بزرگان صوفیه و ملاک بودن کتاب و سنت در کشف و شهود

  • 1396/09/25 - 12:09
متصوفه مدعی‌اند که قرآن و حدیث معیار سنجش صحت کشف و شهود است. درحالی‌که سران تصوف خود معترف‌اند که استفاده از نقل فقط به‌عنوان شاهد و بینه برای کسانی است که اهل کشف نیستند. همچنین بارها در کتب خود با یک کشف و شهود دست به تحریف و تأویل آیه قرآن یا صحیح دانستن حدیث ضعیف یا رد کردن حدیث صحیحی زده‌اند.

برخی بر این باورند که سران تصوف قرآن و حدیث را به عنوان میزان و معیار صحت کشف و شهود می‌دانند، حال آنکه موارد نقض این ادعا در کتب سران تصوف زیاد است. از جمله اینکه قیصری درباره حجیت کشف و شهود بر عقل و نقل (قرآن و حدیث) معتقد است که علوم اولیاء و کاملین (انسان‌های کامل) قابل دسترسی با عقل نیست و از نقل نیز استفاده نمی‌شود... جز به عنوان بینه و شاهد. [شرح فصوص قیصری، ص 318] مورد دیگر نقض اینکه، سران تصوف حتی در تفسیر و تأویل قرآن نیز کشف و شهود خود را حجت می‌دانند و حتی دست به تحریف لفظی قرآن نیز می‌زنند و آن را حجت می‌دانند. یا اینکه در مسلک صوفیه در تشخیص حدیث ضعیف از صحیح نیز کشف و شهود را ملاک و مناط قرار می‌دهند. کما اینکه ابن عربی می‌گوید: «اگرچه حدیثی نزد اهل حدیث صحیح نباشد نزد اهل کشف صحیح خواهد بود.»[ الفتوحات المکیه فی معرفه الاسرار المالکیه و الملکیه، ج 1، ص 455] در نتیجه میزان بودن قرآن و روایت فقط در موارد خاص و فقط به‌عنوان بینه و شاهد برای کسانی است که اهل کشف و شهود نیستند. اما در رابطه با معیار بودن حدیث باید گفت که چطور روایات میتواند میزان صحیح یا ناصحیح بودن کشف و شهود باشد در حالیکه می‌بینیم نزد ابن عربی، این کشف و شهود است که میزانی برای صحیح و ضعیف بودن روایات قرار گرفته است!

آیا می‌توان گفت که بزرگانی از صوفیه همچون ابن عربی و قیصری و ... کشف و شهود را بر دیگر منابع حجت می‌دانند. درحالی‌که آن‌ها قرآن و روایت را «ما هو میزان عام و هو القرآن و الحدیث المنبیء کل منهما عن الکشف التام المحمدی» به‌عنوان میزان و معیار سنجش کشف و شهود معرفی کرده‌اند؟

