قلمداران
قرآنیون معتقدند که هیچ آیهای از آیات قرآن، نسخ نشده است؛ زیرا نسخ قرآن مستلزم زمانمند بودن آیات قرآن است که با جاودانگی آن در تعارض است. این ادعا، ناشی از خلط میان معنای لغوی واژه نسخ با معنای اصطلاحی آن است. معنای لغوی نسخ، هرگونه تغییر، تبدیل، تخصیص و تقیید را شامل میشود، در حالی که معنای اصطلاحی، خبر میدهد که زمان اعتبار حکم قبلی به آخر رسیده و حکم، تغییر نکرده است و از اول بنا به این تغییر بود.
«قرآنیون» قرآن را یگانه منبع تشریع دین میدانند و مرجعیت دینی سنّت را به کلی منکرند و معتقدند که قرآن تنها منبع تشریع است؛ در مقابل این ادعا یاید گفت که روایات زیادی وجود دارد که سنت را در کنار قرآن، به عنوان منبع پاسخگویی به پرسشهای دینی نام برده است.
«قرآنیون»، جریان فکری نوظهوری هستند که قرآن را یگانه منبع تشریع میدانند و مرجعیت سنت را بهکلی منکرند؛ این در حالی است که آیات قرآن بر این اعتقاد، خط بطلان میکشد و در آیات مختلف، به اطاعت از رسول امر میکند، اطاعتی که دلالت بر لزوم پیروی مطلق از پیامبر(ص) میکند.
به جریان افراطی قرآنیون که با استناد به برخی از آیات، قرآن را برای بشر کافی میدانند و حجیت سنت پیامبر(ص) را زیر سؤال میبرند، این در حالی است که طبق این آیه، پیامبر(ص) وظیفه استنطاق قرآن و تبیین احکام و قوانین و فرائض و سنن را از سوی خداوند بر عهده دارد و در واقع، خود قرآن ناطق است.
جَکرالوی از بزرگان جریان قرآنیون، تعداد نمازهای یومیه را با استدلال به آیه 114 سوره هود، پنج نماز دانسته است. این در حالی است که آیه مورد استناد وی، به اقامه نماز در دو سوی روز و در قسمتهایی از شب امر کرده و تعداد نماز مشخص نشده، بلکه محدوده نمازخواندن را مشخص کرده است.
حدیث، بعد از قرآن دومین منبع استنباط احکام نزد شیعه و اهل سنت بوده و بسیاری از احکام فقهی که توسط پیامبر اکرم(ص) تشریع شده، در قالب احادیث و روایات به ما رسیده است؛ اما عدهای فقط قرآن را تنها منبع و مصدر تشریع دین میدانند؛ مانند فرقه قرآنیون که فقط قرآن را حجت دانسته و سنت را انکار میکنند که این اعتقاد، مخالف قرآن است.
قرآنیون با تأویل و توجیه رأی مدارانه نسبت به آیات قرآن، بر نفی جایگاه سنّت در شناخت دین، پای فشردهاند؛ این در حالی است که اطاعت مطلق و حجیت سنت قولی و غیرقولی پیامبر(ص) به روشنی در آیات وحی آمده است.
قرآنیون با تأویل و توجیه رأی مدارانه نسبت به آیات قرآن، بر نفی جایگاه سنّت در شناخت دین، پای فشردهاند؛ این در حالی است که اطاعت مطلق و حجیت سنت قولی و غیرقولی پیامبر(ص) به روشنی در آیات وحی آمده است.
قرآنیون معتقدند که قرآن کتابی جامع و تنها منبع احکام شرعی است و همه ضروریات اسلام، بهتنهایی از قرآن قابلاستخراج است و نیازی به حدیث نیست؛ اما قرآنیون با وجود این اعتقاد، در کتب تفسیری خود، از سنت پیامبر(ص) و روایات اهلبیت گرامی آن حضرت و اقوال صحابه و تابعین استفاده کردهاند.
حکمی زاده از قائلین دیدگاه قرآن بسندگی در دین، معتقد است قرآن تنها منبع قابل استفاده در استنباط معارف و احکام دینی است و برای تمام مسائل و امور دینی، فقط باید از قرآن بهره بُرد و حجیت تمام احادیث را منکر شده است. در نقد او کتاب کشف الاسرار توسط امام خمینی(ره) نوشته شد.
برقعی که در جوانی کتابهایی در دفاع از عقاید شیعه مینوشت، در اواخر عمر خود نوعی گرایش وهابیگری پیدا کرد و کتبی در نقد تشیع نوشت؛ وی بسیاری از ضروریات شیعه ازجمله مسئله امامت و منصوص بودن امر امامت را انکار کرد که با ذکر روایات متعدد ثابت میگردد که نص بر امامت وجود دارد.
برقعی از بزرگان جریان قرآنبسندگی، مفسران شیعه را به دلیل تفسیر کلمه «انفسنا» و انطباق آن بر حضرت امیرالمؤمنین(ع)، متهم به غلو میکند؛ این در حالی است که این تفسیر توسط مفسران بزرگ اهلسنت نیز بیان شده است.
برقعی با نفی عقیده شیعه در بحث امامت، آن را انحصاری نمیداند و میگوید ممکن است از بین فرزندان یک امام، یکی از برادران امام بعدی، امام گردد؛ برقعی به آیهای استناد کرده که در آن آیه، امامت به معنی پیشوایی در غیر مناصب الهی به کار برده شده است.
برقعی سعی دارد با ایجاد مغالطه در تعریف و جایگاه مقام امامت و نبوت، آیات و روایاتی را که اشاره به برتری مقام امامت بر نبوت دارد را اثباتکننده این اعتقاد نداند؛ در صورتی که هر کدام از مقام امامت و نبوت، دو مسئله جدای از یکدیگر است که هر کدام از این دو، ویژگیها و تمایزات مختص به خود را دارند.