بهائیت
چگونه می توان از ظهور ادعای بابیت و پیامبری علی محمد باب، به دروازه انتقال به عصرجدید تعبیر کرد در حالی که دعوت او به بربریت و حتی منع از بهکارگیری علوم رایج عصر خودش، عقبگردی قابل توجه برای بشریت بود؟! به راستی کسی که دستور به نابودی علم، فرهنگ و تمدن داد و بی عفتی را در مسلکش رواج داد، چگونه می تواند الگویی قابل تقدیر باشد؟!
برخلاف ادعای یهود دوستی عرفان ثابتی، بهائیت حتی نسبت به دوستان خود یک رنگ نبوده و به تبع تغییر شرایط رنگ عوض می کند. یک روز از همکاری و اطاعت از آلمان نازی سخن می گوید و روز دیگر از هولوکاست دروغین انتقاد و شکوه می کند! یک روز بغض خود را با تشبیه یهودیان به میمون نشان می دهد و روز دیگر از یهودستیزی گلایه می کند!
عرفان ثابتی در مصاحبه ای از یهودستیزی، انتقاد و عبرت گیری از (افسانه) هولوکاست را لازم دانست. اما با توجه به سابقه و پیوند شوم دو جریان زرسالار یهود و فرقه بهائیت با یکدیگر؛ روشن می شود که چرا شعار نوع دوستی بهائیت، هیچگاه شامل دفاع از مسلمانان نشده و تنها خود را ملزم به دفاع از یهود و صهیونیست می داند.
تحلیلگر رسانه ای بهائیت در مصاحبه ای خواستار انتقال درس های هولوکاست به نسل جدید شد تا از تکرار آن جلوگیری کرد. البته ما هم موافقیم که باید تجربیات تلخ گذشته، ماهیت و تفکر جریان ها از جمله بهائیت را به فرزندانمان منتقل کنیم تا از بی اطلاعی آنان سوءاستفاده نکنند و روزهای تلخ دیگری برای آنان رقم نزنند.
مرتضی اسماعیل پور با چراغ سبز بیت العدل، در حالی از آشوب و براندازی در ایران حمایت کرد که بنابر تأکید متون بهائی، بهائیان حق اعتراض به حاکمین را ندارند. البته وقتی تشکیلات بهائیت رسماً به دنبال پیشبرد گفتمان نفرت و فشار حداکثری در سازمان های بین الملل علیه ایران (به بهانه دفاع از بهائیان) است، دیگر چه جای انتقاد از مزدوران این تشکیلات است؟!
در منطق بهائیت، خشونت تا زمانی که علیه تشکیلات بهائی یا نظام سلطه جهانی باشد، بد است و امثال عرفان ثابتی آن را فرهنگ زشت و ریشه ای ایرانیان معرفی می کنند! اما اگر خشونت و دوری از عقلانیت و رأفت، برای سرنگونی مخالفین بهائیت و یا برخورد با بهائیان حقیقت جو باشد، توسط مزدوران بهائیت نظیر مرتضی اسماعیل پور، حق مشروع معرفی می شود.
تشکیلات بهائیت در حالی ناپدید شدن محمد موحد مبلّغ و عضو تشکیلات بهائی را به جمهوری اسلامی نسبت می دهد که اولاً جمهوری اسلامی دلیلی برای پنهان کاری در مجازات هیچ مجرمی نداشته است. ثانیاً بهائیان برای اثبات حقانیت و مظلومیت خود سابقه توهین و تهمت زدن حتی به نزدیکان خود را دارند. ثالثاً وجود قرائنی، ناپدید شدن موحد به دست خود تشکیلات بهائیت را تقویت می کند.
مرتضی اسماعیل پور در حالی خواستار اعتراضات خشن پس از تغییر نوع پرداخت یارانه در ایران شد که با توجه به قرائنی نظیر سکوت تأیید گونه، سابقه مواجهه بهائیت با فتنه گری و خشونت طلبی در ایران، بر باد رفتن آرزوی سلطه بهائیت بر ایران توسط جمهوری اسلامی و تفکر خشونت گری پیشوایان بهائی در می یابیم که این خواست، خواست واقعی نهاد رهبری بهائیت است.
مبلّغ تشکیلات بهائیت با انتشار تصویری از شهدای دفاع مقدس، پیکرهای پاک ایشان را پست تر از مردار سگ خطاب کرد. جالب توجه است که پیش از او عبدالبهاء نیز مدافعان وطن را به سگ تشبیه کرده بود!
مبلّغ تشکیلات بهائیت همچون پیشوای خود به مقایسه مدافعین وطن با سگ پرداخته و پیکر پاک شهدا را به دلیل حمایت از فرهنگ حجاب و غیرت، پست تر از مردار سگ دانست. توهین به مدافعان غیرت ملی و خانوادگی توسط بهائیت را باید در راستای گسترش ولنگاری در جامعه و از بین بردن غیرت و در نتیجه سلطه پذیری جوامع اسلامی دانست.
پیامبرخوانده بهائی بخاطر خشونت، ترور و خیانت، مدتی از عمر خود را در زندان و تبعید سپری کرد و برخی پیروانش بخاطر دنباله روی، تبلیغ مسلک و رهبری تشکیلات برانداز منتسب به او هم ناچار به تحمل زندان و تبعید هستند.
تشکیلات بهائیت در حالی جرم فرهاد فهندژ را باور به بهائیت معرفی می کند که او از مبلغین فعال و رهبر تشکیلات غیرقانونی بهائیت در گرگان بوده است. کسی که محکومیت او در دهه شصت نتوانست از امتداد فعالیت های غیرقانونی اش جلوگیری کند. این در حالیست که هم به حکم پیشوایان بهائی و هم تعهد تشکیلات بهائی، بهائیان می بایست به قانون ایران پایبند باشند.
فرهاد فندژ در سال 1362 به شش سال زندان به دلیل فعالیت های ضداسلامی و رهبری تشکیلات غیرقانونی بهائیت محکوم شد. او پس از آزادی هم دست از فعالیت های ضداسلامی و ضدانقلابی خود برنداشت و فعالیت های گذشته اش در گرگان را دنبال کرد. تشکیلات بهائیت از این مجرم که حتی به حکم پیشوایانش در خصوص اطاعت از حاکمین پایبند نبوده، نماد مظلومیت بهائیان ساخته است.
تشکیلات بهائیت در ماجرای بهائی شدن محمد موحد، از یک طرف در مورد زمان بهائی شدنش خود دچار تناقض شد و از طرفی تناقض حرمت کتمان عقیده در بهائیت را یادآور شد.