انحرافات، بدعتها
از آنجا که موضوع ولایت قطب، یکی از مسائل مهم و پربحث در بین صوفیان است و در این باب کتابهایی نیز نوشته شده است، هر کدام از سران و اقطاب صوفیه در اینباره نظرات مختلفی را بیان کردهاند، که یکی از این نظریهها، ادعای مضحک و کفرآلود «خدا دانستن اقطاب» است که ملا سلطان گنابادی در کتاب ولایتنامه خود، آن را مطرح کرده و قطب صوفی را خدا و الله دانسته است.
داستان ملاقات خواجه نصیرالدین طوسی با باباطاهر عریان از جمله افسانههای عجیب صوفیه است. زیرا بدون توجه به تاریخ زندگی آنان ساخته شده و در آن خواجه نصیر را انسانی ضعیف و بابا طاهر را انسانی الهی معرفی کردهاند که نیازی به علوم و معارف ندارد.
دیدن خداوند در اشکال مختلف از جمله عقاید برخی از سران تصوف است. چنانچه ابنعربی معتقد است گوساله پرست شدن بنی اسرائیل خواست خداوند متعال بوده است تا به اشکال مختلف دیده شود و تلاش هارون و اختیار بنی اسرائیل در این امر دخالت و تاثیری نداشته است. لذا از این اعتقاد ابنعربی، احتمال جبری مسلک بودن او داده میشود.
آیهی تبلیغ یکی از آیاتی است که در شأن حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نازل شده که سران فرقه صوفیه از این آیه، برای گمراه کردن مردم و رسیدن به مقاصد خود سوء استفاده کرده و رهبری و ولایت بر مردم در زمان غیبت را به خود تطبیق کردهاند و با این بدعت آشکار ولایت خود را در ادامه ولایت معصومین (علیهم السلام) میدانند.
صوفیان گنابادی در معرفی شمس تبریزی بهعنوان یکی از بزرگان صوفیه دچار سرگیجه و سردرگمی شدهاند. زیرا روزی او را شخصی معرفی میکنند که مرید پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده و روزی دیگر میگویند شمس تبریزی شخصی است که نه نیازی به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) داشته و نه قرآن.
تعالیم سلسلههای صوفیه با هم متفاوت است. برخی ریشه تفاوت تعالیم صوفیانه را اختلاف طریقههای صوفیه دانسته و معتقدند اختلاف تعالیم صوفیه مستقیما به اختلاف مشایخ ایشان ارتباط دارد. به همین جهت مشایخ مختلف، مریدان خود را با تعالیم متفاوتی آشنا میکردند و همین امر موجب ایجاد انحراف در برخی طریقهها میشد.
یکی از فرقههای صوفیه واصلیه است. نام این گروه بنا بر ادعای ایشان مبنی بر رسیدن به مقام وصل به خداوند گذارده شده است. اما با مروری بر عقاید این فرقه درخواهیم یافت که صوفیان واصلیه از منحرفترینِ فرقهها هستند.
برخی از صوفیه یکی از راههای دریافت اسرار را شاهدبازی قطب با مرید میدانند. محمدعلی کرمانشاهی رواج این انحراف را از فرقه کرامیه میداند، زیرا آنها قائل به اباحهگری در اعمال بودند و بسیاری از کبائر را برخود حلال میدانستند.
برخلاف دستورات اسلامی، برخی فرقههای صوفیه معتقدند بعد از رسیدن به مقامی از مقامات طریقتی، تکلیف شرعی از ایشان برداشته میشود. از میان فرقههایی که این عقیده را دارند، میتوان به فرقه حبیبیه اشاره کرد. این فرقه معتقد است وقتی مرید به مرتبه معرفت رسید، دیگر نیازی به انجام تکالیف شرعی ندارد.
همواره از شاهدبازی و نظربازی صوفیه بهعنوان یکی از بزرگترین انحرافات صوفیه سخن بهمیان آمده است. که درواقع این انحرافات برخاسته از اساسیترین انحراف فرقه حلمانیه است که معتقدند خداوند متعال در انسانهای زیبارو حلول کرده است.
همواره قرآن در نزد صوفیه در حاشیه قرار داشته و احترام و جایگاه ویژهای که مسلمانان برای قرآن قائلاند صوفیه قائل نیستند ولی از طرف دیگر برای اشعار و سخنان خود و بزرگان صوفیه ارزش والایی قائلند. چنانچه بزرگان صوفیه با خواندن قرآن شور و حالی به آنها دست نمیدهد ولی با شنیدن شعری منقلب میشوند.
یکی از قواعد فقهیه که در زندگی و دارایی مردم، نقش اساسی دارد قاعده تسلط یا سلطنت است، که ثابت میکند هرکس نسبت به اموال خود اختیار و تسلط کامل دارد و هيچ كس نمىتواند او را بدون مجوز شرعى از تصرفات در آن منع كند. در حالیکه بعضی از سران صوفیه، این قاعده را نقض کرده و معاملات مردم در اموالشان را منوط به اجازه قطب میدانند.
بعضی از صوفیان در عقائد خودشان، شطحیات و سخنان کفرآلودی دارند که آزادی از قید بندگی خدا، نمونهای از آن است، تا اینچنین هم خودشان را برتر از دیگران بدانند و هم خود را از قید بندگی خداوند آزاد دانسته و شریعت را ترک کنند.
از میان مخالفان صوفیه میتوان به علمای شیعه و سنی اشاره کرد. این جوزی یکی از علمای اهلسنت است که در کتاب معروف خود به نام "تلبیس ابلیس" به انحرافات مختلف صوفیه اشاره کرده است. او برخی از انحرافات صوفیه را نام برده و معتقد است که این امور کمینگاه شیطان در میان صوفیان است.