاظم رشتی نباشد، اما آنان در عمل و اعتقاد این اصل را قبول داشتهاند. چرا که بنابر تعریف کریمخان کرمانی از رکن رابع، شیخ احمد احسایی و کاظم رشتی با اصطلاح «قرای ظاهره»، باور خود را نسبت به آن بروز دادهاند.
ابوالفضل گلپایگانی (از مبلّغان بهائیت) پس از ذکر و تأیید توبهنامهی علیمحمد باب در تبریز، به مقایسهی استقامت او با مدعی پیامبری بهائیت میپردازد. اما هرچند که این مقایسه نیز صحیح نیست؛ ولی گویا گلپایگانی فراموش کرده که اثبات دست شستن علیمحمد باب از ادعاهای دروغینش، به منزلهی نابودی پایهی حقانیت بهائیت به عنوان موعود بابیت است!
سران بهائیت در کمال بیشرمی، از علماء، مقامات و مردم ایران که در مقابل خشونت و بربریت اسلاف بابیشان ایستادگی کردند، با عنوان «ملّتی جاهل، متعصب و متوحش (وحشی)» تعبیر کرده و ایرانیان را بخاطر اعدام عامل خشونت و برادرکشی در کشور، صدهزار مرتبه از قاتل امیرالمؤمنین (علیه السلام) ظالمتر میدانند.
بنابر تصریح صحیفه رضویه، علیمحمد شیرازی (1263 ق) و همچنین نامهی منسوب به او در تاریخ ظهورالحق، وی تا اوایل سال 1264 ق، همچنان بر ادعای نیابت و رکن رابع بودن خود اصرار داشته است. لذا اسناد فوق، به خوبی دلالت بر پیوند عمیق شیخیه و بابیت و استفادهی علیمحمد شیرازی از بسترسازی مسلک شیخیه و تدریجی بیان کردن ادعاهای خود دارد.
فاضل مازندرانی در توجیه تناقض میان ادعای اُمیّت باب با درس خوانده بودنش میگوید: اولا اُمّی به معنای نپیمودن علوم متداول است و ثانیا لقب امی بودن بخاطر انتساب صفت بیسوادی علمای شیعه به شیخیه میباشد. این در حالیست که این تعریف از اُمیت با تعریف پیشوایان بهائی در تضاد است؛ همچنین ادعای اُمی بودن چگونه با داشتن اشتباهات بیشمار سازگار است؟!
پیشوایان مسلک شیخی (خصوصاً کاظم رشتی)، با بر پا کردن اختلافات مذهبی بین شیعه، مورد احترام خاص و حمایت مقامات سنّی مذهب متعصب عثمانی بودند. از اینرو در جریان حملهی نیروهای عثمانی به کربلا و کشتار چهار هزار نفر از شیعیان، خانهی کاظم رشتی در امان بود؛ کشتاری که بعدها کریمخان کرمانی از آن، به عنوان عذاب الهی برای علمای شیعه یاد کرد!