افکار وحدت وجودی؛ دومین خصوصیت صوفیه قرن 3
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب- یکی از علیتهایی که صوفیه را بعنوان مکمل دین اسلام معرفی نمیکنند، فراز و فرودهای عقیدتی صوفیه است. عقاید صوفیان کمتر از یک قرن، دستخوش تحولاتی شد که ماهیت سلوک ایشان را از حیطه عمل به نظر کشاند. همین امر موجب شده است تا عدهای بر طبل مخالفت با صوفیه بکوبند. از افکاری که صوفیه قرن سوم کمکم به آن متمایل شدند، خمیرمایههای بحثهای وحدت وجودی است. «شیوع افکار وحدت وجودی چنین نتیجه داده بود که صوفیا اتصال خدا را تنها منظور و مقصود صوفی میدانستند و از این منظور عالی که گذشت، دیگر به هیچ چیز اهمیت نمیدادند. این افکار و آراء عملا و نظرا نزد فقها و متشرعین پسندیده نبود و خطرناک شمرده میشد. به این معنی که اضافه بر آنکه اعتقاد به وحدت وجود، به عقیده اهل ظاهر مخالف با توحید اسلام شمرده میشد و بعضی از صوفیان وقعی به احکام شرع نمینهادند و به این جهت نیز دائما از طرف فقها ملامت میشدند. حتی بعضی از بزرگان صوفیه، همانند قشیری و هجویری این دسته لاابالی را سرزنش میکردند.»[تاریخ تصوف در اسلام، ص 61]
بنابراین میتوان اینگونه نتیجه گرفت که برخی از صوفیه به بهانه اعتقاد وحدت وجود از اصل موضوع دور شدند، تا حدی که ترک عبادت کردند. همین امر موجب شد تا عقیده به وحدت وجود مورد مذمت فقها و متشرعین واقع شده و ایشان مردم را از رویآوردن به این عقیده منع کنند.
پینوشت:
غنی قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، زوار، تهران، 1386، چاپ دهم، ص 61
افزودن نظر جدید