بهائیت وشیخیه
با اینکه قوم عاد و ثمود با صاعقه و تندباد هلاک شدند، ولی علیمحمد باب هلاکت آنها را در خلیج ذکر نموده است. جالب آنکه که مبلغین بابی و بهائی و حتی پیامبرخواندهی بهائی نیز اظهار نظر باب را نقض کردهاند. اما آیا همین رسوایی برای اثبات دروغین بودن مدعیان بابیت و بهائیت کافی نیست؟! وگرنه چگونه ممکن است پیامبران الهی همدیگر را نقض نمایند؟!
علیمحمد باب منشأ علوم لدنیاش را خوابی میداند که در آن چند جرعه از خون سر بریدهی امام حسین (علیه السلام) نوشیده است. اما به راستی خوردن خون حجّت خدا، آن هم از سر بریدهی او چه برکت و لذّتی میتواند داشته باشد؟! البته بعید نیست تأویل چنین خوابی، حکم باب به قتلعام شیعیان حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) باشد!
علیمحمد باب در آثار مختلفش به برخی ویژگیهای موعود خود پرداخته که از جملهی آن، سال ظهور، مکان ظهور، لقب و... میباشد. ما از طریق تطبیق این ویژگیها با مدعی پیامبری بهائیت، به کذب او پی خواهیم برد. بنابراین فرقهی بهائیت، حتی بر اساس مبنای بابیتی که خود را موعود آن میدانست نیز از مشروعیت برخوردار نیست.
تشکیلات بهائیت نیز همچون سایر فرقههای انحرافی میکوشد تا با سوءاستفاده از ناپختگی کودکان و نوجوانان و با بهرهگیری از فضای مجازی قابل دسترس برای همگان، حداکثر استفادهی تبلیغی را برای فریب و جذب آنان به کار گیرد. لذا در این مقاله، به برخی شگردهای جذب و فریب فرقهی انحرافی بهائیت در فضای مجازی اشاره میکنیم.
بر اساس بررسیهای کارشناسی و امنیتی، طی سالهای اخیر برخی محلهایی که به عنوان مرکز آموزشی کودکان فعالیت میکردهاند، فضای تبلیغی برخی فرقههای انحرافی از جمله بهائیت، برای جذب کودکان مسلمان بودهاند. از اینرو علاوه بر به صدا درآوردن زنگ خطر برای دستگاههای امنیتی کشور، خانوادهها نیز باید مراقب باشند تا فرزندانشان را در دام گمراهی قرار ندهند.
در زمان ریاست جمهوری ریگان (که به اسم دفاع از حقوق بشر، از جاسوسان و مجرمان بهائی در ایران، ابزار فشار بر علیه کشورمان ساخته بود)، ناو جنگی آمریکایی "یواساس وینسنس" یک فروند هواپیمای مسافربری ایران را با 290 سرنشین سرنگون میکند و تمامی سرنشینهای آن را به قتل میرساند و خدمهی ناو جنگی به جای محاکمه، با دریافت مدال مفتخر میشوند.
بر اساس ادعای علیمحمد باب، اعجاز سخن و کلمات او، اختصاص به آثار و عبارات عربی وی ندارد و آثار فارسی او را نیز شامل میشود. اما به راستی آیا فصاحت آنچه علیمحمد شیرازی (به قول خود) با آنها تحدّی کرده، با شاهکارهای نثر فارسی از قدیم و جدید (مانند نثر سعدی و...) قابل مقایسه است؟!
علیمحمد باب در کنار ادعای اعجاز سیاهمشقهایش، در آثار مختلفش بر نکتهی دیگری تصریح دارد و آن فطری بودن آیاتش است. این در حالیست که آثار تقلیدی و یا ساختگی و پُر از غلط جناب باب، نمیتواند به عنوان تنها دلیل حقانیت او مطرح شود در حالی که خود اعتراف دارد تقلید یا سرقت، هیچ فضیلتی برای آورندهی آن به ارمغان نمیآورد.
علیمحمد باب در بسیاری از شبه آیاتش، ضمن تقلید از سبک آیات و روایات، دچار اشتباهات فراوان ادبی شده است. همچنان که تأنیث و تذکیر را اشتباه و از ضمیرهای نابجا استفاده کرده و یا علائم إعراب کلمات را به صورت اشتباه به کار برده و یا از لغات و ترکیبات غلط در آثارش استفاده نموده و ترکیبات بیمعنایی را به اسم وحی به خورد پیروانش داده است!
12 تیرماه 98 رسانههای معاند همسو با تشکیلات بهائیت، خبر از تلاش ناکام مأموران اماکن، برای پلمپ خانهی سالمندان در گلشهر کرج دادند. اما آیا علت اصرار تشکیلات بهائیت (بر خلاف دستورات پیشوایانش) برای مجوز نداشتن این آسایشگاه و جلوگیری از انتقال سالمندان بهائی به مکانی دارای مجوز، چیزی جز خبرسازی و بهانهتراشی برای مظلوم نمایی دروغین است؟!
رقابت و نزاع ازلیها (که باور به جانشینی صبح ازل برای باب داشتند) و بهائیها (که باور به جانشینی حسینعلی بهاء داشتند) در مسئلهی عاقبت جسد باب، خود را نشان داده است. ازلیها و بهائیها نه تنها درصدد بودند که از آثار او برای اثبات خود کسب مشروعیت نمایند، بلکه در اختیار داشتن جسد باب را نیز یکی از ملاکهای مشروعیت خود میپنداشتند.
امیرکبیر زمانی صدارت را پس از حاجی میرزا آقاسی به دست گرفت که بخاطر بیتدبیری و وابستگی او به روسها، از علیمحمد باب نزد مردم، شخصی نورانی و قهرمان ساخته شده بود. لذا راز همهی بدگوییهای بابیان و بهائیان نسبت به امیرکبیر، به خاطر تدبیر، مقاومت و ایستادگی او در برابر فتنهی بابیت و نقش بر آب کردن نقشههای آنان برای تسخیر ایران میباشد.
یکی از منابع تاریخی بهائی، به نقل شرح ماجرای شهادت مظلومانهی علّامه محمدتقی برغانی پرداخته است. اما ذکر این داستان در حالیست که اولاً بر اساس اسناد و شواهد، قرة العین (الگوی زنان بهائی) نقشهی قتل مرحوم علّامهی شهید را کشیده است. ثانیاً نقل این واقعهی دردناک، به خوبی از پشتپردهی مظلوم نمایی بهائیان برای اسلاف خود برمیدارد.
آنچه در ماجرای پس از اعدام علیمحمد باب جلب توجه میکند، حضور کنسول روس تزار بر سر جنازهی باب، گریهی وی بر جسد به خاک افتادهی او و تصویربرداری از آن است. اما به راستی چرا نمایندهی کشوری که سالها با ایران جنگیده، سرزمینش را غصب، بسیاری از مردمان آن را کشته و اموالشان را غارت نموده، باید بخاطر مرگ باب افسوس بخورد؟!