تاریخ
زمانی یک فرقه و مذهب جایگاه دینی پیدا میکند که علما و اندیشمندان آن مذهب و یا مذاهب دیگر، آن فرقه و مذهب را تأیید و تمجید کنند. اما اگر همین علما و بزرگان از آن تعریف نکنند و دیگران را به دوری از آن آگاهی دهند، یقیناً هیچیک از مردمان جهان متمایل به آن نخواهند بود و فرقه وهابیت نیز مورد هجمه علمای مذاهب دیگر اسلامی قرار گرفت، و با اعلام برائت از این مذهب تبری جستند.
فرقه ضاله وهابیت توسط محمد بن عبدالوهاب بنا نهاده شد و در حقیقت تابع مکتب فکری ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بوده است که با عقاید و افکار جدیدی که در سر میپرورانید باعث تاسیس این جریان شوم و غدهی سرطانی در میان جهان اسلام شد و با حمایتهای خارجی و با تقویت حکومت داخلی یعنی «آل سعود» این مذهب نامیمون پا گرفت و تا امروز هم با عقاید افراطی و خشک پا برجاست.
سؤالی مطرح است که آیا وهابیت بدون هیچ سبقه تاریخی اقدام به رفتار ناشایست در نابودسازی چهره وجیه دین اسلام نمودهاند؟ با بررسی تاریخ صدر اسلام مشخص میشود که این باور وهابیان ریشه در قرون اولیه و حکومت امویان دارد.
امروزه سخنهای زیادی در مورد وهابیت، فرقه وهابیت و تکفیریها در مجامع جهانی شنیده میشود. اما شاید واژههای آن کمتر تعریف شده باشد؛ وهابی به پیروان محمد بن عبدالوهاب گفته میشود و تکفیری نام دیگری است که بر وهابیها و گروههای دیگری اطلاق میشود که با پیروی از سلف خود، کاملاً متحجرانه، با موحد دانستن خود، سایر فرق و مذاهب را باطل دانسته، آنان را تکفیر میکنند.
حضرت علی بعد از وفات رسول خدا و بعد ماجرای سقیفه، سکوتی طولانی در پیش گرفتند و نسبت به غصب خلافت و ظلمهایی که بر ایشان روا داشته شد، عکس العملی نشان ندادند. معاندین این سکوت را حمل بر این نکته گرفتند که ایشان راضی بودند که خلافت از آن دیگران باشد و خودشان را مستحق جانشینی رسول خدا نمیدانستند که این اشتباه بزرگی است.
هنگامیکه جهیمان خانه خدا را تصرف کرد و با آل سعود مخالفت کرد از آنجایی که به اسم مهدویت قیام کرده بود، تعدادی از شیعیان عربستان تصور کردند که انقلاب جهیمان از جنس انقلاب ایران است، در حالیکه جهیمان به خون شیعیان تشته بود.
وهابیت در طول سه دوره حیاتش مسلمانان را تکفیر کرده است. تکفیر رویکرد اصلی وهابیت است تا جایی که حتی خودشان را نیز تکفیر کردهاند.
در طول تاریخ اسلام از 1400 سال پیش تا به الان جریانات تکفیری زیادی ظهور کردند و بعد از مدتی محو و نابود شدند و خوارج هم جزء همین جریان بودند اما این جریان علی رغم نابودی باز در جای دیگر از زیر خاکستر حوادث تاریخ اسلام سر برآورد و تمام مذاهب اسلامی را دچار تحول و دگرگونی شدید قرار داد. چرا که این عقیده تکفیری آن هم از نوع خوارج، باعث گردید که همگان را کافر و مشرک به حساب بیاورند و با این نگاه خواه ناخواه جان ، مال، خون، اموال و... حلال شمرده شود و در این راه به مسلمانان چه ظلمها و ستمهایی که صورت نپذیرد
رفاعی خطاب به علمای عربستان نوشت: زادگاه رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را ویران و به محل خرید و فروش حیوانات تبدیل کردید که با تلاش افراد صالح و خیّر، از چنگال وهابیها در آمد و به کتابخانه مکه مکرمه مبدّل گردید.
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرموند: سرزمین نجد، سرزمین زلزلهها (ویرانیها) و فتنههاست و از همان جا شاخ شیطان ظهور خواهد کرد؛ شاید منظور از ویرانیها تزلزل و فروپاشی عقیدهها در میان مردم این سرزمین باشد.
در سال 1218ق. پس از تسلط وهابیان بر شهر مکه مکرمه، تمامی آثار بزرگان از جمله قبه زادگاه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در «مُعَلی»، ... قبّه زادگاه حضرت خدیجه (علیهاالسلام)، آثار باستانی اطراف خانه خدا، آثار باستانی باقیمانده بر روی چاه زمزم و... را نابود کرده است.
پیروان مسلک اهل حق همواره عشق و ارادتمندی خود را به خاندان و مکتب اهلبیت(ع) مخصوصاً امیرالمؤمنین علی (ع) اظهار کرده و خود را مرید آن حضرت میدانند.اما گروه نوپدیدی که خود را نماینده اهل حق معرفی مینمایند و تحت عنوان "یارسانی" و "یارسانیزم"، بهشدت در حال تضعیف جایگاه امام علی (ع) در اندیشه اهل حق هستند.
محمد بن عبدالوهاب به جهت اینکه در یک خانواده اهل علم به دنیا آمده و در آن محیط رشد کرده بود طبعا اطرافیان وی که شامل پدر و برادر وی میشدند زودتر از بقیه به انحراف فکری وی پی بردند و با وی به مقابله پرداختند.