ادبیات هماهنگ عبدالبهاء و استعمار

  • 1397/02/01 - 22:39
در اواخر قرن نوزدهم میلادی (دوره‌ی آغاز استعمار نو)، دولت‌های متجاوز غربی مجبور بودند تا تجاوز وحشیانه و غارت‌گرانه‌ی خود را به نحوی توجیه کنند. رهبران بهائیت نیز همگام با آن‌ها، از ادبیاتی مشابه در قبال کشورهای مستعمره استفاده کرده‌ و از تهاجم خونین و غارت‌گرانه‌ی کشورهای استعمارگر، به گسترش فرهنگ و تمدن تعبیر کرده‌اند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در پایان قرن نوزدهم میلادی که استعمار کهنه رو به پایان نهاده و دوره‌ی استعمار نو آغاز می‌شد، دولت‌های متجاوز غربی (از انگلیس و فرانسه گرفته تا روس و دیگران) مجبور بودند تا تجاوز وحشیانه و غارت‌گرانه‌ی خود را به نحوی توجیه کنند. لذا با سر دادن شعارهای "آزادی" و "حقوق بشر" کوشیدند تا هم افکار عمومی مردم خود را توجیه کنند و هم تبلیغات کشورهای رقیب را خنثی سازند.
از این‌رو مهم‌ترین توجیه دولت‌های متجاوز و غارت‌گر، این بود که اصطلاحاً ملّت‌های مستعمره، "وحشی و بی‌تمدن" بوده و شعور اداره‌ی خود را ندارند؛ بنابراین ما ناگزیریم که برای گسترش تمدن، این سرزمین‌ها را تسخیر کنیم! همچنان که در نامه‌ی تئودور روزولت (رئیس جمهور آمریکا) به سسیل اسپرینگ رایس (وزیر مختار انگلیس در ایران زمان مظفرالدین شاه) در 12 مارس 1900 م، می‌خوانیم که روزولت، موفقیت وطن‌پرستان بوئر در جنوب آفریقا را و دفع تجاوز انگلیسی‌ها را "فاجعه‌ای شوم" برای "جهان متمدن" قلمداد کرده و با اظهار خوشحالی شدید از شکست بوئرها می‌گوید: «چه موانعی در سر راه پیشرفت بشر به وجود می‌آمد، اگر امپراتوری بریتانیا در این مخاصمه پیروز نمی‌شد و بوئرها جنگ را می‌بردند!».[1]
در این راستا رهبران بهائیت نیز از همین ادبیات در قبال کشورهای مستعمره استفاده کرده‌اند. همچنان که عباس افندی در سفر خود به آمریکا، سیاه‌پوستان آفریقایی را وحشی و بی‌تمدن خطاب کرده و سیاه‌پوستان آمریکا (که توسط آمریکایی‌ها به بردگی کشیده شده‌اند) را مدیون سفیدپوستان می‌داند: «در اواسط آفریقا ملاحظه کنید که مثل حیوانات بلکه پست‌تر از حیوانند، پس ملاحظه نمائیم که تربیت الهی در عالم انسانی (آمریکا) چه کرده...».[2] و یا آن‌جا که سیاهان ‌آفریقایی را به گاوهایی تشبیه می‌کند که خداوند به شکل انسان آفریده و می‌گوید: «مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان امریک؟! این‌ها (سیاهان آفریقایی) خلق الله البقر علی صورة البشرند. ‏آنان (سیاهان آمریکایی) متمدن و با هوش و فرهنگ و حتی در این سفر در مجامع و مدارس و کنائس سیاهان در ‏واشنگتن صحبت‌های مفصل شد، مانند هوشمندان اروپ به تمام نکته‌ها پی می‌برند».[3]
آری؛ در واقع کسی که خود را پیشوایی الهی می‌دانست، تهاجم خونین و غارت‌گرانه‌ی کشورهای استعمارگر را توجیه و هم ادبیات با متجاوزین، از آن به گسترش فرهنگ و تمدن تعبیر می‌کند.

پی‌نوشت:
[1]. سسیل آرتور اسپرینگ رایس، نامه‌های خصوصی سرسسیل اسپرینگ رایس وزیر مختار انگلیس در دربار ایران (در عهد سلطنت مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه قاجار)، ترجمه‌ی دکتر جواد شیخ الإسلامی، صص 84-83.
[2]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه ملّی نشر آثار امری به زبان‌های فارسی و عربی، 127 بدیع، ج 2، ص 237.
[3]. عبدالبهاء، خطابات، مصر: فرج‌الله زکی الکردی، 1921 م، ج 3، ص 48.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.