عدالت صحابه
عدالت صحابه یکی از موضوعات مورد توجه اهل سنت است. با این وجود برخی از صحابه کارهایی کردهاند که با عدالت سازگاری ندارد. یکی از این کارها توسط خلیفه اول در نپذیرفتن سخن فاطمه و علی (علیهماالسلام) در جریان فدک و پذیرفتن سخن جابر در ادعایش است.
حادثه دلخراش کربلا یک لکه تاریک در تاریخ اسلام است که دل هر انسان آزاده را به درد میآورد. آنچه که این حادثه را تلختر میکند این است کسانی در این نبرد در مقابل امام ایستادند که حضرت را به خوبی میشناختند و میدانستند که او فرزند رسول خدا بود.و زشتتر اینکه برخی از قاتلان صحابه بودند و بارها امام حسین را در کنار پیامبر دیده بودند.
میدانیم که هیچ انسانی به غیر از ائمه اطهار مصون از خطا و اشتباه نیست. همه انسانها احتمال ارتکاب گناه در آنها وجود دارد. اما نمیدانیم چرا برادران اهل سنت اصرار بر عادل بودن صحابه دارند؟ درحالی که تاریخ به وفور از خطاها و گناهان آنها پرده برداشته است. با مشاهده تاریخ به خوبی میبینیم که فرضیه عدالت صحابه یک سخنی پوچ و بیهوده است
اهل سنت با بیان بعضی مطالب دنبال توجیه کردن برخی از جنایاتی هستند که در صدر اسلام رخ داده است. مطالبی همچون مودت و الفت بین اهل بیت رسول خدا و خلفا. در حالی که همه به شهادت تاریخ می دانیم هیچ مودتی بین این دو گروه نبوده است وحتی بالاتر اینکه کینه بسیار زیادی نسبت به اهل بیت در دل برخی از اصحاب وجود داشت.
ائمه معصومین (سلام الله علیهم) در هرجا سخنی و خطابی ایراد کردهاند برای آگاه و هدایتکردن و اتمام حجت افراد بوده است. هیچ وقت در برابر ظلم و انحراف سکوت نکردند و حق را از باطل مشخص کردند.چون مرام ومنش آنان دستگیری و هدایتگری است. اما متاسفانه افراد با اختبار خود مسیر باطل را پیمودند.
خاندان بنی امیه چه در دوران قبل از اسلام و چه در زمان بعد از اسلام مرتکب گناهان کوچک و بزرگ میشدند، هر چند بعد از اسلام آوردنشان به طور مخفیانه و به دور از چشم مسلمانان گناه میکردند اما در هر صورت علنی کارهای ناشایست انجام نمیدادند و در میان ایشان فقط تظاهر به مسلمان بودن میکردند و معاویه هم جزء یکی از اینان بود تا اینکه اکثر موانع مهم از جلوی او برداشته شد ولی باز رعایت به دینداری میکرد تا این که فرزندش یزید همین مقدار کارها را هم نکرد
دشمنان پیامبر تا زمانی که شخص پیامبر اکرم زنده بود سعی کردند او را ترور کنند تا اسلام نو پای الهی را از میان بردارند اما مشیّت خداوند چنان بود که موفق بر این کار نشدند. امام خلفای به حق این پیامبر خاتم هیچ گاه از دست این دشمنان در امان نماندند و یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. که این هم تقدیر خداوند و امتحان مردمان بود که دستشان به خون اینان آغشته شد و از کنار این حضرات معصوم صحابه و پیروان واقعی ایشان هم بینصیب نماندند و مظلومانه کشته شدند
اعتقاد شیعه بر این است که صحابی یا غیر صحابی، اگر بر ایمان خویش ثابت ماند و از طاغوت پیروی نکرد و مخصوصاً در راه محبت و مودت اهل بیت پابرجا بود، چنین شخصی سعادتمند میباشد و الاّ از کسانی است که عاقبت به خیر نشدهاست و کسی هدایتگر و عادل است که خلاف قرآن و سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل نکرده باشد.
ابن تیمیه در ظاهر به فضایل حضرت زهرا (سلامالله علیها) اعتراف میکند ولی سخنانی میگوید که لازمهاش اعتقاد به عصمت برخی از صحابه یا رفع قلم در مورد این افراد است، و رضایت خداوند را همواره برای آنان پابرجا میداند، ابن جوزی درباره این تفکر و قائلش میگوید: آنان نام عالم بر خود نهادهاند و اعتقادشان کج فهمی است.
اهل سنت معتقدند رضایت الهی از بیعتکنندگان بیعت شجره، رضایتی بیقید و شرط و ابدی است؛ عبدالرحمن بن عدیس از اصحابی که در صلح حدیبیه و بیعت شجره حضور داشت، امیر سپاهی بود که از مصر برای حصر عثمان آمده و او را کشتند. حال رضایت خداوند در مورد او نیز بدون قید و شرط است؟
از ایرادات به شیعه، موضع منطقی شیعه نسبت به صحابه است؛ اهل سنت معتقد به عدالت همه صحابهاند، و در بین صحابه، احترام ویژهای برای شرکتکنندگان در جنگ بدر قائلند. فروة بن عمرو انصاری از اصحاب رسول خدا و از شرکت کنندگان در بیعت عقبه و جنگ بدر بود که در قتل عثمان شرکت داشت. ...
هر مسلمانی که با پیامبر همراه بوده و یا ایشان را دیده، و هنگامیکه از دنیا رفته، همچنان بدو ایمان داشته و مسلمان بوده است صحابی است و اهل سنت معتقدند که او عادل است و بهشتی. یکی از اصحاب پیامبر اکرم که سوابق درخشانی دارد، و در جنگهای مختلفی شرکت کرده و مسلمان هم مرده، در قتل عثمان یاری رسانده ...
عدالت صحابه از سوی اهل سنت به عنوان یک اصل اساسی پذیرفته شده است اما این اصل با روایات خود اهل سنت در تناقض است.
معاویه بن ابی سفیان اولین کسی بود که لعن و سب و ناسزا در مناطق شامات که معاویه از طرف خلفای قبلی به عنوان استاندار آنجا منصوب شده بود رواج داد و طی بخشنامهای هم دستور داد به خطبا که در نمازهای خود و خصوصاً در نماز جمعه حضرت علی(علیه السلام) را لعن و ناسزا بگویند و جالب اینکه این حرکت به صورت یک سنت در آمد و مردم قربهُ الی الله این عمل زشت را انجام میدادند