مباحث کلامی
ابن تیمیه با توجه به خصومت و دشمنی که نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) داشته، مدافع یزید شده و با هر مکر و حیلهای، قصد خارج کردن وی از ماجرای شهادت امام حسین (علیه السلام) را داشته است. اما سخن ابن تیمیه با توجه به قرائنی که در دست است، کاملا پوچ و باطل است و یزید همه کارهی در قیام عاشورا بوده است.
با ورود برخی افراد ناآگاه به جرگهی مدّاحان و ذاکران عزیز اهل بیت (علیهم السّلام) آسیبهای جدی به ارزشهای معنوی و آئینهای عاشورایی وارد شده و این زنگ خطر جدّی را به صدا درآورده که در صورت عدم پالایش و مقابله جدّی با تحریفات، خرافات ، بدعتهای نامتعارف فرهنگی-مذهبی جبران ناپذیری در پی خواهد داشت.
هواداران بنیامیه و یاران یزید از برخی گروهها بر این امر آمدهاند که قیام امام حسین (علیه السلام) بر علیه معاویه، خروج از خلیفه بوده، پس در نتیجه حضرت را یاغی بر امام زمانش خواندهاند. اما در ذیل سخنانی که از پیامبر گرامی اسلام شنیده شده از قبیل حدیث ثقلین و ... این امکان را می دهد که بدانیم خلیفهی خدا چه کسی است؟
در برخی موارد برای تحریم گریه به این روایت از عایشه استناد میشود یا این مضمون که گفته شده گریه و اشک برای مرده درست نیست و خلیفهی دوم در روایتی، زنان را از این عمل نفی میکرد و با آنها به تندی برخورد میکرد؛ اما از طرف دیگر تضاد این سخنان با داستان مرگ عثمان و گریه پیامبر اکرم (ص) بر فوت بستگانشان آشکار میشود.
به دیدگاههای برخی از علمای اهلسنت در زمينه گريه و نوحه توجه میكنيم تا ببينيم آيا گريه و بكاء برای ميت گناه كبيره و نابخشودنی محسوب میشود؟! برخی از علما با بیان اقوالی این را پسندیدهاند که گریه و بکا برای مردگان و یا عزای ائمه هیچ مشکلی ندارد و یک قول آنها که اجماع همهی اقوال است این است که مطلق گریه هیچ اشکالی ندارد.
ازجمله نقدهایی که بر شیعه وارد میکنند این است که میگویند: «چرا شیعیان برخی از انسانها را مورد لعن خود قرا میدهند، در حالیکه این کار شایسته یک مسلمان نیست؟» بر خلاف ادعای برخی از مخالفان؛ آیات لعن در قرآن بیانگر این مطلب هستند، که لعن یکی از سنتهای خداوند است و خود ایشان هم جواز انجام آن را به انسانها عطا نموده است.
از نظر دین مبین اسلام، اکثریت از آن جهت که اکثریت است، معیار قرار نمیگیرد و ارزشی ندارد. زیرا اسلام دین معیارها و ضوابط راستین است و معیار در پذیرش هر امری، حق بودن است. بنابر روایات متواتر نقل شده از پیامبر (ص) امیرالمومنین علی (ع) معیار حق و باطل است، زیرا پیامبر (ص) فرمود: در هنگام فتنه به علی (ع) مراجعه کنید.
یکی از وقایع تاریخی جهان اسلام، حالات صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است که همراه با حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در سختیها و راحتیها، یار و مددکار او بودند، منتها برخی از آنان تابع محض بودند و برخی عصیانگر و سرکش، و پیامبر اسلام از گروه دوم، چه رنجها و ناراحتیهایی که نکشید.
آنچه در آخرالزمان موجب گسترش اسلام در جهان به دست فرزندی از تبار پیامبر اکرم (ص) خواهد شد، همان رفتار و سیرهی مهدوی است که مانند رفتار نیکوی پیامبر (ص) میباشد، که در قرآن کریم در آیات مختلفی به آن اشاره شده است. آنچه حائز اهمیت است، این است که مهدی از فرزندان پیامبر است، که خود تأییدی بر عقائد شیعه اثنی عشری میباشد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که هر روز در مقابل درب منزل دخترش فاطمه (سلام الله علیها)، با صدای بلند آیهی تطهیر میخواند، آیندهای را میدید که روزی مردم چه ظلمهایی را نسبت به اهل بیت او خصوصاً یگانه دخترش میکنند و دخترش فریاد و استغاثه میکند، لذا پیامبر در مناسبتهای مختلف سفارش او را به مردم میکرد.
خلافت و امامت یک منصب الهی است که خداوند آن را برای مردم بعد از پیامبرش قرار داده است، و شامل همه افراد نمیشود و جانشین هر پیامبری باید به مانند خود او عاری از هرگونه رذائل و زشتیهای اخلاقی و... باشد، و این امر مهم در دین اسلام هم پیاده شد، اما این خلافت از محل اصلی خود منحرف شد و به غیر اهلش رسید.
در زمان خلافت عمر بن خطاب بود که فتح سرزمینها و کشورگشایی صورت گرفت، غافل از اینکه این فتوحات، نه تنها ارزشمند نبود، بلکه خطا بود و نتایج معکوس در برداشت، چرا که مردم آن سرزمینها در مقابل اسلام صفآرایی کرده و جنگیدند؛ ایجاد اسلام با رحمت پیامبر صورت پذیرفت، که همه رغبت به آن پیدا کردند و بقاء و دوام آن با شجاعت حضرت علی بود.
اهل سنت بر این باورند که بعد از پیامبر اکرم (ص) کتاب خدا در بین مردم داوری میکند و نیازی به یک انسان معصوم نیست. این در حالی است که همهی اختلافات مسلمین به خاطر تفسیرهای نادرست از قرآن است. تا جایی که گروه تروریستی داعش، با استدلال به قرآن، اهداف تروریستی خویش را پیش میبرد. اکنون آیا میتوان گفت: قرآن ما را کفایت میکند!
پیامبر اکرم (ص) در آخرین حج خود مامور شد تا پیام الهی را که جانشینی حضرت علی (ع) بود، به حاجیانی که از زیارت خانه خدا بر میگشتند، در منطقه غدیر خم ابلاغ کند. لذا در این نقطه حدیث معروف (من کنت مولی...) را برای مردم بیان فرمود، ولی با کارشکنی برخی از صحابه، این اصل مهم، از مسیر خود خارج گردید و خلافت بهدست نااهلان افتاد.