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اگرچه قیصری در مقدمه فصوص می‌گوید: ما هو میزان عام و هو القرآن و الحدیث المنبیء کل منهما عن الکشف التام المحمدی. [1] قیصری تصریح می‌کند که میزان عام و ترازوی تشخیص کشف صحیح از کشف ناصحیح، قران و حدیث است. ولی موارد نقض آن در کتب قیصری، ابن عربی و دیگر بزرگان صوفیه فراوان است، اولین مورد آن اینکه قیصری درباره ناکارآمدی عقل در کسب علم و معرفت و همچنین حجیت کشف و شهود بر عقل و نقل (قرآن و حدیث) می‌گوید: «فعلوم الاولیاء و الکمل غیر مکتسبه بالعقل و لا مستفاده من النقل، بل مأخوذ من الله، معدن الانوار و منبع الاسرار و اتیانهم بالمنقولات فیما بینوه انما هو استشهاد لما علموه، و اتیانهم المعانی بالدلایل العقلیه تنبیه للمحجوبین و تانیس لهم. [2] علوم اولیاء و کاملین (انسان‌های کامل) قابل دسترسی با عقل نیست و از نقل نیز استفاده نمی‌شود، بلکه از خداوند گرفته می‌شود که معدن انوار و منبع اسرار است و استفاده کردن اولیاء از منقولات در مواردی که به‌عنوان بینه استفاده می‌کنند، فقط به خاطر شاهد آوردن برای چیزهایی است که آن را می‌دانند.» این مطلب نشان می‌دهد که اگر اولیاء در مواردی استدلال به آیات و روایات می‌کند، تنها برای تنبیه و شاهد آوردن برای کسانی است که اهل کشف نیستند می‌باشد.
مورد دیگر نقض اینکه سران تصوف حتی در تفسیر و تأویل قرآن نیز کشف و شهود خود را حجت می‌دانند و بالاتر از آن اینکه به خاطر کشف و شهود دست به تحریف لفظی قرآن نیز می‌زنند و آن را حجت می‌دانند، کما اینکه یکی از سران تصوف ادعا می‌کند در کشف و شهودی به او گفته‌اند قرآن بخوان و وقتی او آیه «وَکذَلِک أَخْذُ رَبِّک إِذَا أَخَذَ الْقُرَی وَهِی ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ [هود / 102] اینچنین بود مؤاخذه پروردگار تو وقتی که بخواهد قریه‌ای ستمکار را به مؤاخذه کشد، مؤاخذه او عذابی سخت دردآور است» را می‌خواند به او تأکید می‌کنند که قرآن را آن‌چنان که هست بخوان و کلمه (بک) را در اینجا بیاور و به این صورت بخوان: وَکذَلِک أَخْذُ رَبِّک إِذَا أَخَذَ الْقُرَی وَهِی ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ بک أَلِیمٌ شَدِیدٌ. [3]
مورد دیگر نقض این که صوفیه مکاشفات خود را وحی الهی قلمداد کرده و قائل هستند که بدون واسطه، علوم و معارف الهی را از حق‌تعالی اخذ می‌کنند و نیازی به روایات و احادیث ندارند. چنانچه ابن عربی دراین‌باره می‌گوید: «بایزید بسطامی در صحت این مقام علما را خطاب قرار داد و گفت: شما علم خود را از مرده می‌گیرید و ما علم خود را از کسی می‌گیریم که همیشه زنده است. می‌گوید قلب امثال ما از جانب خدا حدیث می‌کند و شما می‌گویید فلانی به من گفت. وقتی از شما سؤال می‌شود فلانی کجاست؟ می‌گویید مُرد. وقتی می‌گویید فلانی از فلانی برای ما نقل حدیث کرده است. وقتی از نفر دوم از شما سؤال می‌شود درباره او نیز می‌گویید او نیز مُرده است.» [4]
از دیگر موارد نقض در رابطه با حدیث اینکه در مسلک صوفیه در تشخیص حدیث ضعیف از صحیح نیز کشف و شهود را ملاک و مناط قرار می‌دهند و در نزدشان حدیثی که مطابق با کشف و شهود باشد معتبر است ولو راویانش ضعیف باشند و اگر مدلول حدیث موافق کشف نباشد کنار گذاشته می‌شود ولو راویانش ثقه و عادل باشند. کما اینکه ابن عربی می‌گوید: «اگرچه حدیثی نزد اهل حدیث صحیح نباشد نزد اهل کشف صحیح خواهد بود.»[5] چراکه ابن عربی در جایی دیگر به‌تفصیل به این امر اشاره دارد که چه‌بسا حدیث ضعیفی که عمل به آن به خاطر ثقه نبودن راوی ترک می‌شود، اما وقتی یک ولی ثقه‌ای روحش با پیامبر (صلی الله علیه و آله) ملاقات می‌کند و آن حدیث را از حضرت می‌شنود، در اینجا این شخص، همانند کسی است که این حدیث را از لب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شنیده باشد. [6]
چنانچه در متن مشاهده می‌شود، قیصری صراحت بر این دارد که استفاده کردن اولیاء از منقولات در مواردی که به‌عنوان بینه استفاده می‌کنند، فقط به‌خاطر شاهد آوردن برای چیزهایی است که آن را می‌دانند. این حرف نشان می‌دهد که قیصری اعتراف تلخی داشته و اگرچه در جاهای دیگر، قرآن و روایت را به‌عنوان میزان عام معرفی کرده ولی طبق سخن خودش، روشن می‌شود که میزان بودن قرآن و روایت فقط در موارد خاص و فقط به‌عنوان بینه و شاهد برای کسانی است که اهل کشف و شهود نیستند. دیگر اینکه چطور روایات می‌تواند برای امثال ابن عربی میزان صحیح یا ناصحیح بودن کشف و شهود باشد درحالی‌که با یک کشف و شهود، روایت صحیح را ترک می‌کند و آن را درست نمی‌داند؟ یا درجایی دیگر روایت ضعیف را به خاطر یک کشف و شهود، صحیح اعلام می‌کند و آن روایت را می‌پذیرد. چطور روایات می‌تواند میزان صحیح یا ناصحیح بودن کشف و شهود باشد در حالی‌که می‌بینیم نزد ابن عربی، این کشف و شهود است که میزانی برای صحیح و ضعیف بودن روایات قرار گرفته است؟!

پی‌نوشت:
[1]. قیصری، داود بن محمد، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، محقق جلال الدین آشتیانی، نشر امیرکبیر، تهران، 1370، ص 340
[2]. همان، ص 318
[3]. ابن عربی محی الدین، الفتوحات المکیه فی معرفه الاسرار المالکیه و الملکیه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418 ق، ج 2، ص 693
[4]. همان، ج 1، ص 280
[5]. ابن عربی محی الدین، الفتوحات المکیه فی معرفه الاسرار المالکیه و الملکیه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418 ق، ج 1، ص 455
[6]. قیصری رومی، محمد داود، شرح فصوص قیصری، محقق آشتیانی، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1386، ص 318

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.